زیتون ـ جلیل فقیهی: کمتر از دو سال از انقلاب بهمن ۵۷ گذشته بود که ایران ناخواسته وارد یکی از طولانیترین جنگهای سده اخیر دنیا شد. جنگی که جان صدها هزار نفر را گرفت، شیره جان اقتصاد ایران را مکید، و در نهایت با قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در ۲۷ تیر ماه سال ۱۳۶۷ پایان یافت. این قطعنامه در تیر ماه سال ۱۳۶۶ صادر شد و با آنکه در همان زمان از سوی عراق پذیرفته شد، اما یک سال زمان لازم بود تا ایران نیز به آن روی خوش نشان دهد.
در سال ۶۷، هرچند بخش قابل توجهی از جامعه ایران خواستار پایان جنگ بود، با این وجود، کمتر فرد یا گروهی علنا درباره آن صحبت میکرد. آیتالله خمینی تنها دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه گفته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه (ص) است».
در چنین فضایی و احتمالا متاثر از شعارها، تبلیغات، و تقدیس چندساله جنگ، صحبت از پذیرش قطعنامه برای هیچکدام از سران حکومت چندان آسان نبود. مسعود روغنی زنجانی، رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه در اینباره میگوید: «اتاقی پشت درِ محل برگزاری جلسات هیات دولت بود که وزرا برای تماس با دفتر و منازلشان، یا رفع خستگی و کشیدن سیگار و نوشیدن چای به آنجا میرفتند. معمولا وقتی خبر یا گزارشی از وضعیت جنگ ارائه میشد وزرا نظرات واقعیشان را در آن اتاق با صراحت میگفتند و مخالف ادامه جنگ بودند. اما ده متر آن طرفتر در اتاق جلسات ماجرا رنگ و بویی دیگر داشت و محکم از آمادگی برای ادامه جنگ صحبت میکردند و جلسه حالت شعاری می گرفت».
اما چه شد که آیتالله خمینی سرانجام تصیم گرفت قطعنامه را بپذیرد؟
آیتالله خمینی تنها دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه گفته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه (ص) است».
قبول قطعنامه ۵۹۸ درست ۱۵ روز بعد از ساقط شدن هواپیمای مسافربری ایران به دست آمریکا صورت گرفت. این اتفاق در کنار عوامل دیگری از جمله «از نفس افتادن» نیروهای مسلح ایران، و به خصوص شکستهای ماههای منتهی به تابستان ۶۷، احتمالا از جمله مهمترین دلایل نظامی-عملیاتی قبول قطعنامه توسط ایران بودند.
جدای از زمینههای نظامی، احتمالا شرایط اقتصادی نامساعد کشور نیز نقش مهمی در تصمیمگیری درباره پایان جنگ داشته است.
اقتصاد ایران در زمان جنگ
اقتصاد ایران در زمان جنگ به شدت بسته و تحت کنترل دولت بود. دولت نه تنها بزرگترین صادرکننده و واردکننده کشور بود، بلکه در فرآیند تولید، توزیع، و قیمتگذاری کالا و خدمات نیز دخالت حداکثری میکرد. بخش خصوصی هم که پس از انقلاب بخش بزرگی از سرمایههای خود را از کشور خارج کرده بود، با شروع جنگ و روند رو به رشد دولتی شدن اقتصاد ایران، بیش از پیش به حاشیه رفت.
در سال ۶۵، پس از فاجعه پیش آمده در عملیات کربلای چهار، ایران در ششمین تلاش خود برای فتح بصره عملیات کربلای پنج را انجام داد. این عملیات پر هزینهترین و پرتلفاتترین عملیات جنگ بود. به باور برخی از پژوهشگران جنگ، فرجام پرهزینه این دو عملیات یکی از دلایل پایان جنگ بوده است.
اقتصاد ایران از پیش از انقلاب ۵۷ و برای سالیان طولانی اتکای زیادی به درآمدهای نفتی داشت. با شروع جنگ و آسیب دیدن مراکز صنعتی، از جمله تاسیسات نفتی و پالایشگاهها در جنوب و جنوب غربی کشور، درآمدهای نفتی ایران به شدت کاهش یافت. بخش بزرگی از درآمدهای نفتی باقیمانده نیز صرف هزینههای مستقیم جنگ، خرید تسلیحات، و پشتیبانی از نیروهای مسلح میشد. مضاف بر این، بخش قابل توجهی از توان تولیدی کارخانهجات و سرمایههای انسانی کشور نیز به جنگ اختصاص یافت.بیتجربگی مدیران اقتصادی کشور و اتخاذ پیدرپی سیاستهای اشتباه نیز باعث به وجود آمدن مشکلات زیاد و شکلگیری رویههایی اشتباه در اقتصاد شد که تا سالها بعد از پایان جنگ نیز ادامه داشت.
با وجود اینکه کلیت اقتصاد ایران در طول ۸ سال جنگ با دشواریهای زیادی از جمله رکود، افت میزان سرمایهگذاری و کاهش تولید دست به گریبان بود، با این حال در همین روند رو به افول نیز دورههایی از رونق و رکود به چشم میخورد. با توجه به نقش بیبدیل نفت در اقتصاد ایران، نبض اقتصاد نیز با نوسانات درآمدهای نفتی بالا و پایین میرفت.
در دوره زمانی ۵۹ تا ۶۰ ، و در اثر ناآرامیهای برآمده از انقلاب، درگیریهای داخلی و بیثباتی سیاسی، وضعیت اقتصاد ایران نیز ناپایدار و شکننده بود. آسیبهای جدی به صنایع نفتی، تحریمهای اقتصادی و بلوکه شدن ذخایر ارزی کشور از دلایل عمده رکودی بود که تا سال ۶۰ ادامه داشت.
در دوره زمانی ۶۱ تا ۶۴ ، با افزایش صادرات نفت، و نیز متاثر از پیروزیهای نظامی نیروهای مسلح، وضعیت اقتصادی اندکی بهبود یافت. سال ۶۱ اقتصاد ایران شاهد بیشترین نرخ رشد اقتصادی در طول جنگ بود. همچنین بسیاری از موفقترین عملیات نظامی ایران نیز در همین سال رخ داد، از جمله عملیات طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر).
در دوره زمانی ۶۵ تا ۶۷، با تشدید حملات عراق به مراکز اقتصادی، گسترش جنگ نفتکشها و ورود هرچه بیشتر نیروهای آمریکایی به خلیج فارس، صادرات نفت ایران نیز کاهش یافت. این دوره همچنین همزمان شده بود با شکستهای نظامی پیدرپی ایران در جبهههای جنگ. در سال ۶۵، پس از فاجعه پیش آمده در عملیات کربلای چهار، ایران در ششمین تلاش خود برای فتح بصره عملیات کربلای پنج را انجام داد. این عملیات پر هزینهترین و پرتلفاتترین عملیات جنگ بود. به باور برخی از پژوهشگران جنگ، فرجام پرهزینه این دو عملیات یکی از دلایل پایان جنگ بوده است.
در ۲ سال پایانی جنگ، علاوه بر مشکلات ایران برای صادرات نفت، قیمت جهانی آن نیز کاهش یافت. در نتیجه، درآمدهای نفتی ایران به شدت کم شد، کسری بودجه دولت افزایش یافت، و اقتصاد ایران وارد دوره رکود شدیدی شد که تا پایان جنگ ادامه یافت. نرخ تورم از حدود ۷ درصد در سال ۶۴ به حدود ۲۹ درصد در سال ۶۷ رسید. نرخ رشد اقتصادی نیز در سال ۶۵ به منفی ۱۰ درصد و در سال ۶۷ به منفی ۵ درصد رسید.
در ۲ سال پایانی جنگ، علاوه بر مشکلات ایران برای صادرات نفت، قیمت جهانی آن نیز کاهش یافت. در نتیجه، درآمدهای نفتی ایران به شدت کم شد، کسری بودجه دولت افزایش یافت، و اقتصاد ایران وارد دوره رکود شدیدی شد که تا پایان جنگ ادامه یافت
در چنین شرایطی، با کاهش میزان تولیدات داخلی، کاهش ارزهای نفتی و به تبع آن کاهش واردات، کشور با کمبود شدید کالا مواجه شده بود و فشار روز به روز بر مردم بیشتر میشد. حسن عابدی جعفری، وزیر بازرگانی وقت، در اینباره میگوید: «ما واردات و اساسا تمام سیاستهای خود را براساس میزان کالری تنظیم کرده بودیم. مثلا میگفتیم بین دو نوع کالا مانند پنیر و کره یکی را برای واردات میتوانیم انتخاب کنیم. شاخص اینکه در میان این دو کالا یکی را انتخاب کنیم، میزان کالری بیشتر بود. هر کدام کالری بالاتری داشتند وارد میکردیم».
بهزاد نبوی، که در آن زمان وزیر صنایع سنگین دولت میرحسین موسوی بود، درباره وضعیت سالهای پایانی جنگ میگوید: «قیمت نفت کاهش یافته بود. از سوی دیگر به دلیل بمبارانهای شدید میزان صادرات هم کاهش یافته بود. در آن زمان به سختی میشد روزانه یک و نیم میلیون بشکه نفت صادر کرد و قیمت هم از مرز ۱۰ دلار عبور نمیکرد. درآمدهای ارزی در این سه سال به طور متوسط حدود ۷ میلیارد دلار بود. از این رقم ۳ میلیارد دلار به صورت مستقیم صرف جنگ میشد، ۳ میلیارد دلار صرف خرید کالاهای اساسی میشد، یک میلیارد دلار هم برای کل اقتصاد کشور باقی میماند. نتیجه این میشد که به طور مثال خط تولید پیکان متوقف میشد و بسیاری از فعالیتهای تولیدی متوقف میشد».
بحران روزهای آخر
در پی وخامت اوضاع اقتصادی کشور، مسعود روغنی زنجانی، رییس وقت سازمان برنامه و بودجه، نامه دستنویسی به آیت الله خمینی مینویسد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با جعفر شیرعلینیا درباره این نامه میگوید: «میدانستم که قبل از ما به امام نوشته بودند که در اقتصاد به خط قرمز رسیدیم و دیگر نمیتوانیم کمک کنیم. واقعاً نمیتوانستند کمک کنند. هر یک از مسئولین و سران قوا بر اساس مسئولیتها از بخشهای مختلف کم میکردیم و برای جبههها میدادیم. خودم که رئیس مجلس بودم، خیلی تلاش میکردم تا هر مقدار که مقدور است، برای تأمین نیازهای جنگ مؤثر باشم. اما نیازها اقیانوس و کمکها قطرهچکانی بود. بودجه سال ۶۷ با ۵۱ درصد کسری فقط به ضرورتهای حیاتی مردم میرسید، دولت از کجا میآورد که بتواند هزینهی خرج جنگ را بدهد؟»
روغنی زنجانی سالها بعد در مصاحبهای با «تاریخ ایرانی» با اشاره به شرایط کشور در آن روزها میگوید: «شاخصهای اقتصادی ما، تعطیلی کارخانجات، بیکاری مردم، نارضایتی عمومی، بالاخره اینها همهاش گسترش پیدا کرده بود، فقر عمومی، تهدید امنیت روانی مردم، ناامیدی و یاس مردم در آن مقطع و آثارش هم در حضور بسیجیها، همین بسیجیها در جبهه بود. حالا اینها را که نمیشود بیرون گفت، همین بسیجیها که اینقدر ۲۰ میلیون قرار بود، در آخرین مقطع به ۵۰ هزار تا نمیرسید. خب ما این شاخصها را میگرفتیم، میگفتیم آقاجان بین این منابع و این اهداف راهبردی شما سازگاری نیست، هر روز هم مشکل زیاد میشود، مفهومش این است که شما فرو میریزید».
محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه در دوم تیر ماه سال ۱۳۶۷، در نامهای به هاشمیرفسنجانی مینویسد: تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم
جدای از مشکلات اقتصادی، اوضاع در جبههها هم چندان مساعد نبود. محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه در دوم تیر ماه سال ۱۳۶۷، در نامهای به هاشمیرفسنجانی مینویسد: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم».
در چنین شرایطی، قبول قطعنامه از سوی ایران محتملتر از همیشه به نظر میرسید.
هاشمیرفسنجانی در خاطرات خودنوشت روز ۲۵ تیر ۱۳۶۷ می نویسد: «به جلسه جمعی از نمایندگان رفتم که میخواستند، اوضاع جنگ و تکلیف خود را در رابطه با وضع جاری بدانند. صحبت مفصلی ایراد کردم و مشکلات جنگ را گفتم که زمینه ذهنی آنها را برای پذیرش صلح آماده کنم. مطالب نگرانکنندهای از وضع گفتم، ولی چیزهای بدتر را که وجود داشت، نگفتم».
فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی، خسارات جنگ ۸ ساله را بیش از سه هزار میلیارد تومان، برآورد کرده است که با توجه به نرخ رسمی ارز ۷ تومانی معادل ۴۴۰ میلیارد دلار در آن دوره، یا معادل حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار امروز است.
یکشنبه ۲۶ تیر، یک روز پیش از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸، جلسهای با حضور اعضای ستاد اقتصادی دولت و دیگر مسئولان بلندمرتبه سیاسی و نظامی گشور در دفتر ریاست جمهوری وقت و بدون حضور آیت الله خمینی برگزار شد. روغنی زنجانی جلسه را چنین روایت میکند: «آقای خامنهای شروع کردند گفتند آقا داستان جنگ است! جنگ به این نتیجه رسیده! نامههایی از مسئولین اجرایی و مسئولین نظامی کشور نوشته شده که جنگ در بنبست است. در حوزه اقتصادی از بنده شروع کردند. من هم همان چشماندازی که تهیه کرده بودم جلویم گذاشتم گفتم با این شرایط که برویم ما با این بحرانها روبهرو خواهیم شد. بنده اعلام میکنم که ما در حوزه اقتصادی در بحرانیم. بعد از من آقای ایروانی بود. آقای ایروانی یک مقدار نرمتر صحبت کرد که آیتالله خامنهای گفت آقا صریح بگو که این بالاخره جنگ ما را به بحران میبرد یا نمیبرد؟ در رابطه با جنگ حرف بزن.»
و به نظر میرسد، مسئولین نظام درباره بحرانی بودن شرایط اتفاق نظر داشتند و سرانجام در روز دوشنبه ۲۷ تیر ماه ایران قطعنامه ۵۹۸ را میپذیرد.
قبل از آغاز جنگ، سرانه تولید ناخالص داخلی ایران، به حدود ۵ هزار دلار میرسید. بعد از جنگ این عدد با ۲۵ درصد کاهش به حدود ۳۶۰۰ دلار رسید که البته بخشی از این کاهش به دلیل افزایش کمسابقه جمعیت در دهه ۶۰ بود.
برآوردهای مختلفی از میزان خسارتهای ناشی از جنگ وجود دارد. فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی، در کتاب «اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی» خسارات جنگ ۸ ساله را بیش از سه هزار میلیارد تومان، برآورد کرده است که با توجه به نرخ رسمی ارز ۷ تومانی معادل ۴۴۰ میلیارد دلار در آن دوره، یا معادل حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار امروز است. کامران مفید در کتاب «عواقب اقتصادی جنگ در خلیج» این خسارات را حدود ۶۴۴ میلیارد دلار در آن دوره (حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار امروز) برآورد میکند.