زیتون- جمعی از نواندیشان دینی در نقد قانون توهین به مقدسات بیانیهای نوشتند.
به گزارش «زیتون» در این بیانیه ضمن تاکید بر اینکه مستندات جرم «توهین به مقدّسات»، که مورد نقد است، مادّه ۲۶۲ و ۵۱۳ «قانون مجازات اسلامی» است٬ آمده است: «ابهام در معنای مفاهیم کلیدی این دو مادّه قانونی یعنی «توهین» (یا «سبّ») و «مقدّسات» موجب میشود که بر سر اطلاق این مواد اختلاف نظر جدّی رخ دهد. آیا «توهین» شامل هرگونه پرسش، سنجشگری و حتّی تردیدافکنی میشود و یا اینکه صرفاً شامل به کار بردن الفاظ رکیک در فضای علنی به قصد توهین آن هم در حالت روانی عادّی است؟ آیا «مقدّسات» شامل هرگونه اعتقاد اسلامی میشود و یا تنها شامل باورهای ـــ به اصطلاح ـــ «ضروری» اسلامی (مانند توحید و نبوّت) است؟ مثلا گروهی از شیعیان دوازده امامی به «رجعت» امامان شیعه پس از ظهور امام زمان باور دارند. با اینحال باور به «رجعت» در زمرهی اصول اجماعی مذهب شیعه نیست. آیا مثلا توهین به آموزهی «رجعت» نیز مصداق توهین به «مقدّسات شیعه» است؟»
امضا کنندگان این نامه در ادامه نوشتند: «ادّعای ما در این بیانیّه این نیست که قانون «توهین به مقدّسات» باید به شیوهای تفسیر و یا بازنویسی شود که صرفاً شامل توهین رکیک، عالمانه و عامدانه (توهین به قصد توهین) در حالت روانی عادّی آن هم فقط به «ضروریّات» اسلام شود. قانونگذار ممکن است در آینده از قانون «توهین به مقدّسات» بدین شیوه ابهامزدایی کند و دایرهی شمول آن را محدود سازد. گرچه این ابهامزدایی و مضیّقسازی میتواند راه سوء استفاده از قانون «توهین به مقدّسات» را تا حدودی ببندد با این حال حتّی در چنین صورتی مشکل بنیادی این قانون همچنان به قوّت خود باقی خواهد ماند.»
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:
با کمال تأسّف در روزهای اخیر شاهد بودیم که هموطن جوانی به نام علیرضا شیرمحمّدعلی، که به اتّهام «توهین به مقدّسات» و نیز «توهین» به برخی مقامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران دستگیر شده بود، در زندان بدنام فشافویه به شکل مشکوکی به قتل رسیده است. درگذشت دردناک این جوان مظلوم را به خانواده آن مرحوم به ویژه مادر داغدارش تعزیت میگوییم و خود را در غم درگذشت مظلومانهی آن مرحوم شریک میدانیم.
متأسّفانه این نخستین بار در چهل سال گذشته نیست که زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران به شکل مشکوکی درمیگذرند و یا کشته میشوند. محسن روح الامینی، محمّد کامرانی، امیر جوادیفر، رامین آقازاده قهرمانی، هدی صابر، ستّار بهشتی، شاهرخ زمانی، کاووس سیّد امامی، سینا قنبری، وحید حیدری، سارو قهرمانی، کیانوش زندی، امیررضا میرصیّافی، محمّد راجی و وحید صیّاد نصیری تنها نام برخی از زندانیان سیاسی و عقیدتی (گمنام یا مشهوری) است که صرفاً در یک دهه گذشته در زندانها یا بازداشتگاههای جمهوری اسلامی ایران بر اثر عدم رسیدگی پزشکی، اهمالکاری، شکنجه، ضرب و شتم و یا به علل نامعلوم به شکل مشکوکی درگذشته و یا به قتل رسیدهاند. از جمله اتّهامهای وارد شده علیه برخی از این زندانیان «توهین به مقدّسات» بوده است. از این گذشته، به عنوان نمونه در سالهای اخیر محسن امیراصلانی به اتهام «توهین به مقدسات» اعدام شده است.
تفکیک زندانیان سیاسی و عقیدتی از دیگر زندانیان (به ویژه زندانیان خطرناک) و نیز رسیدگی پزشکی شایسته و کامل گرچه میتواند در کاهش مشکلات زندانیان مظلوم سیاسی و عقیدتی کمککار باشد امّا چارهی اصلی نیست.
چارهی اصلی رفع ستم عظیمی است که به ویژه از جانب قانون «توهین به مقدّسات» بر زندانیان عقیدتی میرود. گرچه قانون منع «توهین» به مقامات سیاسی جمهوری اسلامی نیز اساساً قانونی زائد و صرفاً بهانهای برای بستن دهان منتقدان است، امّا تمرکز این بیانیّه بر قانون «توهین به مقدّسات» است؛ قانونی که در مواردی میتواند حتّی مجازات اعدام برای متّهم به دنبال آورد.
مستندات جرم «توهین به مقدّسات»، که مورد نقد ما است، مادّه ۲۶۲ و ۵۱۳ «قانون مجازات اسلامی» است. مطابق این مواد، توهین کنندگان به «مقدّسات» اسلامی ممکن است به اعدام و یا حبس از یک تا پنج سال محکوم شوند.
ابهام در معنای مفاهیم کلیدی این دو مادّه قانونی یعنی «توهین» (یا «سبّ») و «مقدّسات» موجب میشود که بر سر اطلاق این مواد اختلاف نظر جدّی رخ دهد. آیا «توهین» شامل هرگونه پرسش، سنجشگری و حتّی تردیدافکنی میشود و یا اینکه صرفاً شامل به کار بردن الفاظ رکیک در فضای علنی به قصد توهین آن هم در حالت روانی عادّی است؟ آیا «مقدّسات» شامل هرگونه اعتقاد اسلامی میشود و یا تنها شامل باورهای ـــ به اصطلاح ـــ «ضروری» اسلامی (مانند توحید و نبوّت) است؟ مثلا گروهی از شیعیان دوازده امامی به «رجعت» امامان شیعه پس از ظهور امام زمان باور دارند. با اینحال باور به «رجعت» در زمرهی اصول اجماعی مذهب شیعه نیست. آیا مثلا توهین به آموزهی «رجعت» نیز مصداق توهین به «مقدّسات شیعه» است؟
ادّعای ما در این بیانیّه این نیست که قانون «توهین به مقدّسات» باید به شیوهای تفسیر و یا بازنویسی شود که صرفاً شامل توهین رکیک، عالمانه و عامدانه (توهین به قصد توهین) در حالت روانی عادّی آن هم فقط به «ضروریّات» اسلام شود. قانونگذار ممکن است در آینده از قانون «توهین به مقدّسات» بدین شیوه ابهامزدایی کند و دایرهی شمول آن را محدود سازد. گرچه این ابهامزدایی و مضیّقسازی میتواند راه سوء استفاده از قانون «توهین به مقدّسات» را تا حدودی ببندد با این حال حتّی در چنین صورتی مشکل بنیادی این قانون همچنان به قوّت خود باقی خواهد ماند.
مشکل اصلی قانون «توهین به مقدّسات» آن است که اصل وجود چنین قانونی، حتّی در شکل مضیّق، ابهامزداییشده و محتاطانهی آن، میتواند در نهایت راه را بر آزادی بیان مشروع آدمیان ببندد. تصورّ این امر مشکل نیست که با توسّل به این قانون چهسان دولتها میتوانند جلوی نقّادی و فکر آزاد در حوزهی دین را بگیرند. از این گذشته، این قانون میتواند ایمان اسلامی را، که اساساً بایستی بر آزادی اراده و اختیار بنا شود، تبدیل به اسلام دولتی کند؛ اسلامی که دولتیان حدود و ثغور آن را از طریق قانون و دستگاههای تبلیغی خود معیّن میکنند و برای باور آوردن به مردم ابلاغ میکنند و مردم هم وظیفهای جز باور آوردن به اسلامِ طراز دولت ندارند.
علاوه بر این، «ارتداد» و «سبّ النبی» که از پایههای قانون «توهین به مقدّسات» در قانون مجازات اسلامی است نه مبنای قرآنی دارند و نه ریشه در بخش مسلّم سیره نبوی. از نظر دینی عالیترین امر مقدّس چیزی نیست جز آفریدگار و آیاتاش. امّا در قرآن دو بار خطاب به پیامبر و مؤمنین آمده است: «اگر شنیدید آیات خدا مورد کفر و استهزاء قرار میگیرد، موقتاً جلسه را تا تغییر بحث ترک کنید». (نساء۱۴۰ و انعام ۶۸) صدور چنین فرمانی خطاب به رهبری و امّت، آن هم در اوج قدرت مسلمانان در نیمهی دوّم دوران مدینه، خطّ بطلانی است بر صدور هر حکم و فتوای فقهی علیه دگراندیشان به جرم «توهین به مقدّسات». وجود نصّ صریح قرآن و سنّت قطعی پیامبر غیر شرعی بودن حکم تنگنظرانهی بشری «توهین به مقدّسات» را، که نتیجهای کاملا معکوس دارد، نشان میدهد. سیرهی امام اوّل شیعیان در نهی برخورد با کسانی که به ایشان توهین میکردند نیز گواه دیگری است بر نادرست بودن دفاع خشونتآمیز از باورهای دینی.
از این گذشته، جرمانگاریِ «توهین به مقدّسات» در قوانین جمهوری اسلامی تجربهی مثبتی به دنبال نداشته و در عمل ابزاری در دست حاکمان برای بستن دهان منتقدان بوده است. بخش غالبی از «تعرّضها و توهینها به مقدّسات» (به فرض وقوع) نیز آشکارا معلول استبداد دینی و عملکرد چهار دهه حکومتی است که همواره خواسته است سبک خاصّی از زندگی را به اجبار بر همهی جامعه تحمیل کند؛ جدا از اینکه در همهی حوزههای سیاسی و اجتماعی از ابزار زور و اکراه بهره برده و هیچگاه تسلیم رای اکثریّت ملّت نشده است. بدین ترتیب، بسیاری از عصبانیّتها عکس العملی احساسی به شیوههای حکمرانی چهار دهه اخیر بوده است و به خوبی قابل درک و فهم ـــ گرچه نه الزاماً قابل تأیید ـــ است. بر این اساس، مناسب است با «توهینها و تعرّضها» با تسامح و کرامت برخورد شود تا بتوان فضای «توهین» را رفته-رفته به فضای نقد تبدیل کرد.
مشکل اساسی دیگر قانون «توهین به مقدّسات» این است که تمرکز آن بر محافظت از «مقدّسات» تشیّع دوازه امامی است و «مقدّسات» دیگر مذاهب اسلامی و نیز «مقدّسات» ادیان دیگر یا به کل نادیده انگاشته شده و یا دستکم مورد تأکید این قانون نیست؛ این در حالی است که قانون مترقّی قانونی است که حافظ حقوق تمام شهروندان بدون هیچ گونه تبعیضی باشد.
مشکل مزبور، یعنی تبعیض در محافظت از «مقدّسات»، در کشورهای دیگری که قانونی مشابه جمهوری اسلامی ایران داشتهاند نیز رخ نموده است. مثلا در انگلستان و ولز تا سال ۲۰۰۸ میلادی قانونی موسوم به «کفرگویی» (blasphemy) وجود داشت. این قانون در سال ۲۰۰۸ میلادی در انگلستان و ولز برچیده شد، اما هنوز در اسکاتلند و ایرلند شمالی وجود دارد، گرچه سالها است کسی بر اساس آن محکوم نشده است.
در سال ۱۹۸۹ میلادی، جمعی از مسلمانان بریتانیا رسماً تقاضا کردند که مطابق قانون «کفرگویی» در «نظام رویّه قضایی انگلستان» (common law) سلمان رشدی به خاطر «توهین به مقدّسات اسلام» در رمان «آیات شیطانی» مجازات شود. کمیتهی منتخب مجلس اعیان بریتانیا امّا اعلام کرد که بر اساس قانون «کفرگویی» نمیتوان سلمان رشدی را محاکمه کرد، زیرا این قانون تنها از «مقدّسات» مسیحیّت آن هم صرفاً مطابق اعتقادات «کلیسای انگلستان» (Church of England) حمایت میکند.
پس از این رخداد، گرایشی در بریتانیا پدید آمد که پیشنهاد میکرد دامنهی محافظت از «مقدّسات» در قانون «کفرگویی» به ادیان اقلیّت کشور نیز گسترش یابد. اما گرایش دیگر میگفت توسعهی قانون «کفرگویی» میتواند به تشدید نقض حقّ آزادی بیان منتهی شود. پیشنهاد جایگزین آن بود که این قانون از اساس، حتّی برای مسیحیّت، برچیده شود و در نهایت نیز چنین شد.
ما امضاء کنندگان این بیانیّه معتقدیم «توهین به مقدّسات» اگر معنای محصّل و قبحی داشته باشد این قبح تنها اخلاقی است. قبح اخلاقی «توهین به مقدّسات» نیز شامل «توهین به مقدّساتِ» تمام ادیان و مذاهب میشود و نه صرفاً «مقدّسات» اسلامی. قبح عامّ اخلاقی «توهین» به «مقدّساتِ» همگان ریشه در قبح اخلاقی هر گونه توهین دارد. با این حال، هر امر قبیح اخلاقیای را نمیتوان جرمانگاری کرد. با این همه، جرمزدایی از «توهین به مقدّسات» به معنای روا داشتن «گفتار نفرتزا» (hate speech) و «مروّج خشونت» به ویژه نسبت به گروههای اقلیّت در جامعه نیست.
مسلمانان در بسیاری از حوزههای تمدنی نشان دادهاند که میتوانند با تسامح، کرامت و جدال احسن از عقاید و سبک زیست خویش دفاع کنند و نیاز به عصبانیّت متقابل و بهرهگیری از ابزار طعن، زور و خشونت (ولو قانونی) در برابر مخالفان خود ـــ به ویژه در جوامعی که در اکثریّت هستند ـــ ندارند. به گمان ما این تسامح و بردباری و مواجههی کریمانه، استدلالی و منطقی به خصوص در جوامعی چون ایران بیش از پیش ضروری است ـــ جامعهای که حکومت استبداد دینی بخش قابل توجّهی از جامعه را به عکس العمل در برابر زورگوییها، ستم و تبعیضهای عریان و نهادینهاش وامیدارد.
ما امضاء کنندگان این بیانیّه معتقدیم موادّ مربوط به قانون «توهین به مقدّسات» در قانون کیفری ایران بایستی از اساس برچیده شود. قانون «توهین به مقدّسات» موجب نقض حقوق بنیادی آدمیان از جمله حقّ آزادی بیان انسانها میشود، قانونی تبعیضآمیز است، ایمان اسلامی را از معنای اصیل آن تهی میکند و ریشه در قرآن و سیره مسلّم نبوی ندارد.
حسن یوسفی اشکوری، محمّدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، محمّد برقعی، سروش دبّاغ، رضا علیجانی، داریوش محمّدپور، مهدی ممکن، یاسر میردامادی، صدّیقه وسمقی.
6 پاسخ
با سلام و درود خدمت دوستان زیتون و نویسندگان بیانیه،
به نظر اینجانب وجود ابهام در مورد مقدسات و مرز آن در قوانین جمهوری تعمدی است و با بالا گرفتن اعتراض عمومی بر عکس دامنه «مقدسات» هرچه وسیع تر خواهد شد. ذینفعان قداست رژیم سرکوب را «نظام مقدس» و آن جنگ ابلهانه و جنایتکارانه را «دفاع مقدس» نامیدند و امروزه برخی از ذینفعان حتی نهاد های رژیم را مقدس مینامند و به قول ظریفی حتی آقای جنتی هم جزو مقدسات رژیم شده است.
باید یکبار برای همیشه گفت که در این جهان امر مقدس وجود ندارد. مقدسات صرفا ابزاری هستند برای فریب بخش عمده افراد ساده لوح جامعه و تسلط بر آنان به وسیله بخش بسیار کوچکی که نگهبانان امر مقدس و در واقع بهره وران واقعی آنند. امر مقدس همچون گرز یا باتومی است در دست سرکوبگر که هدفش مخ فرد معترض است. سقراط به جرم عدم اعتقاد به مقدسات (خدایان) به مرگ محکوم شد در حالیکه توده مردم آنزمان آتن به زندگی روزمره خود مشغول بود و مناسک مذهبی را طبق معمول به جای میآورد.
در یک جامعه پیشرفته جستجوی خوشبختی، سلامت و بهروزی کل جامعه به عنوان یک واحد، همپای آزادی و شکوفایی فکری، روحی و عاطفی تک تک افراد جانشین مقدسات میشود. البته افراد عقاید و مقدسات فردی خود را دارند اما در عرصه جامعه هر موضوعی قابل بحث و هر امری قابل انتقاد است حتی مفاهیم توحید و نبوت. هیچ قانون و هیچ سنتی از آسمان نیامده است و مقدس نیست. قوانین حاصل اندیشه و تجربه انسانها هستند و در صورت پیشنهاد قانونی بهتر و مفید تر و تصویب آن از طریق نهاد های مسئول قانون قدیم باطل و به بایگانی سپرده میشود. مقایسه شود با روشهای قانونگزاری و حکومت جمهوری اسلامی و قداست های ادعایی آن …
اولین ویژگی یک امر مقدس غیر قابل انتقاد بودن آنست. و روی دیگر هر امر مقدس زورگویی، حق کشی و نهایتاً دیکتاتوری صاحبان آنست. ادعای مدافع امر مقدس این است : آنچه من میگویم کلام خداست. تو حق انتقاد از آن را نداری. و در صورت خلاف خون تو رواست و پیروان من با یک اشاره تو را نابود میکنند. آری این است هدف نهایی اختراع یا بزرگ کردن مقدسات !
و در صورت رویارویی دو امر مقدس متضاد چه میگذرد ؟ بسیار ساده : آنکه زورش بیش قداستش بیشتر ! چقدر مثال از این دست در طول تاریخ ایران و جهان باید ارائه شود تا روزی اندیشمندان مسلمانان بپذیرند که امر مقدس حاصل یک سلطه و وسیله تداوم آنست و درست همین قداست اصول مذهبی باعث درجا زدن جوامع اسلامی است و جوامع غربی از آن روزی شروع به حرکت کردند که این بند را از دست و پای خود باز کردند ؟
بیدلیل نیست که در پیشرفته ترین جوامع جهان ده ها سال است دیگ جرمی به نام جرم کفرگویی وجود ندارد. در این جوامع معتقدان به هر دین و مکتبی محترمند. درست به اندازه آنانی که به هیچ دینی معتقد نیستند و علم و عقل و سایر خصال انسانی را جانشین ادیان کرده اند. اما انتقاد به آموزه های ادیان و رهبران آن و حتی به طنز کشیدن آنها آزاد است. و بدینگونه قانون بین اصول و آموزه های یک دین و گروه شهروندان معتقد به آن دین تفاوت قائل میشود. اولی قابل انتقاد و حتی طنز و سخره است و دومی، یعنی انسانهای مؤمن به آن دین محترمند و مورد دفاع قانون. تصور چنین چیزی برای ذهن ما ایرانیان و بطور کلی مسلمانان و مردم کشور های جهان سوم بسیار مشکل بوده و هست. در واقع هرچه جامعه عقب مانده تر باشد مقدسات جای بزرگتر و برتری برخوردارند.
تا آنجا که به ایران مربوط میشود در ذهن ما یک مذهب و پیروان آن مشتبهند. ریشه این محدودیت ذهنی در آموزش سنتی ما و ویژگی های مذهب شیعه است که مبتنی بر قداست یک خانواده و عقبه آن تا دهها نسل است. یعنی کیش شخص در حد افراط. از طرف دیگر ما، اگر چه خود وارث دین پدرانمانیم اما این را درنظر نمیگیریم که اکثریت قریب به تمام بقیه مردم جهان نیز وارث کیش پدرانشانند. یعنی بر خلاف تصور و ادعای ظاهری عملا ً مردم دین خود را انتخاب نمیکنند بلکه آنرا به ارث میبرند. و هیچ انسانی مسئول آنچه به ارث برده است نیست.
چیزی که باعث تاسف است این است که مردم ایران در سال ۵۷ فریب بزرگی خوردند و شیادانی که صد ها سال مترصد فرصت بودند در آن زمان بساط سلطه ای گستردند که رهایی از آن به معجزه بیشتر شبیه است. امروزه شاخه ای خاص از دین به تئوری پایه ای یک رژیم سرکوب و فریب تبدیل شده است. رژیمی که بدون «مقدسات» هیچ توجیه دیگری برای وجود خود ندارد.
به امید آزادی از یوغ این رژیم، اگر چه پس از نیز آن دهها سال برای زدودن آلودگی های فکری، اجتماعی و فرهنگی آن لازم است.
آفرین بر شما بزرگواران
کاملا متوجه تلاش بخشی از باورمندان به حفظ بقایای اعتقادات سنتی مردم به دین مورد ارادتشان هستم ولی فایده ای ندارد. عمق خسارت تعصبات دینی بر همگان روشن شده و اکثریت نسل نوی ایران کمترین ارادتی به مقدسات دردسر آفرین و موهوم ندارند. فریب مشارکت آنها در آیین های مذهبی را هم نخورید. جوانان از فرصت های اینچنینی برای امور کاملاً غیر مقدس(!) حد اکثر بهره برداری را می کنند.
حقیقت این است که تا ده- بیست سال دیگر که نسل کهنه به لقاء الله خواهد پیوست دیگر هیچ اثری از مقدسات باورمندان امروز نخواهد بود. در عوض ممکن است مظاهر دیگری برای اعتقادات پُست مدرن تولید شده باشد و آیین هایی مرتبط با آنها در جامعه جاری باشد. مثلاً ممکن است یک زامبی نوحه خوان به دو زبان فارسی و انگلیسی با موهای سیاه ولی چشمان آبی که قدرت های ماورایی دارد مورد ارادت ملت باشد و در روز شپندارمستان هوخشتره او را بزرگ بدارند!فیوژنی از آش شله قلمکار کار ایرانی و فرهنگ جهانی جایگزین باورهای قدیمی می شود.
عجب حوصله ای دارند این نو اندیشان !!
یک مرد میان شماست، خانم صدیقه وسمقی! که از داخل ایران این حرف ها را میزند. و الا در میان کفار و لا مذهبان، دم از آزادی بیان و توهین زدن، هنری نیست!
برای بیانیه دادن و ارضای خود خوبست. اما اگر بخواهید اثر گذار باشد، باید جلای وطن به ایران کنید!
با سلام و تشکر از امضا کندگان این نامه. در محفل جهل، هر گونه انتقاد توهین محسوب میشود.
دیدگاهها بستهاند.