زیتون ـ محمدرضا سرداری: انتقادات درون گروهی اخیر میان اصلاح طلبان، بویژه درباره نقش محمد خاتمی در رهبری جریان اصلاحات به بحث داغی تبدیل شده است. در هفتهای که گذشت چهره های مختلفی از فعالان اصلاح طلب تا شخصیتهای مستقل و دانشگاهی در این بحث شرکت کردهاند. بحثی که با سخنان غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی درباره رهبری جبهه اصلاحات کلید خورد و سرانجام با واکنش خود خاتمی روبرو شد. خاتمی در سخنرانی اینستاگرامی خود، برای نشست بنیاد باران، بدون اشاره صریح به بحثهای اخیر، صرفا به ضرورت همبستگی ملی اشاره کرد و از کلیه احزاب و گروههای سیاسی خواست تا در کنار هم قرار گیرند.
وی در آن سخنان گوشهای هم به مخالفان اصلاحطلب خویش زد؛ نامی نبرد اما از آنان صرفا با عنوان اصلاح طلب یاد کرد و خواست تا برای رفع مشکلات جامعه برنامه ارائه کنند. خاتمی گفت: «برای بگو مگو کردن و به جان هم افتادن وقت هست؛ اگر همه شما گروه ها و احزاب در کنار یکدیگر قرار بگیرید خواهید دید که چه خدمتی می توانید به مردم بکنید. خطابم بیشتر به دوستان اصلاح طلب خودم هست، شما که میگویید باید جامعهمحور باشیم و فقط در فکر قدرت نباشیم چه طرحی تا کنون برای همبستگی میان مردم در این دور کرونا ارائه کردهاید و انجام دادهاید.»
پیش از این سخنان خاتمی، سایت تابناک به نقل از یکی از نزدیکان وی نوشته بود که خاتمی هیچگاه ادعای رهبری اصلاحات را نداشته و نخواسته تا نظرات خود را بر سایرین تحمیل کند. در گزارش تابناک آمده وی پیشنهاد تشکیل پارلمان اصلاحات که نخستین بار از سوی حزب کارگزاران سازندگی مطرح شده را پذیرفته و خواستار راهاندازی آن شده است. گزارشی که تا کنون نه تایید و نه تکذیب شده است.
از آشتی ملی تا همبستگی ملی
خاتمی همواره کوشیده است تا خود را چهرهای فراجناحی و ملی معرفی کند؛ همچنانکه در دوره ریاست جمهوری خویش میکوشید فراتر از اصلاحطلبان باشد. لحن سخنرانی اخیر وی نیز چنین ادعایی را تایید میکند. رییسجمهوری دولت اصلاحات دو سال پیش طرح آشتی ملی را مطرح کرد که با پاسخ منفی و صریح رهبر جمهوری اسلامی روبرو شد. آیتالله خامنهای پیشنهاد خاتمی را بیمعنا خوانده بود و گفت مگر کسی با کسی قهر است که بخواهد آشتی کند. اکنون به نظر میرسد خاتمی کوشیده تا با تغییر ادبیات خویش، بار دیگر طرح آشتی ملی خود به نام همبستگی ملی وسط بکشد. ایدهای که حالا با واکنشهای تازه ای روبرو شده است.
خاتمی دو سال پیش طرح آشتی ملی را مطرح ساخت که با پاسخ صریح رهبر جمهوری اسلامی روبرو شد. آیتالله خامنهای پیشنهاد خاتمی را بیمعنا خوانده بود و گفت مگر کسی با کسی قهر است که بخواهد آشتی کند.
روزنامه کارگزاران در گزارشی بدون نام ادعای آشتی ملی خاتمی را زیر سئوال برد و عدم شرکت جبهه اصلاحات در انتخابات را در تناقض با شعار آشتی ملی او خواند و نوشت « شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که مدیریتش با محمدرضا عارف است حاضر به شرکت در انتخابات مجلس نشد. نه شورای عالی و نه احزابی مانند اتحاد ملت هیچیک نهتنها مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب نکردند، بلکه حتی بر آتش عدم شرکت نیز دمیدند. حتی سیدمحمد خاتمی نیز که در مقام رهبری اصلاحات قرار گرفته است، حاضر به حمایت یا ترویج شرکت در انتخابات نشد و این انتخابات با کمترین میزان رایدهنده در پس از انقلاب روبهرو شد. اکنون شاید پرسش این باشد که چرا رهبری اصلاحات به دنبال آشتی ملی است درحالی که احزاب حامی وی حاضر به مشارکت در انتخابات نبودند؟»
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه نیز از زاویه دیگری سخنان خاتمی را نقد کرده و گفته خاتمی فقط به صورت مسئله مشکلات کشور اشاره کرده و گفته است وی به جای طرح موضوعاتی چون آشتی و همبستگی ملی باید از احیای موازین دموکراسی سخن بگوید.
طلاق و تعطیلی؛ پیشنهاداتی از درون اصلاح طلبان
در واکنش به نقدهای کارگزاران سازندگی به خاتمی و اصلاح طلبان چپ، نقدها و نظرات دیگری نیز از درون اصلاح طلبان شنیده میشود. محمدرضا تاجیک، مشاور پیشین خاتمی و استاد دانشگاه در این رابطه به روزنامه شرق گفته است که شورای عالی اصلاحطلبی از همان آغاز شورایی بود برای «شور» نکردن، برای «عالی» نبودن و برای «اصلاحطلب» نبودن. تاجیک بسیاری از اصلاح طلبان را شبه اصلاحطلب توصیف کرده و گفته است که حذف خاتمی، تسطیح و هموارکننده مسیر برخی شبهاصلاحطلبان به سوی دروازههای قدرت است. « چون نیک بنگریم بسیاری از اصلاحطلبان امروز را در «هیچکجا» و «هرکجا»ی نظری و عملی میبینیم. اینان اصلاحطلبی را دقیقاً در همان موقف و موضعی تعریف میکنند که قدرت و منفعتشان اقتضا میکند. این عده برای رسیدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده توی تن و جانشان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است. اینان تابعان قدرتاند؛ بنابراین هرکجا قدرت هست، آنان نیز هستند.»
علیرضا علوی تبار، تحلیلگر سیاسی نیز به همان روزنامه گفته است که ضعف مدیریت و سازماندهی جبههای نامتوازن و نامنسجم یکی از نقاط ضعف بزرگ اصلاح طلبان است اما در عین حال ابهام در دیدگاهها و مواضع، ضعف اخلاقی و شخصیتی و همچنین از آشفتگی و گسیختگی اجتماعی را نیز باید به مشکلات اصلاح طلبان افزود. تحلیل وی از ضعف اصلاحطلبان با این که کوشیده تا مشکلات آنان را بیشتر معطوف به بدنه آن سازد در مجموع جامعتر است.
عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر اصلاحطلب نیز بار دیگر مشکل اصلاح طلبان را عدم گفت و گوی آزاد میان آنان ذکر کرده و گفته آنان باید یاد بگیرند به هم انگ نزنند و اگر نمیتوانند همدیگر را قانع کنند مثل انسانهای فرهیخته طلاق گرفته و راه خود را بروند.
مناقشه امروز؛ نسبت اصلاح طلبان با قدرت
بسیاری از ناظران بر این باورند که بحثهای اخیر میان اصلاحطلبان ضمن آن که تبعات شکست در انتخابات مجلس و ناکامی و فروپاشی ائتلاف میان آنان است، نگرانی از تکرار آن در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری و چارهجویی برای حفظ خویش در ساختار قوه مجریه نظام نیز هست.
اصلاح طلبانی از جنس کارگزاران، اصلاحات بدون ماندن در قدرت را غیرممکن دانسته و معتقدند تحت هیچ شرایطی نباید عرصه سیاستورزی و قدرت را ترک یا با آن قهر کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد ریشه اختلاف امروز در میان اصلاحطلبان نوع نگرش آنان به قدرت است. از مواضع و تحلیلهای چهرههای اصلاحطلب میتوان چنین برداشت کرد که نگاه برخی از آنان به ساختار قدرت در جمهوری اسلامی کاملا انفعالی شده است. آنان گویا چنان که خاتمی درباره خود گفته ذرهای میل به قدرت و کسب آن ندارند. به «قدرت طلبی» همان گونه مینگرند که در فرهنگ ایرانی بار منفی دارد. از سوی دیگر اصلاح طلبانی از جنس کارگزاران، اصلاحات بدون ماندن در قدرت را غیرممکن دانسته و معتقدند تحت هیچ شرایطی نباید عرصه سیاستورزی و قدرت را ترک یا با آن قهر کرد. اما کدام رویکرد درست است و کدام رویکرد امروز میتواند راهی برای فردا باز کند؟ برخی هم میگویند که اساسا راه اصلاحات کشور از اصلاح شدن اصلاحطلبان میگذرد. اما آیا چنین امری با تعطیلی شورای اصلاح طلبان و ایجاد تشکیلات جدید بدون تغییر در محتوای آن ایجاد میشود و میتواند شکاف ایجاد شده میان آنان و جامعه را پر کند و اعتماد از دست رفته را برای کسب رای بازگرداند؟
شاید بهترین راه حل همان باشد که چهرههای دانشگاهی گفتهاند. تحول حال و احوال گفتمانی، تشکیلاتی، رفتاری، اندیشگی و احیای موازین دموکراسی در جامعه از طریق فعالیتهای مدنی. مسئلهای که کمتر در بگومگوهای سیاسی میان اصلاح طلبان بدان پرداخته شده است.
یک پاسخ
یکی میمرد ز درد بینوأی
یکی میگفت داداش زردک میخواهی
حالا که بوی الرحمان اصلاح طلبان در آمده است میتوان گفت علت شکست اینها این بود که صادق نبودند و هم از توبره و هم از اخور میخوردند.
دیدگاهها بستهاند.