ترور فخری‌زاده و سه خطای فاحش محافظه‌کاران افراطی در ایران

مهدی نوربخش

برای چندمین بار یک دانشنمد هسته‌ای و موشکی کشور ترور شد.

محسن فخری‌زاده روز جمعه گذشته توسط عوامل موساد در منطقه آبسرد دماوند (استان تهران) ترور شد. اما اینبار این ترور در مقایسه با گذشته از ابعاد وسیع‌تری برخوردار بود. این بار ترور توسط یک گروه و نه مانند موارد گذشته که توسط دو موتور سوار، عملی شد.

خود این نظم و برنامه ریزی جدید در این ترور،  از شبکه وسیعی خبر می‌دهد که قادر شده‌اند در نزدیکی پایتخت کشور یکی از مهره‌های اصلی برنامه هسته‌ای و عضوی بلند پایه از سپاه پاسداران را نشانه گیری کنند. در گذشته هم چند دانشمند هسته‌ای کشور ترور شده، در تاسیسات هسته‌ای کشور خرابکاری‌های مختلفی صورت گرفته و اسناد هسته‌ای ایران به غارت رفته است؛ اما این بار جاسوسان اسرائیل در درون خاک کشور ما سازمان یافته‌تر، تهاجمی‌تر و بی مهاباتر عمل کرده‌اند.

اما انحرافات فکری محافظه کاران ایران در کجاست؟

انحراف اول: اولین انحراف محافظه کاران افراطی این‌ست که آدرس غلط به مردم می‌دهند و اطلاعاتی را که از طرق مختلف به بیرون کشور درز کرده است را به پای بررسی و تحقیق آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای گذاشته‌اند. از رجانیوز، تا محسن رضایی؛ و گروه بی‌شماری در این طیف با توسل به فریب می‌خواهند بگویند در ایران جاسوسانی در رده‌های مختلف امنیتی کشور رسوخ نکرده‌اند و همه مشکل کشور اجازه بررسی دادن به آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای، بازرسی‌های این سازمان، افشای برنامه هسته‌ای کشور و نام‌های دانشمندان هسته‌ای از طریق این سازمان محدود می‌شود. در حقیقت این گروه پشت مخالفت خود با برجام مخفی شده‌اند و به مردم و حامیان خود اطلاعات غلط می‌دهند. محسن رضایی می‌گوید: «سازمان انرژِی اتمی، باید رژِیم بازرسی‌ها را مورد تجدید نظر قرار دهد و فورا اقدامات حداقلی نظیر تعلیق پخش آنلاین دوربین‌ها، کم کردن تعداد بازرسان و اعمال محدودیت در دسترسی بازرسان به سایت‌ها و دانشمندان هسته‌ای را در دستور کار قرار دهد.» خارج از اینکه معلوم نیست پخش آنلاین دوربین‌ها و یا کم کردن بازرسان چه تغییری در اوضاع ایجاد می‌کند و یا اینکه اصولا آقای رضایی می‌داند در مورد چه چیزی حرف می‌زند، اطلاعات برنامه هسته‌ای ایران تا به حال از طریق سه کانال مختلف از ایران خارج شده و هیچ ربط منطقی به آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای ندارد. فقط انسان‌های جاهلی مثل رضایی‌ها می‌توانند چنین رابطه ای ایجاد کند. اما این کانالها کدامند؟

  1. نرم افزار استاکس نت (Stux Net) بین سال‌های ۲۰۱۰-۲۰۰۵ میلادی توسط آمریکا و اسرائیل با هزینه بسیار بالایی تهیه شده و برای اولین بار توسط یک جاسوس دو جانبه ایرانی-اسرائیلی وارد تاسیسات هسته‌ای شده و برروی کامپیوترهای این نهادها نصب شد. وقتی احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۹ از مرکز نطنز دیدن می‌کرد، همه اطلاعات و دانشمندانی که بدور او گرد آمده بودند برای چندمین بار در دسترس اسرائیل و امریکا قرار گرفت. بخش اول اطلاعات هسته‌ای جمهوری اسلامی از این طریق به بیرون رفته است.
  2. در سال ۱۳۹۷ دولت اسرائیل مدارک بی‌شماری را از مرکزی نزدیک تهران به سرقت برد. جای‌گاه  فخری‌زاده با این مدارک و هویت او بیشتر فاش گردید. ناتانیاهو بعد از این سرقت ابایی نداشت تا نام فخری‌زاده را بارها به زبان آورد. اگر تا آن روز اسرائیل فخری‌زاده را می‌شناخت اما از طریق این دستبرد، اطلاعات بیشتری از او کسب کرده و به نقش کلیدی او در برنامه هسته‌ای کشور پی برد.
  3. جاسوسانی در دل دستگاهای امنیتی کشور و خصوصا سپاه پاسداران راه را برای ارسال اطلاعات به بیرون و دولت اسرائیل باز کردند. اسرائیلی‌ها همانطور که در سیستم اطلاعاتی حزب الله لبنان نفوذ کرده و نهایتا مغنیه را ترور کردند، و باز این روزها خبر از جاسوس دیگری در گروه حزب‌الله لبنان خبر ساز شده است، در دستگاه امنیتی کشور ما هم رسوخ نموده و اطلاعاتی را که می‌خواسته‌اند کسب کرده است. بهترین بستر را برای نفوذ جاسوسان خارجی، سپاه پاسداران آماده کرده است.

ابتدا باید گفت که بهروز کمالوندی، رییس سازمان انرژی هسته‌ای ایران هرگونه تماس محسن فخری‌زاده را با نمایندگان آژانس بین المللی انرژی هسته ای کشور را تکذیب کرده است. لذا نمایندگان آژانس رابطه‌ای با آقای فخری‌زاده نداشته‌اند. بر خلاف ادعای  محسن رضایی، آقای حسین دهقان اعتقاد دارد که دشمن در دستگاه امنیتی کشور رسوخ کرده و باید برای آن سریعا کاری صورت گیرد.

آقای شمخانی که در گذشته ادعا کرده بود که کشور از گزند جاسوسان اسرائیلی و خارجی کاملا مصون مانده و میماند، در این هفته اعلام کرد: «دشمن بیست سال دنبال به شهادت رساندن ایشان بود، تا بحال ناکام ماند، این بار هم سیستم اطلاعاتی کشور با دقت احتمال بروز حادثه در مورد ایشان و محل بروز احتمالی حادثه را پیشبینی کرده بودند. به دلیل تواتر اخبار در طول این بیست سال متاسفانه جدیت لازم اعمال نشد و این بار آنها موفق شدند. دستگاه های اطلاعاتی به این اطلاعات رسیدند که ایشان هدف است و در همین نقطه که به شهادت رسید، قرار است اقدامی علیه ایشان صورت گیرد.»

اما آنچه در صحبت‌های آقای شمخانی بر شگفتی می‌افزاید این‌ست که او ادعا می‌کند دستگاه‌های امنیتی نه‌تنها می‌دانستند خطر ترور جان آقای فخری‌زاده را تهدید می‌کند که حتی مکان این تهدید را هم میدانسته اما کم کاری کرده‌اند. در کدام کشور دنیا چنین ادعایی به شهروندان آن اطمینان می‌دهد که از امنیت نسبی بر خوردارند؟ در کجای دنیا آن مسئول و مسئولین امنیت کشور همچنان در پست‌های کلیدی باقی می‌مانند؟

آیا یک سازمان اطلاعاتی در هرجای دنیا اگر بداند که یک مسئول کشورش مورد تهدید جانی قرار گرفته است و حتی مکان آن تهدید را هم بداند نباید برای آن فرد کار ویژه ای انجام دهد؟ آقای شمخانی در این گفتگو می‌خواهد بگوید که سیستم اطلاعاتی ایران قویست اما اصولا مسئولین کشور ما نمی‌دانند که چگونه از این اطلاعات برای امنیت کشور و شهروندان آن استفاده کنند. او می‌خواهد از خود سلب مسئولیت کند. او می‌خواهد بگوید اطلاعات به اندازه کافی وجود داشته است اما سیستم امنیتی کشور قادر به استفاده از اطلاعات و حفظ جان یک مقام بلند پایه این نظام نبوده است.

انحراف دوم: محافظه کاران افراطی در کشور با ترور آقای محسن فخری‌زاده جان تازه‌ای گرفته‌اند تا تمام قد به مخالفت با برجام برخیزند. آنها در مجلس به دنبال تعلیق پروتکل الحاقی، آن چیزی که محسن رضایی و همفکران او تشویق می‌کنند، هستند. نمایندگان افراطی مجلس به دنبال مصوبه‌هایی هستند تا شکستن تعهدات برجامی دولت را قانونی کنند. آن‌ها هرگز فکر نکرده‌اند که اگر کشور به تمام مفاد برجام پای‌بند مانده بود دو کار عمده برای کشور به انجام می‌رسید. اول آن که ایران می‌توانست یک اعتبار جهانی برای خود کسب نموده و اعلام کند که بخاطر قانون شکنی‌های ترامپ از اجرای تعهدش سرباز نمی‌زند؛ این اعتبار کمی برای جمهوری اسلامی و ایران نبود. دولت روحانی و نظام از ابتدا سخت در اشتباه بودند که فکر می‌کردند با کاستن از تعهدات خپد به مفاد برجام می‌توانند از اروپائیان و یا حتی خود امریکا امتیازاتی کسب کند. جمهوری اسلامی فکر می‌کرد با فشار می‌تواند مکانیزم اینستکس را فعال کند اما در این مورد هم سخت به بی‌راهه رفت. دوم، اگر جمهوری اسلامی به مفاد برجام متعهد مانده بود، دولت جنایتکار ناتانیاهو هرگز توجیهی نداشت به تروریسم دولتی روی آورده و نمی‌توانست دست به چنین اقدام تروریستی بزند. کار ناتانیاهو یک تروریسم دولتی آشکار است و با توجیه به اینکه جمهوری اسلامی به مخفی کاری در برنامه هسته‌ای خود روی آورده است، او به این عمل شنیع و جنایتکارانه که تمام اصول و قوانین بین المللی را زیر پا می‌گذارد روی آورده است. لذا عقد قرار داد برجام اصولا پتانسیل این را داشته و دارد که نه تنها منافع ملی کشور ما را حفظ کرده که به امنیت آن هم کمک کند. با عقد قرار داد برجام، کشور ما دستش به بازارهای جهانی باز شد تا هم نفت بفروشد و هم با بقیه کشورهای دنیا وارد مرودات تجاری گردد؛ اگرچه جمهوری اسلامی زمان بیشتری می‌خواست تا پس از سالها قادر شود تا اعتماد جهانی کسب نماید. لذا با برجام، اسرائیل و یا هیچ کشور دیگری بخود اجازه نمی‌داد مادامی که این قرارداد بعنوان یک قرارداد بین المللی چهارچوب‌های خود را حفظ کرده است، به کشور ما تجاز کند. مشکل محافظه کاران افراطی اینست که بخاطر ایدئولوژی غرب ستیز خود، اصولا از ابتدا با برجام مخالف بوده و با خروج ترامپ از این قرارداد بین المللی فکر می‌کردند که فرصت تازه‌ای ایجاد شده است تا کلا برجام را به اضمحلال کامل بکشانند. لذا در صورت عدم خروج ترامپ از برجام، منافع ملی و امنیتی ما حفظ می‌شد و اکنون با دولت بایدن و بدنبال مذاکرات برای برگشت به برجام منافع ملی و امنیتی ما بطور قطع حفظ خواهد گردید.

انحراف سوم: محافظه کاران افراطی در ایران فکر می‌کنند که جمهوری اسلامی می‌تواند جواب اسرائیل را به صورت نظامی بدهد. روزنامه کیهان پیشنهاد می‌کند «بندرحیفا را آنچنان مورد حمله قرار دهیم که علاوه بر انهدام تاسیسات، با تلفات سنگین انسانی نیز توام باشد تا بازدارندگی ما به نقطه اطمینان برسد.» حسین سلامی در روز هفتم آذر ماه در صفحه تویتری که منتسب به اوست، نوشته بود که «انتقام و مجازات سخت از آنان در دستور کار قرار گرفته است.»  محمدباقر قالیباف  در مشهد در یک سخنرانی اعلام کرد که باید پاسخ محکمی به اسرائیل داده شود و آن پاسخ باید برای حرکت‌های بعدی اسرائیل بازدارنده باشد.  اما محمد اسماعیل کوثری در جواب تویت سلامی اظهار داشت: «نباید برای پاسخ به ترور شهید فخری احساسی برخورد کرد.»

روزنامه کیهان و این دسته از محافظه‌کاران افراطی در طول چند سال گذشته، در مقابل آنچه اسرائیل با پایگاه‌های نظامی ما در سوریه کرده است کاملا سکوت کرده‌اند. حسین شریعتمداری خوب می‌داند چه کسانی در سوریه توسط دولت اسرائیل و بمباران این کشور کشته شده‌اند. وقتی قاسم سلیمانی که یکی از بزرگترین شخصیت‌های نظامی سپاهی بود و توسط ترامپ در ابتدای این سال میلادی ترور شد، باز این محافظه‌کاران افراطی به دنبال تلافی کردن و ضربه به دشمن بودند، اما کشور ما فقط چندین موشک به عین‌الاسد پرتاب نمود، که نیمی از آنها در راه مانده و مهمتر اینکه شش ساعت زودتر از حمله به این پایگاه عراقی که در دست آمریکائی‌ها است، از دولت عراق خواسته بود که آمریکائی‌ها را مطلع کند تا کسی کشته نشود. ایران در حال حاضر هیچ اسلحه بازدارنده‌ای ندارد تا بتواند از آن در مقابل اسرائیل استفاده کند. موشک یک اسلحه بازدارنده نیست و در همه ارتش‌های دنیا به مجموعه تسلیحات نظامی دفاعی کشور اضافه می‌شود. ایران نیروی هوایی ندارد و نیروی دریائی آن در مقابل نیروی دریائی آمریکا قابلیت مانور ندارد. امروز دولت ترامپ یکی از کشتی‌های جنگی امریکا بنام نیمیتز (Nimitz) را عازم خاورمیانه کرد تا در صورت درگیری بین ایران و اسرائیل از آن استفاده شود. این ناو جنگی آمریکائی در نوع خود یکی از بزرگترین ناوهای آمریکا است و شش هزار سرباز آمریکائی و ده هواپیمای حامل بمب اتم را نیز با خود حمل می‌کند. وقتی ترامپ به ریسک ترور قاسم سلیمانی دست زد، اگرچه اینکار یک ترور عریان و کاری بی مهابا بود، اما بسیاری در پنتاگون آمریکا اعتقاد داشتند که ایران نمی‌تواند عکس‌العمل بزرگی از خود نشان دهد و  حتی اگر در این رابطه کاری انجام دهد، چشمگیر نبوده و برای مصارف داخلی است.

اما کاسبان تحریم و مخالفین برجام، محسن رضایی‌ها و شریعتمداری‌ها و مغزهای کوچکشان نمی‌تواند تصور کند که خطر جنگ با ایران در خاورمیانه چه ابعاد ضایعه آفرینی می‌تواند داشته باشد و یک تنش نظامی با آمریکا و اسرائیل چقدر به کشور و زیر ساخت‌های اقتصادی آن ضربه می‌زند. ایران از ترس اینکه هر عکس‌العملی به اسرائیل در درون سوریه، جنگی را به مرزهای کشور ما بکشاند، همچنان سکوت کرده و اسرائیل مدام پایگاه‌های ایران را در این کشور بمباران می‌کند. این‌بار هم خود روحانی و هم بسیاری از سپاهیان و ارتشیان بخوبی می‌دانند که ایران قادر به عکس‌العمل نظامی برای ترور محسن فخری‌زاده نیست. سپاهیان در مورد قدرت نظامی ایران شعار می‌دهند  اما این کار مصرف داخلی داشته و بخشی از آن برای ایجاد ترس در درون کشور و بزرگنمایی برای سرکوب مردم است.

مخالفین برجام مجددا دست به دست راست افراطی در اسرائیل و در آمریکا داده‌اند تا نگذارند که ایران با دولت جدید آمریکا و رئیس جمهور تازه آن، جو بایدن، فرصت گفتگو و مذاکره را پیدا کند. ترور محسن فخری زاده توسط ناتانیاهو هم دقیقا برجام و عزم بازگشت بایدن و ایران به این معاهده بین‌المللی را نشانه گرفته است. ناتانیاهو به خوبی می‌داند که چگونه می‌تواند به حسین شریعتمداری‌ها و محسن رضائی‌ها در ایران پاس گل بدهد و از این ستون پنجم در زمان موثر استفاده کند. محافظه‌کاران افراطی در ایران همه خصوصیات راست افراطی دنیا را دارند. یکی از مشخصات راست افراطی در دنیا، پشت پا زدن به نهادها و نرم‌های بین‌المللی است. محافظه‌کاران افراطی در ایران با ترامپ و ناتانیاهو در این نگرش شریک بوده و تمام کوشش خود را بکار گرفته‌اند تا نگذارند برجام به عنوان یک توافقنامه بین‌المللی هویت پیدا کند. وقتی ترامپ از مذاکره با ایران صحبت می‌کرد دنبال مذاکره ایران با آمریکا و نه با بقیه کشورهای اروپائی بود. یکی از دلائل مهمی که کشورهای اروپائی در مقابل ترامپ ایستادند همین بود که او به دنبال چند جانبه‌گرایی و یک توافقنامه بین‌المللی نبود و می‌خواست یک مذاکره آمریکائی را بر آنها تحمیل کند. یازده عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد به قطعنامه ترامپ رای ممتنع دادند و این در حالی است که اگر قطعنامه‌ای در این نهاد بین‌المللی بیش از ۹ رای ممتنع کسب کند ملغی می‌شود و به روسیه و چین برای رای منفی‌شان هم نیازی نبود. روسیه از در فرصت‌طلبی به این قطعنامه رای منفی داده و چین بخاطر رابطه اش با ترامپ. بخاطر همین هم نه نفر از اعضای شورای امنیت سازمان ملل هرگز حاضر نشدند که جلسه‌ای برای شنود قطعنامه ترامپ تشکیل دهند.

محافظه کاران افراطی داخلی می‌خواهند بگویند که ترور فخری‌زاده بخاطر اطلاعاتی بوده که آژانس از ایران خارج کرده است. آنها ادعا می‌کنند با ترور فخری زاده باید دل از برجام کند. آنها فکر می‌کنند که تنش و جنگ مشکلات کشور را حل می‌کند و در یک تنش نظامی، کشور ما می‌تواند به دشمنانش نشان دهد که قدرت مافوق بازدارنده نظامی دارد. ادعاهای آنها همه دروغ بوده و در دنیای واقعیت جایی ندارد. محسن رضائی‌ها در جبهه جنگ با عراق آزمایش خود را پس داده‌اند و فکر می‌کنند جنگ با اسرائیل و آمریکا هم با تکیه بر نیروی انسانی و گسیل سرباز به جبهه میسر است. در جنگ با عراق جوان‌های این سرزمین خون خود را نثار کردند اما نهایتا بجز شکست چیزی عاید کشور نشد. بیش از سه دهه از این جنگ گذشته است و صنایع نظامی در دنیا خصوصا در بخش صنایع نظامی هوایی سخت تحول پیدا کرده است. آنهایی‌که در ایران همه صنعت نظامی کشور را عمدتا متمرکز بر ساخت موشک کرده اند و فکر می‌کنند این اسلحه می‌تواند برای کشور ما مکانیزم بازدارندگی ایجاد نماید، سخت در اشتباه هستند. چرا ترامپ یک ناو اتمی کشور خود را باین منطقه گسیل داده است؟ شک نکنیم که اگر اسرائیل در مقابل صدها موشک کشور ما قرار گیرد از چند بمب اتمی برای یک جنگ محدود با ایران استفاده می‌کند. محافظه کاران افراطی کشور نباید خیلی خوش خیال بوده و فکر کنند که ناتانیاهو بخاطر اخلاق دست به چنین کاری نخواهد زد. نباید اجازه داد که کشور ما صحنه قمار محافظه‌کاران افراطی در این شرایط خطیر قرار گرفته و ناتانیاهو برای پیروزی در این قمار بر سر آنها شرط‌بندی کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. مثل همه نوشته‌های ایشان جالب است اما یک نکته مهم نادیده مانده.
    اکثر محافضه کاران ، سران سپاه و آنهایی که در این نوشته از آنها نام برده شده تمام این واقعیت‌هارا میدانند ودر حفظ آن میکوشند به یک دلیل واضح. آنها میدانند که صلح و مراودات اقتصادی حاصل از آن با منافع مادی آنها منافات دارد. تنش، تحریم ، دشمنی و جنگ حساب‌های بانکی آنها را پروار می‌کند . میهن، دین ، ایدیولوژی همه وسیله است.
    منحصر به سپاه پاسداران و محافظه‌کاران ایران هم نیست. در آن سوی دعوا هم کیسه‌‌های بزرگ از تنش پر می‌شود . همیشه سودجویان می‌توانند فاشیستی پیدا کنند که جاده را برایشان صاف کند.

  2. متاسفانه در فضای جهل به واقعیت و بی اطلاعی از واقعیات که البته طبیعی چنین ترور های مشکوک و پر تحلیل هست، دریغ از یک حرف مشت پر کن و درست و حسابی

  3. آیا نخستین وظیفه جویندگان حقیقت این نیست که یک‌راست بی‌آن‌که به چپ و راست نظر افکنند، به‌سوی خود حقیقت پیش بتازند؟ آیا گفتن حقیقت در قالب فرمایشی و تحمیلی، در حکم از یاد بردن آن نیست؟ حقیقت چونان نور، از فروتنی به دوردست؛ و تازه در برابر چه کسی باید فروتن باشد؟ در برابر خود؟ حقیقت، دروغ و نادرستی را رسوا می‌سازد. پس آیا نباید بر ضد دروغ باشد؟

    فروتنی در هر گامی که من برمی‌دارم مانند ترمز عمل می‌کند و به پژوهشگر فرمان می‌دهد که در برابر نتیجه پژوهش بر خود بلرزد. فروتنی مانع دستیابی به حقیقت است.

    حقیقت، عام و جهان‌گستر است، به من تعلق ندارد، از آن همگان است. حقیقت مرا تصاحب می‌کند،من او را تصاحب نمی‌کنم.دارایی من عبارت است از صورت بیان حقیقت،صورت فرم،فردیت معنوی من است.سبک همان انسان است.قانون، حق نوشتن به من می‌دهد اما مقرر می‌دارد که به سبکی غیر از سبک خود بنویسم! من می‌توانم سیمای ذهن خویش را نشان دهم اما باید نخست چین و شکن‌های مجاز و فرمایشی را بر آن تحمیل کنم! چهره کدام انسان شرافتمندی از این الزام سرخ نمی‌شود و ترجیح نمی‌دهد که سیمای خود را زیر ردا پنهان کند؟ تن دادن به چین و شکن‌های مجاز و فرمایشی چیزی نیست مگر باسیلی صورت خود را سرخ نگاه‌داشتن.

    شما گونه‌گونی شورانگیز و غنای پایان‌ناپذیر طبیعت را می‌ستایید. شما توقع ندارید که گل سرخ عطر گل بنفشه بدهد اما می‌خواهید که غنی‌ترین پدیده‌ها یعنی ذهن فقط به یک شیوه وجود داشته باشد؟ من آدمی شوخ‌طبع هستم، اما قانون امر می‌کند که باوقار بنویسم.من بی‌پروا هستم، اما قانون فرمان می‌دهد که قلم من باید فروتن باشد؛خاکستری بر روی خاکستری_تنها رنگی از آزادی که قانون به من اجازه می‌دهد آن را به کاربرم٬ هر قطره شبنم در زیر تابش خورشید به رنگ‌های بی‌پایان می‌درخشد اما خورشید ذهن در فرد چیزی که بازتاب باید نیابد جز یک رنگ، آن‌هم رنگ رسمی و مجاز را بیافریند! گوهر ذهن همواره ذات حقیقت است و شما با این گوهر چه می‌کنید؟ فروتنی؟ گوته می‌گوید:”فقط فرومایگان،فروتن هستند”و شما می‌خواهید بر سر ذهن همین بلا را بیاورید؟

    آزادی،ذات انسان است تا بدان حد که حتی دشمنانش نیز آن را تحقق می‌بخشند.البته در عین پیکار با واقعیت آن:آنان می‌خواهند چیزی را که به‌عنوان زیور طبیعت بشری به دور افکنده‌اند، در مقام ارزش‌مندترین زیور از آن خود سازند.

    هیچ‌کس با آزادی به‌طورکلی پیکار نمی‌کند، افراد حداکثر با آزادی دیگران پیکار می‌کنند. بنابراین همه انواع آزادی همواره وجود داشته است،فقط گاهی به‌صورت امتیازی خاص و گاهی به‌صورت حق عام.

    مسئله این نیست که آیا آزادی مطبوعات باید وجود داشته باشد، چراکه این آزادی همواره وجود دارد. مسئله این است که آیا آزادی مطبوعات، امتیاز خاص چند فرد است یا امتیاز ذهن بشر به‌طورعام، مسئله این است که آیا آنچه برای عده‌ای ناحق است ممکن است برای دیگران،حق به‌حساب آید؟
    سانسور درونی حقیقتی آزادی مطبوعات، انتقاد است. انتقاد آگاهی است که آزادی مطبوعات، خود، برپا می‌دارد.
    خودسانسور هم قبول دارد که هدفی در خود نیست و فی‌نفسه، هیچ‌چیز خوبی ندارد و درنتیجه بر اصل “هدف وسیله را توجیه می‌کند” استوار است. اما هدفی که به وسایل نادرست نیاز دارد، هدفی درست نیست.
    برای دفاع از آزادی در هر عرصه‌ای و نیز برای درک آن باید سرشت ذاتی آزادی را، بی‌توجه به مناسبات خارجیش در نظر گرفت. ولی آیا مطبوعاتی که خود را به سطح یک حرفه پایین می‌آورد، به سرشت خود وفادار است و بر اساس شرافت طبیعت خود عمل می‌کند و آزاد است؟البته تردیدی نیست که نویسنده باید برای زیستن و نوشتن، پول و درآمد داشته باشد،اما به‌هیچ‌وجه نباید برای به دست آوردن پول زندگی کند و بنویسد.پرانژه در یکی از ترانه‌های خود می‌خواند:
    من برای ترانه‌سرایی زندگی نمی‌کنم/حضرت آقا اگر شما جایم را بگیرید/برای زیستن ترانه می‌سرایم.

    تهدید نهفته در ترانه بالا دربرگیرنده این اقرار ریشخندآمیز است که شاعر به‌محض این‌که شعر برایش وسیله شود به خودفروشی تن در می‌دهد.

    نویسنده به‌هیچ‌وجه کارهای خود را وسیله نمی‌داند.کارهایش هدفی در خودند.او آثارش را برای خود و دیگران تا بدان حد از وسیله دور می‌داند که در صورت لزوم،موجودیت خویش را هم برای وجود کارهایش قربانی می‌کند و این سخن واعظ دینی را–البته به شیوه‌ای به‌کلی متفاوت–سرلوحه کار خویش قرار می‌دهد: از خداوند اطاعت کن نه از انسان‌ها. خود نویسنده نیز جزو این انسان‌هاست، با نیازها و امیال بشری خویش.نخستین آزادی مطبوعات آن است که حرفه نباشد.نویسنده‌ای که مطبوعات را تا حد وسیله‌ای مادی پایین می‌آورد سزاوار آن است که این بردگی درونی او با بردگی بیرونی یا سانسور مجازات شود؛به‌عبارت‌دیگر مجازات او،همانا سانسور است.

    سانسور و آزادی مطبوعات|کارل مارکس|ترجمه:محمدجعفر پوینده

  4. من نمیدونم آقای خامنه ای تو بیت چقدر قدرت دارند و می توانند تغییرات اساسی ایجاد کنند یا نه؟!
    ولی واقعاً اگر دارای چنین قدرتی هستند باید از این فرصت کوتاهی که دارند استفاده کنند و اول اجازه ندهند فرمانده هان سپاه بابت هر چیزی اظهار نظر کنند و بعد تمام اینها را بازنشسته کنند چون بودن و نبودن امثال شمخانی و رضایی و سلامی و … زیاد فرقی نمی کند و تا فرصت هست از تمام ظرفیت گروهای سیاسی کشور استفاده کنند به قول معروف مشت نمونه ی خروار است به این مجلسی که جنتی درست کرده نگاه کنید آیا یکی از اینها اصلاً میداند که مذاکره به چه ذئی نوشته می شود تا به آنها امید داشت!
    جنگ قدرت بعد از خامنه ای واقعاً خطرناک است تا فرصت باقی است کاری کنید.

  5. با سلام و عرض ارادت. آنچه که از نوشته شما دستگیرم شد این است که: مرگ ایشان به قتل سیاسی (دعوا بین جناح ها قدرت ) بیشتر شبیه است تا ترور توسط عوامل خارجی

  6. جناب نوربخش درست گفته که آدرس غلط میدهند. باعتقاد من بحث نفوذ اصلا وارد نیست. موساد در واواجا یا اطلاعات سپاه در خانه خود است. نیازی به نفوذ ندارد.
    کسانی که درنوفل لوشاتو به خمینی مشورت دادند که بخش هشتم ساواک دست نخورده بماند و فردوست به دردمان میخورد که مجاهدین و چپ ها و کمونیست ها را نابود کنیم، تخم این جولان های شرم آور اربابان ساواک در ایران امروز را کاشتند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »