پیروزی اوبامای سیاهپوست در انتخابات نوامبر سال ۲۰۰۸ به همان میزان که به جنبشهای برابریخواه سیاهان غرور و امیدواری بخشید و در جهان به چهرهی آمریکا و دموکراسی این کشور اعتبار تازهای داد، ناسیونالیسم افراطی، گرایشهای ریشهدار برتری نژادی سفیدان و پیروان متعصب اوانجلیسم را سرخورده و خشمگین ساخت.
ترامپ با شناخت این پدیده به مثابه پهلوان ضد اوباما به میدان سیاست پای گذاشت و با گفتمانی آغشته به نژادپرستی و نفرت، همه سیاستها و اقدامات داخلی و خارجی اوباما را به چالش کشید و میلیونها آمریکایی سرخورده و طرفداران برتری سفید و محافظهکاران افراطی را به حمایت از خود برانگیخت. پیروزی ترامپ در درجه اول واکنش همه این گروههای برانگیخته و بسیج شده جامعه آمریکا نسبت به هشت سال ریاست جمهوری اوباما بود.
اما یک فاکتور موثر دیگر که در شکست هیلاری کلینتون از ترامپ موثر بود عدم تحقق برخی از مهمترین وعدههای انتخاباتی اوباما در امر بهبود زندگی اقشار کم درآمد و کارگران آمریکایی بود.
ترامپ پس از پیروزی به وعدههای انتخاباتی خود عمل کرد. از قراردادهای بین المللی به امضاء رسیده توسط دولت اوباما خارج شد، اوباماکر(بیمه اوباما) که دهها میلیون تهیدست آمریکایی اکثرا سیاه و اسپانیک را که زیر پوشش بیمه درمانی قرار میداد، از محتوای اصلی آن تهی کرد، قوانین مالیاتی را به نفع سرمایه های بزرگ و گروهها و ایالتهایی که پایگاه انتخاباتی او محسوب می شدند، تغییر داد. نه فقط با چین بهعنوان بزرگترین رقیب اقتصادی آمریکا بلکه با متحدان طبیعی ایالات متحده نیز وارد جنگهای اقتصادی شد و برای رضایت اوانجلیستها و محافل متنفذ طرفدار اسرائیل، بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت، بلندیهای جولان متعلق به سوریه را به اسرائیل بخشید! و درهمه جا از سیاستهای افراطی دولت نتانیاهو حمایت کرد. او در پیشبرد سیاستهای خارجی آمریکا به حربه تهدید و تحریم های اقتصادی متوسل شد و در تبلیغات دائم خود علیه حزب دموکرات آمریکا و نهادهای مدنی این کشور به سه حربه دروغ، اشاعه گفتمان و گرایش راست افراطی و نژادپرست، و تبلیغ علیه رسانهها و مدافعان حقوق مدنی تکیه کرد.
آنچه حکومت ترامپ بر همگان آشکار کرد
حکومت چهارساله ترامپ دو پدیده ناشناخته و یا کمتر شناخته شده زیر را برهمگان آشکار ساخت:
۱- ناتوانی روزافزون سیاست در برابر اقتصاد
خروج یکجانبه آمریکا از برجام با مخالفت و اعتراض متحدان اروپایی آمریکا و دو قدرت بزرگ چین و روسیه همراه شد. اما آمریکا توانست به رغم مخالفت همه متحدان و قدرتهای بزرگ جهانی از مبادلات تجاری و ارزی همه شرکتهای بزرگ جهانی در هر پنج قاره جهان با ایران جلوگیری کند و این همه را با تکیه به قدرت اقتصادی بی همتای آمریکا انجام داد، چنانکه هیچ شرکت و بانک بزرگ اروپائی وآسیایی حاضر نشد برای حفظ روابط اقتصادی-تجاری خود با ایران مناسبات خود را با اقتصاد و بازار و بانکهای آمریکایی بهخطر اندازد. از این هم بدتر همه بانکهای اروپایی از ترس جرائم مالی سنگین آمریکا به کاسه از آش داغ تر تبدیل شدند و از نقل و انتقال مبالغ ناچیز مالی ایرانیان خودداری کردند. همه چهار سال زمامداری ترامپ از رهبران اروپا و چین و روسیه که با تحریم ایران مخالف بودند عملا هیچ کاری مگر گردن گذاشتن به منافع و الزامات شرکتها و بانکهای کشورهای خود که از سیاست تحریم آمریکا پیروی می کردند، ساخته نبود. تحریم اقتصادی ایران یکبار دیگر این حقیقت را به وضوح به همگان نشان داد که میدان مانور سیاست در جهان امروز، بیش از پیش محدود شده است به مرزهای الزامات اقتصادی و در این میان آن که از اقتصاد نیرومندتری برخوردار است، می تواند اراده خود را به دیگران تحمیل کند. این پدیده به سران جمهوری اسلامی نشان داد که شعار «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» تا چه اندازه بی پایه است.
در سیاست داخلی مهمترین موفقیت ترامپ احیاء و بازگرداندن برخی از صنایع کساد شده آمریکا و کاهش بی سابقه بیکاری در آمریکا پیش از اپیدمی کرونا بود. البته کاهش چشمگیر بیکاری در دوره اوباما آغاز شده بود اما در دوره ترامپ سریع تر از گذشته ادامه یافت. این موفقیت ترامپ عمدتا مدیون کاهش مالیات بر سرمایه ها و برخی اقدامات تشویقی در بازگرداندن سرمایه بود. اما مدیریت ناکارآمد و فاجعهبار او در مساله بیماری کرونا موفقیت او در عرصه پیشگفته را کاملا تحتالشعاع قرار داد.
۲- چشم اسفندیار دموکراسی در آمریکا
دموکراسی آمریکا از هنگام تدوین قانون اساسی این کشور توسط توماس جفرسون تا به امروز مدام انسجام و قوام بیشتری پیدا کرده است.
در دو قرن گذشته سه شرط لازم و اساسی برای استحکام دموکراسی یعنی ساختار حقوقی سازگار با دموکراسی، نهادهای انتخابی قدرتمند و جامعه مدنی همواره رو به تکامل داشته است.
با توجه به همین واقعیت حتی متفکران نامدار آمریکا هم کمتر به شکنندگی دموکراسی و امکان فروپاشی آن فکر کردهاند. از آخرین سال ریاست جمهوری ترامپ اما شرایط استثنائی و بیسابقهای در آمریکا پدید آمده که تصور بحرانی شدن دموکراسی آمریکا و به خطر افتادن آن را به یکی از دغدغه های مدافعان دموکراسی و رهبران حزب دموکرات آمریکا تبدیل ساخته است.
برای نخستین بار در تاریخ آمریکا یک رئیسجمهور اقتدارگرا و به شدت خودشیفته و بیاعتقاد به موازین دموکراسی پیدا شده که درصدد است تسلیم نتیجه انتخابات نشود. ظاهرا به نظر می رسد که سران حزب حاکم و دیوان عالی آمریکا که مرجع قضاوت و حل اختلاف در مساله انتخابات ریاست جمهوری است نیز با افکار و رفتار او همراهی دارند. و همین شرایط دونالد ترامپ را وسوسه می کند که اگر شکست وی از رقیب فاحش و خردکننده نباشد با ادعای خدشهدار بودن و تقلب به دیوان عالی آمریکا شکایت برد و با حمایت اکثریت سنای آمریکا و دیوان عالی این کشور همچنان صندلی ریاست جمهوری را حفظ کند.
ترامپ تا کنون از پاسخ به این پرسش که آیا در صورت شکست نتیجه انتخابات را میپذیرد، طفره رفته و برای زمینهچینی نقشه خود بارها این ادعا را مطرح کرده که اگر در جریان انتخابات تقلب نشود او برنده خواهد بود. او بارها مدعی شده که در ایالات های تعیین کننده رایهایی که مردم به او داده اند را دموکراتها به دور ریخته اند.
البته اگر سران حزب جمهوریخواه با او همراهی نکنند از وی به تنهایی کاری ساخته نیست اما همانگونه که اشاره شد، با توجه به چرخش بیسابقه این حزب به سمت گرایشهای راست افراطی، و همراهی اکثریت اعضای جمهوریخواه سنای آمریکا با ترامپیسم، امتناع ترامپ از پذیرش نتایج انتخابات می تواند آمریکا را با بزرگترین بحران دموکراسی دوران حیات خود مواجه سازد. در ماجرای واترگیت که به استعفای ریچارد نیکسون جمهوریخواه انجامید، رهبران حزب جمهوریخواه وی را برای استعفاء زیر فشار قرار دادند و حتی او را تهدید کردند که در صورت خودداری او از استعفاء روند عزل وی را کلید خواهند زد. اما حالا برای نخستین بار شرایطی کاملا استثنایی پیش آمده که تا به امروز در تاریخ آمریکا سابقه نداشته.
سرنوشت انتخابات در چند ایالت سیال رقم میخورد
از میان ۵۱ ایالت آمریکا رای نزدیک به ده ایالت معمولا قابل پیشبینی نیستند. این ایالت ها را ایالات سیال و یا میدان نبرد دو حزب رقیب مینامند. مهمترین این ایالات به لحاظ تعداد آرای الکترال فلوریدا، پنسلوانیا، ویسکونزین، کارولینای شمالی، اوهایو و چند ایالت دیگر هستند. پیشبینی می شود که اگر ترامپ در این ایالات با اختلاف آرای کمی بازنده شود، نتیجه انتخابات را نپذیرد. در این صورت آمریکا با بحرانی بی سابقه دست به گریبان می شود و دموکراسی آمریکا با بزرگترین چالش و آزمون دوران حیات خود مواجه می گردد.
سه سناریو برای انتخابات سوم نوامبر پیشبینی می شود:
۱- پیروزی خردکننده جو بایدن که ترامپ را مجبور به پذیرش نتایج انتخابات می کند. نظرسنجی های موسسات معتبر همین سناریو را پیشبینی می کنند و احتمالا چنین خواهد شد.
در نوامبر ۲۰۱۶ اکثر آمریکائیان بالای شصت سال به ترامپ رای دادهاند اما در حال حاضر بهخاطر نارضایتی آنان را از مدیریت ناکار آمد کروناویروس، رای خود را به جو بایدن می دهند. او در ۲۰۱۶ از حمایت زنان و بخش مهمی از اسپانیک ها و درصدی از سیاهان نیز برخوردار بود که حالا در همه این گروههای اجتماعی از حمایت بسیار کمتری برخوردار است.
۲- پیروزی غافلگیرکننده ترامپ که احتمال آن بسیار ضعیف است.
۳- پیروزی شکننده بایدن بر ترامپ و امتناع وی از پذیرش نتایج انتخابات که پیامدهای آن را برشمردیم.
5 پاسخ
یک عدد مسعود و یک عدد ناشناس .
تلفیقی از چنین مغلطه ای می خواهد خرد سیاسی ما باشد. ??????
اگر بایدن شکست خود را نپذیرد!
آقای کشتگر باز خدا را شکر با نام خود وارد ستاد انتخاباتی بایدن شده و نام خود را پنهان نکرده.
اما مبلغان بایدن با نام یا بی نام، سناریوی تکراری کسل کننده ای را می خواهند بعنوان یک داستان جنایی هیجان برانگیز به خورد ما دهند. یکی تیتر می زند اگر بایدن بیاید! آن دیگری اگر ترامپ زیر بار نرود را تیتر می کند و عباس عبدی، حسین مرعشی، اصغرزاده و دیگران که آب شدن قند در دلشان و غش و ضعف هایشان برای دوران بایدن را به رخ می کشند.
اما تکلیف امید مردم جان به لب رسیده که مدت کوتاهی پس از انتخاب بایدن به یاس تبدیل خواهد شد را چگونه توجیه می کنند؟ آیا در آنصورت باز نوک حمله را بسوی حکومت نشانه نخواهند رفت که اینها اهل مذاکره نیستند و فرقی نمی کند ترامپ سر کار باشد یا بایدن؟ و به روی زمخت تر از سنگ پای قزوین خود هم نمی آورند که وقتی شروط آمریکا در دوران بایدن همان باشند که در دوران ترامپ، دیگر مذاکره بی معناست. این تسلیم است.
ترامپ یا بایدن در سیاست خارجی تفاوت ماهوی با هم ندارند. این را خود بایدن هم صریحا بیان کرده.
چرا بجای اتکا به نیروی مردم برای طرد حکومت استبداد دینی به اجنبی دخیل می بندید؟ چه تفاوتی بین شما با پسر شاه سابق و یا مجاهدین خلق است؟
اصلا این سوالات به ذهن شما خطور می کنند؟
خیلی ممنون! اگر دماغ بالای آقایان اجازه پاسخ به سوالات محق شما را بدهد.
آقای کشتگر باز خدا را شکر با نام خود وارد ستاد انتخاباتی بایدن شده و نام خود را پنهان نکرده.
اما مبلغان بایدن با نام یا بی نام، سناریوی تکراری کسل کننده ای را می خواهند بعنوان یک داستان جنایی هیجان برانگیز به خورد ما دهند. یکی تیتر می زند اگر بایدن بیاید! آن دیگری اگر آرام زیر بار نرود را تیتر نی کند و عباس عبدی، حسین مرعشی، اصغرزاده و دیگران که آب شدن قند در دلشان و غش و ضعف هایشان برای دوران بایدن را به رخ می کشند.
اما تکلیف امید مردم جان به لب رسیده که مدت کوتاهی پس از انتخاب بایدن به یاس تبدیل خواهد شد را چگونه توجیه می کنند؟ آیا در آنصورت باز نوک حمله را بسوی حکومت نشانه نخواهند رفت که اینها اهل مذاکره نیستند و فرقی نمی کند ترامپ سر کار باشد یا بایدن؟ و به روی زمخت تر از سنگ پای قزوین خود هم نمی آورند که وقتی شروط آمریکا در دوران بایدن همان باشند که در دوران ترامپ، دیگر مذاکره بی معناست. این تسلیم است.
ترامپ یا بایدن در سیاست خارجی تفاوت ماهوی با هم ندارند. این را خود بایدن هم صریحا بیان کرده.
چرا بجای اتکا به نیروی مردم برای طرد حکومت استبداد دینی به اجنبی دخیل می بندید؟ چه تقوای بیت شما با پسر شاه سابق و یا مجاهدین خلق است؟
اصلا این سوالات به ذهن شنا خطور می کند؟
دیدگاهها بستهاند.