در شاهنامۀ فردوسی بارها به چادر همچون پوشش زنان ایرانی پیش از اسلام اشاره شده است. مثلاً گردیه، از زنان نامدار ایران کهن، از چادر استفاده میکند:
بینداخت آن نامدار افسرش/ بیاورد فرمانبری چادرش
هنگامی که افراسیاب مطلع میشود که دخترش منیژه بی رخصت او بیژن را به کاخ خود راه داده بود فرمان میدهد که گرسیوز، برادر افراسیاب، سراغ منیژه رود و او را برهنه، تنها با یک چادر، بر سر چاهی که بیژن را در آن زندانی کرد ببرد:
منیژه برهنه به یک چادرا/ برهنه دو پای و گشاده سرا
کشیدش دوان تا بدان چاهسار/ دو دیده پر از خون و رخ جویبار
در ابیاتی دیگر از شاهنامه به نظر میرسد که چادر پوشش زنان طبقۀ فرادست و توانگر بوده باشد چه خسرو در میانۀ اندرز خود به گودرز دربارۀ بیثباتی جهان میگوید:
دگر کودکانی که بیمادرند/ زنانی که بی شوی و بی چادرند
در جای دیگری شیرین، شهبانوی دربار، برای ابراز زیبایی خود چادرش را در مجلس «باغ شادگان» میگشاید:
بگفت این و بگشاد چادر ز روی/ همه روی ماه و همه مشک موی
مرا از هنر موی بُد در نهان / که آن را ندیدی کس اندر جهان
نه کس موی من پیش از این دیده بود/ نه از مهتران نیز بشنیده بود
کوتاهسخن آنکه در شاهنامه چادر از پوشش زنان (عالیرتبه) در پیش از اسلام است. حال پرسش آن است که آیا این ابیات شاهنامه شواهدی در سنت دیرینۀ ایرانیان نیز دارد.
چادر در متون زرتشتی
در متون پهلوی نیز دست کم در دو مورد از چادر به عنوان پوشش زنان نام برده شده است:
(۱) در متن حقوقی زرتشتی متعلق به سدۀ چهارم ق. با عنوان «روایت اِمیدِ اَشَوَهشتان» از چادر نام برده شده است. این کتاب مجموعهای است شامل ۴۴ پرسش و پاسخ دینی دربارۀ آیین زرتشتی ازدواج با محارم (خویدوده)، ارث و طلاق، احکام خروج از دین (ارتداد)، وظایف موبدانِ مسئول آیینهای تطهیر، منع زرتشتیان از رفتن به گرمابۀ مسلمانان، احکام حیض و آیین غسل زن حائض (دشتان) با پیشاب گاو، سرنوشت روان آدمی پس از مرگ، و مسائل فقهی و حقوقی دیگر. در همین کتاب، از چادر در کنار سربند و واشماگ (احتمالاً نوعی چانهبند یا نقاب) همچون پوشش زنان زرتشتی یاد شده است. [۱]
(۲) در رسالۀ «ماتیکان یوشتِ فریان» که بر پایۀ یک متن اوستایی مفقود نوشته شده آمده است که خواهر یوشت، زرتشتی تورانی، چادر به سر میکند.[۲] یوشت پسر (یا شاید از نوادگان) شخصی به نام فریان است. در اساطیر ایرانی، فریان مردی است از تورانزمین که به حمایت از زرتشت برخاست (از همینروی، در گاتهها از او در شمار یاران زرتشت نام برده شده است). داستان ماتیکان یوشت فریان دربارۀ مردی بدسرشت یا جادوگری به نام اَخت است که به شهری آمده است و میکوشد تا مردم این شهر را نابود کند. اَخت از هریک از مردم شهر که پرسش دشواری بپرسد و آن کس نتواند پاسخ درستی بدهد، او را از میان برمیدارد. تنها کسی که هر سیوسه پرسش او را بهدرستی پاسخ میدهد یوشت فریان است. پرسش بیستوهشتم آن است که «بزرگترین رامش زنان چیست؟» فریان پاسخ میدهد: «بودن کنار شوی خویش». ولی اَخت این پاسخ را نمیپذیرد و بر آن میشود که این پرسش را خواهر فریان، زنی به نام هوفریا، که از قضا همسر اَخت نیز هست، و «هرگز دروغ نگفته است» پاسخ گوید. هوفریا میبیند که در چه تنگنایی قرار گرفته است، ولی در نهایت با خود میاندیشد که «اگر دروغ بگویم بدکردار میشوم و دین خود را از دست میدهم، … پس چادری به سر میکند و (برای شهادتدادن میرود و) میگوید: زنان را بزرگترین رامش از بودن در کنار شوی است».
در دوران معاصر نیز زنان روستایی زرتشتی یزد چادر سر میکردند.[۳]
چادر در آثار تجسمی کهن
یکی از نخستین بازنماییهای تجسمی چادر در پیکرههای ارگیلی (در ترکیۀ امروزی) و «صندوقۀ قبر ساتراپ» در دوران زمامداری هخامنشیان در آناتولی دیده شده است (ن.ک. تصویر زیر).
در آثار تجسمی سومری نیز چادر همچون پوشش زنان دیده شده است. مثلاً در مجسمهای از یک زن (تصویر زیر) که قدمت آن را به حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد رساندهاند آشکارا پوشش چادر نمایان است.
به گزارش رومن گیرشمن، باستانشناس فرانسوی، در نقوش برجستۀ مرمرین زنان زرتشتی، از سدههای اول و دوم میلادی، که در پالمیرا به دست آمدهاند آن زنان با سرهای کاملاً پوشیده نشان داده شدهاند.[۴]
همچنین در نقوش نهچندان پرشماری که از زنان دورۀ ساسانی برجای ماندهاند، زنان طبقۀ اشراف (بهجز شهبانوان و ایزدبانوان) معمولاً پوششی چادرمانند در بر میکردند. در این باره در دائرهالمعارف ایرانیکا چنین آمده است: «پوشش زنانی که نه مقام شهبانویی داشتند و نه از الههگان شمرده میشدند پیراهن (قبای) بلندی بود که یا بدون کمربند با آستینهای بلند یا بدون آستین و از زیر سینه دارای کمربند بود… آنان روی پیراهن (قبای) آستیندار پوششی بر سر داشتند که از روی شانۀ چپ میگذشت و تا بخش پایین پیکر ادامه مییافت (گیرشمن، ۱۹۶۲، ص ۱۴۲، تصویر ۱۸۱)».[۵] آنگاه دربارۀ پوشش زنان طبقات فرودست دوران ساسانی میافزاید: «نقشبرجستههای زنان چنگنواز در طاق بستان، هر چند که دچار تخریب شده است، شاهدی نادر از پوشش سر زنان ساسانی از طبقات فرودست ارائه میکند… دوتای آنها دستارهای عمامهمانندی بر سر دارند… و دوتای دیگر دستارهای مستطیل با دنبالههایی روبانمانند مزین به نقوش گلدوزی بر سر کردهاند»(ن.ک. تصویر زیر). همانجا به نقل از رومن گیرشمن، دربارۀ نقوش دورۀ ساسانی چنین نتیجهگیری کرده است: «پیراهن (قبا) و پوشش سر جامهای مناسب برای زنان اشراف و نوازندگان و رقصندگان دربار بود».[۶]
از آنچه به اختصار گذشت میتوان چنین نتیجه گرفت که چادر پوششی کهن برای زنان ایرانی بود و نمیتوان آن را پوششی در اصل «اسلامی» برشمرد. آنچه میتوان گفت آن است که دوران اسلامی، این پوشش به دلایلی که توضیح آنها مجال فراختری میطلبد رفتهرفته همچون گونهای از پوشش زنان مسلمان بازتعریف شده چندانکه در سالیان اخیر حتی با عنوان پرطمطراق «حجاب برتر» اسلامی خوانده شده است.
منابع و پانوشتها
- Rivāyat-i Hēmīt-i Ašawahistān, A Study in Zoroastrian Law. ed. and tr. Nezhat Safa-Isfehani, Harvard Iranian Series 2, 1980, p. 33.9.
این کتاب در ایران نیز منتشر شده است:
روایت امید اشوهیشتان متعلق به سدۀ چهارم هجری، تدوین و آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی از نزهت صفای اصفهانی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶ش.
- ۲. Mādayān ī Yōišt ī Friyān, ed. E. W. West, in M. Haug and E. W. West, The Book of Arda Viraf. Pahlavi Text Prepared by Destur Hoshangii Jamaspji Asa . . ., Bombay and London, 1872, p. 3. 56.
همچنین ن.ک.: «ماتیکان یوشت فریان، اسطورۀ فراموششدۀ ایرانی» در بهمن انصاری، اساطیر ایرانی، تهران: آروَن، ۱۳۹۷ش.، ص ۱۵۹.
[۳]. Boyce, M. (1977). A Persian Stronghold of Zoroastrianism. Oxford: Oxford University Press, at the Clarendon Press, p. 48, IIa and IIb.
[۴]. R. Ghirshman, Persian Art, 249 B.C.-651 A.D., New York, 1962, pls. 92-96.
[۵]. “Clothing in the Sasanian period,” in Iranica: http://www.iranicaonline.org/articles/clothing-iv
[۶]. R. Ghirshman, Bîchâpour II. Les mosaïques sassanides. Fouilles de Châpour, Paris, 1956, p. 65.
12 پاسخ
با سلام ، اول نگاهی به دو نام زرتشت به زبان های اروپائی می اندازیم و بعد از آن واژه ” خویدوده ” اوستایی و بند هشن یا بندهش را از نو تلفظ می نماییم و بعد به مساله حجاب یا پوشش می رسیم. zarathustra بصورت زیر قابل تفکیک و تحلیل می باشد : zarath ust ra با تلفظ: ذرات اوست را. این عبارت که از کلمات فارسی ساخته شده است دارای دو معنی می باشد؛ یکی اینکه : ذرات به او تعلق دارند و دیگری اینکه : او از ذرات تشکیل شده است. این عبارت اشاره به جهان بینی ذره ای بودن وجود و هستی دارد که توسط متفکر یونان باستان به نام دموکریت اقتباس گردید و ذرات ایرانی بصورت مفرد به اتم یونانی تبدیل شد. zoroastra هم بصورت زیر قابل تفکیک و تحلیل می باشد : zor o ast ra با تلفظ: زور او است را. این عبارت که از چهار کلمه فارسی ساخته شده است دارای دو معنی می باشد؛ یکی اینکه : زور یا نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه : او نیرو است. این عبارت اشاره به یک جهان بینی دیگری دارد یعنی نیرو بودن و یا نیرومند بودن هستی و وجود. پدر و مادر یا والدین زرتشت با این دو جهان که ماقبل زرتشت بین متفکرین ایرانی اندیشه هستی و وجود شناسی قالب بوده است، آشنائی کامل داشته اند و ماهرانه و هنرمندانه کلمات این دو عبارت را بهم پیوند داده و از آنها دو نام ساخته و آنرا را در قالب نام روی فرزند خود نهاده اند، با این امید که بهمراه شهرت فرزند در حافظه و خاطره تاریخ مصون و محفوظ بمانند و بقاء یابند تا به دست ایرانیان اعصار آینده برسند و توضیح داده شوند. اما طوریکه شاهدیم بعد از آنها این دو جهان بینی در پهنه تاریخ باستانی ایران زیر خروار ها خاکستر اسطوره و افسانه و حماسه و رسوم و آیین پنهان و دفن و خفه گشته اند. bondahesh هم بصورت زیر قابل تفکیک و تحلیل می باشد : bon dah esh با تلفظ: بُن ده اش . به معنای بنیاد دهگانه اش . که اشاره به ابعاد دهگانه وجود افراد انسانی دارد به این معنا که هرفرد انسانی متشکل از ده انسان می باشد: پنج تا مرد و پنج تا زن.
واژه اوستایی ” خویدوده ” در اصل و ریشه به شکل زیر نوشته و تلفظ شده است : خود تو ده تایی. خود تو در این کلمه اشاره به هر فرد انسانی چه مرد و چه زن دارد. معنای نهفته در پشت این عبارت این حقیقت ژرف است که خداوند متعال در حالت اولیه کمال ایده آل بهشتی هستی خویش هر فرد انسانی را از پنج آدم و پنج حوای خودی در سطح کمال خوبی و زیبایی و عشق و محبت و دانش و توانائی یعنی به شکل یک خانواده ده عضوی خودی آفریده است و آنهم همگی هم سن و سال در یک سن معتدل ( احتمالا در سن چهل سالگی ) و بطور همزمان و بدون تسلسل نسل و به آنها حیات جاودانه بخشیده است و آنهم از هستی خویش و نه از عدم و نیستی. افزایش جمعیت و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی فقط در طول سفر آفرینش صورت می پذیرد و آنهم نه در کلیه منازل هفتگانه نزولی و صعودی بلکه همیشه در چهار منزل پایانی نزولی و چهار منزل آغازین صعودی. منازل صعودی تکرار کامل یا صددرصد منازل هفتگانه نزولی می باشند. خداوند متعال کلیه افراد انسانی را برای زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن آفریده است و زوجیت با غیر و تجربه عشق به غیر تنها در چهار منزل نزولی و صعودی در طی سفر آفرینش اتفاق می افتد. لذا زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن را نباید با رسم ازدواج با خویشاوندان درجه اول مترادف و معادل و هم معنی دانست. در پایان در مورد حجاب و جدا نمودن دختر و پسر از دوران مهد کودک تا دوران پیری و کهولت : این یک عمل شیطانی است و در حکمت ایزدی ریشه ندارد و ریختن آب به آسیاب اقتصاد و سیاست و فرهنگ و تمدن استعمارگران بیرونی و استثمار گرانی داخلی می باشد.
زرتشت پیامبر است و فقط نوشته های خود زرتشت معتبر است بقیه توسط موبدان نوشته شده و اعتبار ندارن
زرتشت هرگز مدعی نشد زن را با شاش گاو غسل دهید .
کتبی مثله وندیداد اعتبار ندارن.
پوشش بدن و مو یک قائده نیست یک سنت قابل انعطاف است.
چادر ویژه جهود فاحشه است همانطور که یهودا عروس خود را با چادر دید و با فاحشه اشتباه گرفت و بعدها یهودی حریدی در اسرائیل چادری شدن و بعد شیعیان.
مسیحیان سنتی هم هنوز چادر دارن.
چادر برای اوباش سامی است
در دیانت زرتشت صرفا پوشیدگی مهم است نه سخنتگیری در رنگ داریم و نه اجبار ولی حدود پوشیدگی خود فرد تشخیص میدهد.
چشمهای ناپاک نباشد چوشش سر هم نیازی نیست اگر تولید آلودگی نشود پوشیدن مو لازم نیست.
مردان بر سر کلاه سفید و زنان روسری سفید میگذارند اما رنگ و اندازه اش مشخص نیست و اگر مردی سرش مو نداشته باشد کلاه واجب نیست.
کلان مسلمانان و نو-زرتشتی شده ها و بخصوص آتئیستهای دین ستیز مطالعه دقیقی ندارن و همینجوری چرندیات بیهوده تولید میکنن و دوری همی خوش هستن بدون اینکه از زرتشتیان بپرسن.
اینهایی که خود زرتشتی پندار هستن را رد میکنیم و هرگز جایی در جامعه ما نخواهد داشت و دیگران هم که ناپاک زاده هستن صلاحیت قضاوت دیانت ما را ندارن
شما زرتشتی هستی یا نه؟ اگر زرتشتی هستی، باید وندیداد را قبول داشته باشی، زیرا یگانه نسک (کتاب) از نسک های اوستای ساسانی است که به طور کامل از دورۀ ساسانی بر جای مانده است، و همۀ زرتشنیان عالم آن را به عنوان یکی از کتابهای اوستا قبول دارند. اگر زرتشتی نیستی، چطور به خود حق می دهی که از جانب زرتشتیان بگویی: «اینهایی که خود زرتشتی پندار هستن را رد میکنیم و هرگز جایی در جامعه ما نخواهد داشت»؟! خوب، حالا به فرض محال، وندیداد بخشی از اوستا نیست، لطفاً بگویید که چه بخشی از اوستای امروزی کلام اصیل زرتشت است. اگر پاسختان بخشی از یسنا که به «گاته ها» معروف است باشد، پس باید گفت که از کلام اصیل زرتشت چیز چندانی بر جای نمانده است. وانگهی، سراسر«گاته ها» نیایش های (منسوب به) زرتشت است خطاب به اهورامزدا، آفرینندۀ آفریده های نیک، و دیگر امشاسپندان، به ویژه اشا و وهومن (بهمن)، که از دستیاران اهورامزدا در آفرینش نیکی هایند. حال، پرسش این است که آفرینندۀ آفریده های شر کیست؟ در گاته ها (هات ۳۰) آفرینش بدی ها به انگره مینو (یا اهریمن) منسوب است. این همان دوگانه انگاری یا دوآلیسمی است که در واقع دو مبدأ مستقل برای جهان می انگارد. در این صورت، آیا آیین زرتشتی آیینی یکتاپرستانه خواهد بود؟! به راستی دل به چه خوش کرده اید؟ گریزان از چالۀ شیعی گری، به چاه خرافه پرستی زرتشتی (حیض اهریمنی زنان، غسل با پیشاب گاو، ازدواج با محارم، ننوشاندن آب اهوراآفریده به زن دشتان (حائض)، آیین کشتن حشرات و…) فرو می غلتید؟
یک نکته ویرایشی دیگر هم مانده : نه شاش شتر بلکه شاش گاو.
کم گرفتاری و فکر و خیال داشتیم که این روزها کرونا هم اضافه شد ! دوستان ببخشند.
سلام
اصلاح میکنم :
۱. خوردن مرده (اکل میت) آنگاه که خوراکی عادی نباشد و بیم مرگ باشد . . .
۲. بیشتر آخوندهای شیعه امامی اعتقادی به حکومت غیرمعصوم «بنام اسلام» ندارند و آن را پرزیان هم میدانند.
دین اسلام و زرتشت، هر دو به یک اندازه برای دنیای امروز بیفایده است
پیامگذار محترمی از دستور شاش شتر در آیین زرتشتی نوشتند که حکم آب کر در دین اسلام را دارد. عرض میشود هر دستوری برای موقعیت ویژه خاستگاه آن است، نه برای همه جا و در همه زمانها، مگر برخی استثناها.
ایران نیز هرچند نه مانند عربستان، سرزمین کم آب و خشکی است. شاش شتر نه برای نوشیدن بلکه برای شستشو بود آنگاه که آبی در دست نباشد. چنانکه در آیینشیعه (شاید هم دیگر مسلمانان) تیمم با خاک آنگاه که آب نباشد، یا خوردن مردم (الکل میت) آنگاه که خوراکی (عادی) نباشد و بیم و احتمال مرگ باشد دستور است، نه برای همیشه و همه موقعیت ها.
شاش انسان یا شتر شامل موادی است که برای مثال برخی گونه های قارچ را از بین میبرد، تا اندازه ای ویژگی ضد عفونی دارد، اگر آلوده به میکرب نباشد. نجاست ها در فقه آخوندهای اسلامی شامل خون و الکل هم میشود (گرچه الکل در زمان پیامبر اسلام شناخته نبود). دستورهای دینی درهر آیین بیشتر از ملایان و روحانیان آن دین است در موقعیت های مربوط، نه همه از پیامبر، چه زرتشت باشد یا محمد یا دیگران.
حجاب هم با این صورت و تفصیل ربطی به آیین محمدی ندارد (تا جایی که خود در تاریخ اسلام دیدم). در آیین محمدی به پوشش زن تا این اندازه اهمیت داده نشده. ولی تا جایی که خود دریافتم بر پوشش عورت چه زن و چه مرد تاکید داشتند، در زندگی مردم تا این اندازه ریزبین نبودند و دخالت در جزئیات نمی کردند. در قرآن نیز دستور و تاکید و اصراری تا این اندازه برای اینگونه حجاب با این همه پوشش ندیدم. در حجاز آن زمان پوشاک با این معنا که امروزه می بینیم نبوده. اینها بیشتر نظر خود آخوندها است.
مسلمانان پس از آشنایایی با جامعه های ایرانی و رومی با دیدن پوشش های زیاد به حجاب با این معنا گرایش یافتند و آیه هایی از قرآن را متناسب با این گرایش توجیه و تفسیر کردند. چنانکه برای حکومت اسلامی دستوری نیست. بیشتر ملایان شیعیه امامی ، اعتقادی به حکومت غیرمعصوم ندارند و آن را پرزیان هم میدانند. بسیاری از آخوندهای حکومتی چون مصباح یزدی هم عقیده ندارند ولی زور و پول که در کار باشد به آیه های روشن قرآن هم با توجیه و تفسیر معناهای دیگری میدهند !
صاحب نظران ببخشند.
در حجاز آن زمان عموم مردم از زن و مرد لخت بودند برخی لنگی به کمر می بستند. این حجاب امروزی ربطی به اسلام محمدی ندارد. فقیهان ایجاد کردند و بخشی از دکان اینها است.
چرا روی زن را دیدن اشکال ندارد ولی مویش را دیدن حرام است ؟!
فقه آخوندی بخصوص شیعی ساخته و پرداخته آخوندها است.
خود اسلام دینی عربی است.
در ایران باستان بر اساس آموزه های زرتشت ادرار گاو یا گومیز مایعی در حدآب کر بوده که با آن نجاسات را تطهیر میکردند. خوب؟ حالا چه کنیم؟
آیا قرار است سنن باستان را پاس بداریم؟
نویسنده در توجیه استفاده از چادر بشیوه های متقارن کم آورده و به آداب ایران عهد کی جمشید استناد میکند. و کامنت گذاری هم از مشاهدات خود از خیابانهای یونان باستان شاهد آورده.
دگماتیزم قطعا یک بیماری است که به هر حال مانع رشد و توسعه فکر است.
وقتی همه چیز با دید سیاسی چیده شود، اشکالات زیادی در تحلیل و شناخت موضوعات و از جمله حجاب پیش می آید.
این چیز عجیبی نیست و تنها نااشنایان با تاریخ فکر میکنن حجاب فراورده اسلام است؛ یهودیت ارتودوکس در این باره بسیار سختگیرتر بوده؛ تقریبا همه تمدنها باستان خاورمیانه تا مدیترانه سر رعایت حجاب زنان خاصه زنان توانگر سختگیر بودند در یونان باستان زنان ازاده بدون مرد در شهر تردد نمیکردند و در کنار چادر حتی نقاب به رخ داشتند. اتفاقا قوانین یونان در مورد حجاب در قیاس با همتای تاریخیش یعنی عصر هخامنشیان بسیار شدیدتر بوده. تنها با روم بود که تقریبا قوانین حجاب بسیار شل شد.
با الهام از دوستان چپ گرا و اسلامیست :
با سلام. خوب مردها هم سرشان دستار میکردند. آنهم در شاهنامه هست. حکومت اسلامی یک ظوابطی دارد که همه موظف به رعایت آن هستند. اینکه بپرسیم حجاب اجباری زن و کروات نزدن مرد کجا قران نوشته شده، خودش خدمت به امپریالیزم و صیهونزیم است. بحث آزادی زن ایرانی وقتی ترامپت دارد بچههای مکزیکی را میکشد کمک به دشمن است.
دیدگاهها بستهاند.