درباره متن امضای ۶۰ فعال سیاسی و مدنی به عفو بین الملل عنایت به نکات ذیل بسیار ضروری است:
۱- پرسش مهم این است که چرا بعد از تعیین تکلیف موسوی بعد از وقایع خونین آبان با همه ارکان و اجزای حکومت در بیانیهای صریح، به یکباره عفو بین الملل ضروری دیده مخاطبان جلسه دیدار با منتظری را رها کند و موسوی را عامل و آمر جنایت معرفی کند. پیرامون این موضوع باید هوشیارانه تامل ورزید تا رازش را بهتر دریافت. از قرار معلوم برخی از حاملان و بانیان کشتار ۶۷ به کسانی متوسل شده اند تا آنها را با توجه به نفوذشان مجاب به صدور چنین بیانیه ای علیه موسوی نمایند.(حتما هم این خدمت به حکومت از سوی اپوزسیون! برای رضایت خدا بوده است!) اما جالب است که در بیانیه اخیر یک سازمان بینالملی حقوق بشری نامهایی که اصرار داشتند این ۲۰۰ نفر را هم علاوه بر آن چند هزار نفر بکشند اصلا نیامده است اما موسوی در این بیانیه بولد می شود.
۲-در پاکدستی اقتصادی شخص موسوی و نه جریان خط امام کمترین تردیدی نیست و این موضوع نکته حائز اهمیتی برای تحلیلهای دیگر ما میتواند باشد. کسانی که از ثروتاندوزی و قدرتطلبی دوری گزینند، اغلب مردان و زنان اثر گذار تاریخ میشوند.
۳-اینکه موسوی در جریان حذف منتظری چندان پیشقرآول حرکت علیه منتظری نبود، نکتهای است که ما را به تکههای بعدی این پازل میرساند.
۴-باید همهی اعمال انسانها را همهجا و با تاثیرات مثبت و منفیشان دید. در شرایط فعلی با توجه به اینکه موسوی امکان پاسخ و دفاع از خود ندارد، حمله به او تقویت باندهای قدرت است. اطلاعیه موسوی بعد آبان بسیار بسیار مهم است. ساده از کنار آن نگذریم. گمان ندارم پیرمردی ۸۰ ساله در حصری که فرجامش معلوم نیست، فرصتطلبانه برای فردای خودش چنان بیانیه انقلابی صادر کرده باشد.
۵-سایت کلمه، نزدیکترین سایت به موسوی و امینِ اخبارِ او، به قلم افراد متعدد به بازخوانی وقایع شصت میپردازد و نقدهای بسیار جدی به حامیان آیت الله خمینی و نظریه ولایت فقیه و حزب جمهوری اسلامی و انحصار طلبی درون آن به عمل آوردهاند.
۶- در عالم سیاست باید راه را بر ائتلافهای تازه و ضروری و بههنگام باز گذاشت. واقعگرایی دقیقا به همین معناست نه معنای فرصتطلبانهاش که اصلاح طلبان مرعوب و منفعل شیفتهی قدرت مراد کردهاند.
۷– امضاءکنندگان بیانیه تاکید کردهاند اگر سند متقنی علیه موسوی پیدا شود حتما او را به چالش میکشند. مفروض اصلی بیانیه دفاع از حقیقت است و نه شخص موسوی و اگر بدون پیشفرض به این بیانیه و هویت امضا کنندگان آن توجه شود شاید به جز چند نفر بقیه نه تنها از حامیان موسوی نبوده و نیستند که از منتقدان جدی او به ویژه جمله مشهور «دوران طلایی» مورد اشاره موسوی هستند.
۸– سکوت مسلما امر مذمومی است به وقت جنایت. اما اگر کسی بنا بر قرائن و شواهد تا به اکنون فاعل جنایتی نباشد و احیانا از آن بیخبر باشد و بنا به هر دلیلی چه موجه و چه ناموجه دیر هنگام به محکوم کردن جنایت بپردازد، باید چگونه دربارهی او داوری کنیم؟ آیا صرف سکوت آمریت میآورد یا مذمومی اخلاقی در بیان موضعی تاریخی؟ مسئله این است که عفو بینالملل با وجود سند متقن و آشکار آمران و عاملان جنایت عامدانه اصرار دارد میرحسین موسوی را فاعل و آمر جنایت معرفی نماید. بنا به شواهد موجود و با توجه به فایل صوتی میر حسین موسوی در سال ۸۹ او بعد از وقوع جنایت از آن مطلع شده اما تا سالها موضع عمومی خود را در محکومیت آن ابراز نداشته و این گرچه متضمن نقد به اوست اما نمیتوان ملاحظات فردی او را نشنید و داوری کرد. گویا موضع فردی میر حسینی موسوی در سالهای سکوت محکوم کردن این جنایت در جلسات خصوصی بوده است. البته حساب منتظری بزرگ که یگانه بود، از همه جداست. فرد محافظهکار یا ملاحظهکار را نمیتوان صرفا به خاطر سکوتش در لحظهای خاص و تاریخی شریک جنایت دانست مگر آنکه مدرک و سند متقنی ارائه شود.
۹– موسوی از وقتی که سکوتش را درباره ی این جنایت شکسته بی پروا از قربانیان جنایت دفاع کرده و گفته نه تنها آنها مستحق اعدام نبودند بلکه بعضا انسانهای بسیار خیرخواهی بودند که مستحق زندان هم نبودند. آیا کسی در جنایتی سهیم باشد، علی الاصول وارد چنین موضعی در ملا عام و بدون محاسبهی تبعات آن میشود؟
۱۰– پس از افشای فایل مرحوم آیتالله منتظری، آقایان برای از بین بردن این لکه ننگ به خیال خام خود آویزان پارهای از فعالان شبهحقوق بشری خارج از کشور شدند، بلکه با بولد کردن نام موسوی دامن خود را از این جنایت پاک کنند. مگر در مقابل هزاران دوربین ثبت شده در جنایت آبان در سراسر کشور حتی مسئولیت یک مورد را چنین افرادی پذیرفتهاند که حالا با توطئه آنها و چند سلطنتطلب نوک حمله را از سمت بانیان اصلی و حتمی جنایت به سمت موسوی برگردانیم؟
3 پاسخ
درود
بسیار زیبا بود ، دست مریزاد معلم و هنرمند فرهیخته ، جناب قاسم زاده ی عزیز
این شیوه دفاع از موسوی بیش از همه به زیان وی تمام خواهد شد. خلاصه کردن مسائل در خط گیری فعالان حقوق بشری از کمیته مرگ که در راس حاکمیت جاخوش کرده، فرار از پاسخگویی است.
موسوی از اعدام ها مطلع بوده. نه مبتکر و نه مجری آنها بوده، شاید در درون خود مخالف آن جنایات ضد بشری هم بوده اما به مصالحی سکوت کرده. این جنبه قضیه نیاز به توضیح وی دارد. اگر قابل دفاع است، دفاع کند و گرنه با موضع گیری صریح پیرامون اعدام ها و انتقاد از خود، نوک حمله را باز متوجه آمرین و عاملین این جنابت کند.
چرا فرض را بر این گذشته اید که اعدامهای صورت گرفته است. هیچ مدرک معتبری در دست نیست. مگر میشود که در نظام مقدس و الهی ما با اینهمه مدیر و وزیر مومن و انقلابی و دیندار، اصلا چنین چیزی اتفاق افتاده باشد.
دیدگاهها بستهاند.