۱۰ اکتبر روز جهانی مخالفت با مجازات اعدام است. مجازات اعدام بازماندهایست از زمانهای دور. زمانی که انسان باور داشت که خون را با خون باید شست و چشم را در مقابل چشم درخواست کرد. زمانی که انتقام و قصاص پایه مجازات بود. این مجازات بههیچوجه درخور جامعه انسانی متمدن امروز نیست. عملی که یک فرد در شرایط نامساعد روحی و یا در اثر یک سانحه و در خشم انجام میدهد، نباید همان عمل از طرف نمایندگان قانون و در شرایطی بسیار آرام با استناد به قوانین صورت گیرد. قانون مدافع منافع انسان و جامعه است و آگاهانه میاندیشد. آگاهانه نمیتواند همان عمل را که یک فرد ناآگاه انجام داده است تکرار کند. هیچ ارگانی و هیچ منبع قانونی اجازه گرفتن جان انسان را ندارد. اعدام به معنی سلب زندگی و تصمیم به بودن و نبودن یک انسان است. با اجرای مجازات اعدام، اصلاحِ خطا غیرممکن است. ضریب خطای انسانی هنوز در تصمیمهای قانونی بالاست.
تمام کسانی که فکر میکنند با اجرای این مجازات جامعه پاکیزه میشود، بهتر است به گزارشهای سازمانهای حقوق بشری مراجعه کنند و ببینند درست در کشورهایی که بیشترین تعداد اعدام را در سال دارند، هم چون ایران، چین، پاکستان،… بیشترین جرمهای جنایی صورت میگیرد. ترس از اعدام باعث کمشدن جرم نشده است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اواخر دسامبر ۲۰۱۴/ آذرماه ۱۳۹۳ با تصویب قطعنامهای خواستار تعلیق مجازات اعدام در سراسر جهان شد. در ایران مخالفت با مجازات غیرانسانی «اعدام» سالهاست که از طرف فعالین و سازمانهای مدافع حقوق بشر مطرح می گردد، اما از چند ماه پیش، درست از زمانی که حکومت دست به اعدام معترضان دی ۹۶ و آبان ۹۸ زد، فریاد «نه به اعدام» بلندتر از قبل شنیده میشود.
لغو حکم اعدام یعنی لغو حکم اعدام بزهکاران؛ یعنی لغو حکم اعدام قاتلین؛ یعنی لغو حکم اعدام فردی که به زنی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده؛ یعنی لغو حکم اعدام همه آنهایی که من و خوانندگان این نوشته از آنها تنفر داریم.
پس از حکم اعدام نوید افکاری مخالفت با حکم اعدام در ابعادی وسیع مطرح شد. اکثریت قریب بهاتفاق سازمانها و فعالین سیاسی اپوزیسیون در این رابطه موضعگیری کردند و بخش عمده آنها اعتراض علیه این حکم را با خواست لغو کامل حکم اعدام گره زدند. اقدامی که در سطح کشور انعکاس وسیع یافت و بحث راجع به لغو حکم اعدام را در ابعاد گستردهتری مطرح کرد. نگاهی به کارنامه جریانهای سیاسی کشور که خواست لغو حکم اعدام را مطرح کردهاند نشان میدهد که در چند سال گذشته نیز اکثریت قریب بهاتفاق آنان در اعتراض بهحکم اعدام فعالین سیاسی و اجتماعی کشور همین روش را در پیشگرفتهاند.
طبیعی است که در تلاش برای نشان دادن عمق فاجعه حکم اعدام انگشت نهادن بر احکام اعدامی که نادرستی و ظالمانه بودن آن آشکار است تاثیر گذار است. اما این نحوه عمل بدفهمیهایی را نیز موجب میشود، که باید مورد توجه قرار گیرند.
در چند هفته گذشته کارنامه احزاب و سازمانها و شخصیت های سیاسی را بررسی کردم. به ده ها نمونه از اعتراض آنها به احکام اعدام فعالین سیاسی-مدنی ایران برخوردم. دهها نمونه از تاکید بر ظالمانه بودن احکام دادگاههای جمهوری اسلامی را دیدم و به دهها نمونه از اعتراض به قانون قصاص و خصوصی کردن امر مجازات برخورد کردم. تلاش برای نشان دادن قبح جنایتهایی که در ایران صورت گرفته و میگیرد مثبت است اما من حتی با یک نمونه از اعتراض سازمانها و شخصیتهای سیاسی به اعدام کسانی که اعدامشان بدلایل سیاسی-عقیدتی نبوده، برخورد نکردم. شاید چنین نمونههایی آنقدر ناچیز بوده که از چشم من دور مانده است. در این عرصه تنها می توان نمونه هایی از اعتراض سازمان های مدافع حقوق بشر و حقوق زنان به اعدامهای غیر سیاسی را برشمرد.
خواست لغو حکم اعدام یعنی لغو حکم اعدام مجرمین. فعالین سیاسی-مدنی-عقیدتی در ایران مجرم نیستند. اعتراض ما به دستگیری فعالین سیاسی، روزنامه نگاران ، فعالین مدنی به زندانی شدن نرگس محمدیها و نسرین ستودهها و .. است. اعتراض ما به فشارهای شغلی است که به فعالین مدنی و دگراندیشان در ایران وارد میشود. گره زدن اعتراض به «اعدام» آنان هرچند به دلیل نشان دادن فاجعهای که رخداده در تقویت «لغو حکم اعدام» تأثیرگذار است اما وقتی ذکر نمونههای اعدام به این موارد محدود میشود این تصویر را شکل میدهد که اعتراض محدود به اعدامهای سیاسی-عقیدتی در ایران است و نه به این مجازات بهصورت عام.
اما لغو حکم اعدام یعنی لغو حکم اعدام بزهکاران، یعنی لغو حکم اعدام قاتلین؛ یعنی لغو حکم اعدام فردی که به زنی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده؛ یعنی لغو حکم اعدام همه آنهاییکه من و خوانندگان این نوشته از آنها تنفر داریم. آوردن نمونه کسانی که مجرم نیستند اعتراض بهجایی است به قوه قضاییه و حکومت ایران اما خواست لغو حکم اعدام خواستی است فراتر از مبارزه علیه فجایع امروز
مبارزه برای لغو حکم اعدام در جامعه غرق خشونت ایران با بخشی از افکار عمومی و عواطف مردم درگیر خواهد شد. من وقتی برخی حوادث را میشنوم احساس تنفر از عاملین آن بر وجودم غلبه میکند. لازمه مبارزه برای لغو حکم اعدام، درگیر شدن با این عواطف درونی است. تلاش برای لغو حکم اعدام با تأثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه عملی است. موافقین این حکم وسایل کافی در اختیار دارند تا نمونههای بزهکارانی که جنایت کردهاند را مطرح کنند و جامعه را در برابر این سؤال قرار دهند که در برابر عمل جانی چه میتوان کرد. مبارزه برای لغو حکم اعدام یعنی درگیر شدن با این فرهنگ. چنین تأکیدی میتواند با مصالح سیاسی روز سازمانها و شخصیتهای سیاسی همسو نباشد. پذیرش خواست لغو حکم اعدام بهعنوان یکی از اجزا برنامههای سازمانهای مدنی اجتماعی و سیاسی نیازمند نهراسیدن از چنین مبارزه دشواری است، نیازمند کاری مشکل و طولانی با فرهنگ و سنتهای جامعه است.
4 پاسخ
به این واقف هستم که مشکلات بسیاری برای نگهداری مجرمین و بخصوص چنین مجرمینی که شما می گوید ووجود دارد. به این هم واقف هستم که این وظیفه بر دوش جامعه و وکلا و قضات و متخصصین است. به این هم واقف هستم که چه نیروی اجتماعی عظیمی با اعدام این مجرمین موافق است . البته که برای اجرای این خواست یک روزه نمی توان حرکت کرد و کار فرهنگی و اجتماعی و حتی قضایی و امکانات لازم است. این خواست شروع یک حرکت انسانی است برای درک شان انسان ها . هیچ کس در جایگاه خدا نمی تواند بنشیند و کسی را از زندگی سلب کند.مجازات بله، اعدام نه. زندگی وقتی تمام شد دیگر هیچ برنمی گردد. درک این پدیده است که انسان متمدن را به صبوعیت کشتن یک فرد با توسل به قانون و قوانین می کشاند.
در ضمن صحبت من با کسانی است که مفهوم “نه به اعدام” را دقیق درک نمی کنند . شاید اگر درک واقعی داشته باشند از آن بگذرند. صحبت من با کسانی است که تنها برای اعدام فعالین سیاسی فریاد بر می آورند. خواست ما برای فعالین سیاسی باید عدم پیگرد و زندانی کردن آن ها باشد و نه محکومیت هایی از این دست.
” این بحث خارج از حقوق بشر است هر موجودی که بر روی دو پا راه میرود و حرف میزند که بشر نیست ، تشخیص با قضات ، حقوق دانان، روانشناسان و روانپزشکان است ، بسیاری از جنایتکاران بالفطره که در زندان وحبس ابد بودند در میانه اتفاقات اجتماعی مانند انقلابها و آشوب ها نه تنها از بند رستند بلکه حتی در راس برخی منصبها هم قرار گرفتند و چه جنگها و خونریزیها وجنایتها که انجام ندادند . تصور کنید در ایرانی که برای یک گوشی مبایل با قمه به جان یک دختر میافتند اگر ترس از قصاص واعدام نباشد چه میشود؟ بعضی ها از بار منفی اعدام وقصاص سواستفاده میکنند وبا مخالفت در حد حرف و هشتک ژست و اکت مدافع حقوق بشری میگیرند اما هنوز خود شهامت نقد کردن حقوق بشر سازمان ملل که مربوط به چندین دهه پیش است را ندارند واقعیت دنیای پیشرفته امروز این خانم نویسنده این است که جهان روز بروز خالی تر از اخلاق و وجدان، شفقت ، و انسانیت میشود و بشر بحکم غریزه فقط فرصت سیر کردن شکم و تهیه ملزومات شهوات خود را دارد و در دنیایی که ۱۶ ساعت باید کار کرد تا زنده ماند دیگر اخلاقیات جذبه ای ندارد پس بیشتر از عهد عتیق ، اکنون نیاز به کنترل خشونت بشر را احساس میکنیم ، اصولا این جهان پیشرفته مبانی انسانیت را تغییر داده است …”
خانم سطوت این تصمیم یعنی لغو اعدام برای جنایتکاران و کسانی که برای جامعه مضرند و خطرناک باید اول توسط حقوقدانان و روانشناسان و جامعه شناسان و اقتصاد دانان مورد بررسی قرار گیرد. لغو اعدام موجودی که به بچه ها تجاوز میکند و بعد انها را میکشد و حتی دورانی از زندان برای او تغییر دهنده نیست و روانپزشکان تایید میکنند هرگز اصلاح نخواهد شد، انتقام نیست. ناتوانی از نگاهداری چنین موجوداتی ست. یک تیم بزرگ از زندانبان و مددکار و ووووباید مواظب اینها باشند و بخاطرش از بودجه دولتها که توسط مالیات مردم تهیه میشود حقوق بگیرند. خیلی وقتها مردم کشور های اروپائی سوال کرده اند چرا باید بخاطر نگاهداری از موجوداتی که بخاطر حضورشان پدر و مادر ها دائم باید برای سلامت فرزندانشان بترسند، مالیات بدهند. این موضوع که حتی جنایتکاران را دوست بداریم از طرف کلیسای مسیحیت در جهت سیاسی به رسانه ها وزیدن گرفت. اما باید جوانب مختلف حقوقی و حفظ سلامت اجتماعی را بررسی کرد. باید ازین آدمها چطور مراقبت کرد که باعث خطر و عدم امنیت اجتماعی نشوند؟ بعد از بررسی دقیق این امور و خروج از شعار های پر هیجان آنرا به میان بخش فرهنگی برد. والا خب برویم بر خاک خمینی بوسه بزنیم و دست خامنه ای و حسین شریعتمداری و خلخالی را هم ببوسیم و مسیح وار انها را عفو کنیم و گونه دیگرمان را بچرخانیم؟
به آن نمونه هایی که آوردید حبس ابد بدون بخشش کافی است
دیدگاهها بستهاند.