۱. نامهی تهدیدآمیز و حامل سرزنش محمد یزدی، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیر شورای عالی حوزههای علمیه٬ به موسی شبیری زنجانی٬مرجع تقلید شیعه، با واکنشها و اعتراضهای متعددی روبرو شده است.
یزدی در واپسین جملهی نامهی خود خطاب به شبیری زنجانی نوشته است«لازم است شؤون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمایید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد.»
از جملهی معترضین صاحبنام به این جمله، علی مطهری، نائبرئیس دوم مجلس است که با لحنی اعتراضی از محمد یزدی پرسیده «آیا شؤون مرجعیت را جنابعالی بهتر از خود مراجع تشخیص میدهید؟ مگر مردم برده شما هستند که باید با اجازه شما به ملاقات این و آن بروند؟!… [شما]این جمله را که به این مرجع عالیقدر دستور میدهید «این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد» از چه موضعی میفرمایید.»
عبدالله نوری، وزیر اسبق کشور، نیز در نامهای جداگانه سوال مشابهی را از محمد یزدی پرسیده و نوشته «جناب آقای یزدی شما با چه حقی به معظمله با ادبیاتی زننده و توهینآمیز می نویسید: «لازم است این احترام و شئون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمائید اینگونه مسائل دیگر تکرار نگردد»؟ راستی شما هیچگاه به ذهنتان آمده است که از چه شأن و جایگاهی درون و برون حوزه های علمیه برخوردارید که حتی با بزرگان حوزه ایمان و عقیده مردم اینگونه سخن می گویید؟
۲. موسی شبیری زنجانی، در سال ۱۳۷۳ ، بر خلاف سنت پیشین و رایج شیعه، از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیهی قم، که اینک محمد یزدی ریاست آنرا به عهده دارد، بهعنوان مرجع تقلید معرفی شد. سایت تاریخ ایرانی ماجرای درگذشت آیتالله اراکی و معرفی هفت مرجع تقلید شیعه را چنین روایت کرده است:
ساعات نخست بامداد چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۷۳ صدا و سیما با قطع برنامههای عادی خود خبر وفات آیتالله اراکی را اعلام کرد.[…] یک روز پس از درگذشت آیتالله اراکی جامعه، روحانیت مبارز تهران با صدور بیانیهای حضرات آیات خامنهای، فاضل لنکرانی و میرزا جواد آقا تبریزی را به عنوان علمای جایزالتقلید اعلام کرد.[…] فردای آن روز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز با صدور بیانیهای اسامی هفت نفر از علمای کشور را به عنوان مراجع جایزالتقلید اعلام کرد. علاوه بر سه مجتهد مذکور در لیست جامعه روحانیت، نام حضرات آیات عظام محمدتقی بهجت، حسین وحید خراسانی، سید موسی شبیری زنجانی و ناصر مکارم شیرازی در لیست مورد نظر این نهاد حوزوی به چشم میخورد. بعدها اعلام شد که اسامی این لیست به ترتیب آرای موافق آنها در جلسه جامعه مدرسین نوشته شده بود.( منبع: تاریخ ایرانی، اینجا)
۳. اگرچه یکی از راههای شناخت مرجع تقلید معرفی آن توسط «علمای مورد اطمینان» است اما بهنظر نمیرسد که این نوع معرفی و شناخت، به ضرورتهای سیاسی و یا بدون مراجعه مقلد به آنها صورت بگیرد. در سال ۱۳۷۳ مراجع تقلید مشهوری از جمله مرحوم منتظری و سیستانی ( و مراجعی دیگر) نیز حضور داشتند و شائبهی اصلی این معرفیها سیاسی و مخصوصا قرار داشتن حسینعلی منتظری در جایگاه مرجعیت بود. با اینهمه مجمع مدرسین راه خود را رفت و دیر یا زود مرجعیت این هفت نفر از جمله از سوی خود آنان پذیرفته شد.
حال اگر محمد یزدی، در پاسخ به مطهری و نوری و دیگر مدعیان استقلال نهاد مرجعیت، شأن حقوقی خود در جایگاه ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را یادآوری کند و مدعی شود: نهادی که امکان معرفی و انتصاب روحانیان به مرجعیت تقلید را دارد، «جایگاه و شانیت» استیضاح و حتی برکناری آنان را نیز دارد، نه تنها سخنی بیربط نگفته است و چه بسا این ادعایش اغلب معقول و منطقی هم بهنظر میرسد. یزدی حتی میتواند مدعی شود که نهادی که به اذن و اختیارش میتواند به معرفی مراجع وارد شود، به اذن و اختیار خودش هم میتواند به استیضاح و برکناری آنان نیز ورود کند، قاعده این بازی، سیاسی است و همهی کسانی که این قاعده را پذیرفته و از آن برخوردار شدهاند باید تسلیم قدرت و سیاست روز باشند.
و اینجاست که باید باز هم خطای تاریخی روحانیان و سیاستمداران را در سیاسی کردن دین باید به آنان گوشزد کرد تا پر خویش در آن ببینند و بدانند سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
15 پاسخ
به نظرم اشکال این متن در همین «شانیت» قائل شدن برای جامعه مدرسین است.چون به نظر میرسد این شانیت خودخوانده باشد و نه برامده از اجماع حوزه. اگر منظور نویسنده این است که مراجع (شامل آقای شبیری) باید به چنین روالی معترض میبودند، بحث متفاوتی است.
در مورد حق شهروندی آقای یزدی برای انتقاد به هر کسی من جمله مراجع با نویسنده ای متن موافقم. ولی مخصوصا از انتهای نامه بوی تهدید ضمنی میآید (با توجه به تاکید بر حرمت). به بیان خلاصه: این کارها را تکرار نکن چون در غیر ای صورت حرمتت را از بین خواهیم برد. البته این برداشت من و خیلیهای دیگر است. ممکن است نویسنده متن چنین برداشتی نکرده باشد.
یونس از آذربایجان شرقی
جناب آقای شهیدی حق سخن را ادا کردید کسانی که بنای نشنیدن و قبول نکردن استدلال دارند شایسته ی بحث و گفتگو نیستند تنها حسن و فایده ای این بحثها دارد آشنایی و شناخت بیشتر دیگران از آنها ست
شاید منطقی تَر باشد رهبر از ملت و خاتمی عذر بخواهد شاید که رستکار شود
دوست عزیز
حرف ما اینه که جامعه روحانیت شانیت نداره. انگار خودتون رو می زنید به کوچه علی چپ که یادداشت غلطتونو توجیه کنید. بیانیه جامعه در اون زمان مثل پیرزن خریدار یوسف بود که خواست اسمش تو خریداران جا بگیره اگه نه هیچ گاه انتخاب و معرفی مرجعیت و شؤونش ربطی به جامعه و دیگران نداشته.
همیشه برایم سوال بود خمینی را چگونه امام کردند و قانون اساسی و دولت و جبهه و جنگ و حکومت و جان و مال و ناموس مردم را دستش دادند بدون اینکه در هیچ انتخاباتی انتخاب شود با دیدن واکنشها به این نامه یزدی و اشتیاق خاص و عام و روشنفکر و اصلاحطلب و اصولگرا و پیر و جوان پاسخ سوالم را دریافتم. شبیری را نمیشناسم ولی اگر همین فردا عکسش در ماه بیفتد هیچ عجیب نیست. اینجا دیگر کسی نمیپرسد که سن او بیشتر است یا جنتی گوش او سنگینتر است یا مصباح و جقدر با علوم روز اشناست. دفاعهای کور و بیمنطق را که میخوانم درکم از پنجاه و هفت و خمینی و مردم بیشتر میشود
مدعای یادداشت این نیست که بیانیه جامعه در مرجعیت ایکس یا ایکرگ نقش داشته و یا محتوای بیانیه درست است یا هر چیز دیگر، مدعا این است که «جامعه شانیت اظهار نظر در خصوص مرجعیت دارد» لذا اشکال آقایانی که یزدی را عتاب میکنند که از چه جایگاهی سخن گفته «منطقا» خطاست.
وقتی میگوییم حق با قاضی است، منظور این است که قاضی شانیت صدور حکم دارد، منظور این نیست که هر حکمی صادر میکند درست است. این البته روشن است اما دوست داشتنها و علاقهها و رابطهها این روشنی را کدر میکنند. به قول مولوی مرد احوال گردد از میلان و خشم
اکبر موسوی
نوشته زیتون نوشتهای سراسر نادرست است. نویسنده که به غلط گمان کرده چون جامعه مدرسین در سال ۷۳ آقا موسی زنجانی را جز مراجع هفتگانه اعلام کرده، نتیجه میگیرد پس جامعه مدرسین حق دارد عتاب و خطاب کند.
اولاً
این نشانهٔ ناآگاهی از جریانهای حوزه علمیه است. بیانیهٔ جامعهٔ مدرسین در مرجعیت سید موسی شبیری زنجانی هیچ تأثیری نداشت. در مرجعیت شیخ جواد تبریزی و وحید خراسانی و فاضل لنکرانی و … هم تأثیری نداشت. کما اینکه اعلام نشدن نام صافی گلپایگانی و سید علی سیستانی تأثیری نداشت. بیانیه سال ۷۳ جامعهٔ مدرسین تنها در اعلام مرجعیت آیت الله خامنهای مؤثر بود. دیگران چه بیانیهای بود و چه نبود، مرجعیتشان قابل پیشبینی بود. حتی برخی از آنان پیش از از اعلام بیانیه رساله داشتند و برخی تا سالها پس از بیانیه رساله ننوشتند.
ثانیاً
فرض اینکه آن بیانیه تأثیری داشته است، میزان تأثیرش چقدر بوده؟ آیا علت تامه بوده که بعد مرجعیت آقاموسی وامدار جامعهٔ مدرسین شود؟ اگر کسی بگوید مرجعیت آقا موسی زنجانی و میرزا جواد تبریزی وامدار بیانیهٔ جامعهٔ مدرسین است، تنها توجیهش این است که طنز نوشته است.
ثالثاً
فرض بگیریم که مرجعیت آقا موسی و … وامدار بیانیه است، آیا این وامداری دلیلی بر عتاب و شوخچشمی است؟
حق با یزدی نیست. چون مرجعیت آقاموسی زنجانی به اندازه یک نقطه وامدار بیانیه جامعه مدرسین نیست. اتفاقاً ماجرا بر عکس است. جامعهٔ مدرسین با اعلام کسانی که خود بدون بیانیه مرجعیتشان روشن بود، برای خود شأن تعیین مرجعیت را خرید.
پس حق با یزدی نیست.
گفتی سیاه یا سفید یاد این خاطره افتادم . دوستی نقل کرد که با یکی از سردفتران اسناد رسمی روحانی در هواپیما بودیم . دختر خانمی که در همان ردیف نشسته بود با نگاه نفرت امیزی به همسفر من نگاه میکرد . به آن دخترخانم گفتم که ، ایشان از آن آخوندهایی که شما تصور میکنید نیست در پاسخم گفت ، عقرب سیاه و سفید ندارد !
ممنون از توجه شما به یادداشت اما جامعه مدرسین از میان «مراجع موجود» اقدام به معرفی نکرد چون هیچکدام از این هفت نفر پیش از معرفی به عنوان مرجعتقلید شناخته نشده بودند که اگر بودند نیازی به معرفی جامعه نبود.
نکته اصلی این نیست البته. اینکه جامعه «توان عملی» نصب و استیضاح را دارد با اینکه «شانیت» نصب و استیضاح را دارد متفاوت است. وقتی جامعه شانیت معرفی و نصب دارد حتمن شانیت استیضاح هم دارد. حال اگر کسی یا کسانی به آن توجه میگنند یا مراعاتش میکنند بحث دیگری است.
زنده باشید
با سلام
به گفته اقاى یوسفى غروى از فضلاء حوزه علمیه قم
اقاى شبیرى زنجانى در حیات مرحوم اقاى منتظرى ایشان را اعلم میدانست و مقلدین را به ایشان رجوع میداد
البته ایشان تنها مرجع سطح بالایى بود که با سید على خامنه اى در قم دیدار کرد
همه چیز سیاه یا سفید نیست
آفرین جواب خوبی دادید اینا همشون سر و ته یه کرباسن توی اختلاف اینها ما مردم داریم میسوزیم برن گم شن همشون اگر مصداق حقیقت بودن که اینقدر اختلاف نداشتن
با سلام. راه حل این دعوا خیلی آسان است. آقای خاتمی اول از رهبر عذر خواهی کند تا نظام حفظ شود. بعد راجع به گفت و گوی تمدنها فلسفه بافی فرمایند.
این مقاله مغلطه ای بیش نیست.
در سال ۷۳ جامعه مدرسین این مراجع را نصب نکرد. بلکه از مراجع موجود حال چه به لحاظ سیاسی و یا به لحاظ های دیگر مراجع تقلید خود را معرفی کرد. همچنان که اگر مجمع مدرسین هم وجود داشت می توانست ایات صانعی و منتظری و بیات را معرفی کند. لذا نصبی صورت نگرفته که بتواند عزلی کند و یا استیضاح نماید.لذا می بینیم که بعد از اعلامیه خلع از مرجعیت آیت اله صانعی در سال ۸۸ توسط همین جامعه مدرسین دفاتر ایشان فعال است و به مرجعیت ایشان هم سر جایش. بنابراین استدلال شما برای این نتیجه گیری اشتباه است.
اکبر خواندیم اکبیر را
کردیم چه بد تدبیر ما
در گردوست دستمان
کاسد شدست کسبمان
از چاه چه کس در آرد
این سنگ که بد در آمد ؟!
دیدگاهها بستهاند.