چندی پیش معلمی به جهت نشان دادن مجله شارلی ابدو که در آن کاریکاتوری از پیامبر اسلام(ص) نیز وجود داشت به اتهام توهین به پیامبر اسلام(ص) به شکلی فجیع سر بریده شد. در ادامه آن، قتلهای فجیع دیگری در فرانسه و اتریش به وقوع پیوست. در این سو جوان ورزشکاری بخاطر انتقاد از بسته شدن باشگاههای ورزشی به دلیل شیوع کرونا و در مقابل باز بودن اماکن مذهبی، به اتهام توهین به مقدسات در شهر مشهد بازداشت؛ باشگاهش لغو امتیاز و عدهای خواستار اعدام او شدند. اخیراً نیز جمعیتی در پاکستان به دلیل چاپ مجدد کاریکاتور پیامبر اسلام در پاکستان تظاهرات کرده و خواستار اعدام سفیر فرانسه شدند.
این رفتارهای تند اگر چه از زمان حرکتهای تجددطلبی و ترقیخواهی در کشورهای اسلامی رواج بیشتری یافته ولی سابقه و مبنای فکری همراه خود دارد. بنابراین آنچه که ما مسلمانان باید بدان منصفانه بیاندیشیم و پاسخی منطقی و صحیح دهیم دو نکته بسیار ساده است.
اول: مصداق توهین و استهزاء از نگاه مسلمانان چیست؟ آنچه که به نظر میرسد هیچ تعریف درستی برای توهین و استهزاء وجود ندارد و هر نقد و سخنی که به مذاق پیروان مذهب خوش نیاید مصداق توهین و استهزاء قلمداد میشود. جدیدترین شاهد این ادعا؛ حکم به تکفیر و تفسیق آیتالله کمالالدین حیدری از مراجع تقلید ساکن قم از سوی برخی از روحانیون شیعه است. آیتالله حیدری نه توهینی کرده بود و نه اصول متقن دین را به تمسخر و استهزاء گرفته بود، بلکه تنها به نقد و بررسی علمی برخی از باورهای مذهبی پرداخت؛ و چون این نقدها بر برخی خوش نیامد حکم به تکفیر و تفسیق او داده؛ و برای آنکه نقد و بررسیهایش را بیاهمیت و نادرست جلوه دهند، او را کم سواد نیز خواندند.
این عدم تحمل انتقاد و پرسشگری نسبت به بخشهایی از باورهای مذهبی مربوط به فرق مختلف اسلامی، باعث ترویج و گسترش مطلقانگاریها و خودحقپنداریهای متعصبانه و کور میان پیروان مذاهب اسلامی گردیده، تا نهتنها حاضر به شنیدن کوچکترین نقد و پرسش منطقی و منصفانه نباشند بلکه هرگونه سخن و پرسشی که با باورهایشان در تضاد قلمداد گردد را مصداق توهین و استهزاء تلقی کنند و به تکفیر و تفسیق دیگران روی بیاورند. به تعبیر بهتر، از نگاه علمای مذاهب اسلامی، مؤمن واقعی کسی است که قفل پیروی کورکورانه بر تعقل و اندیشهی پرسشگر خود بزند و چشم بر حقایق و دستاوردهای تجربه علمی و تعقل انتقادگر بشر ببندد؛ مؤمن واقعی بهزعم ایشان باید توهم خودحقپندارانه داشته باشد و برخلاف توصیه قرآن (زمر-۱۸) گوش خود را برای شنیدن سخنان مختلف ببندد؛ در غیر این صورت چنانچه ذهنی پرسشگر داشته باشد گمراه و کافر محسوب میگردد. انتظاری که خلاف نص صریح قرآن است؛ آنجا که از زبان افرادی که از تعقل و اندیشیدن گریزان شدند و افسار عقل خود را به دست دیگران دادهاند چنین نقل میکند: «و گفتند: اى پروردگار، ما از سروران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنان ما را گمراه کردند. (احزاب-۶۷)».
دوم: دایره مقدسات در اسلام چه مقدار است؟ پاسخ به این پرسش در واقع راه حلی برای پرسش اول است. زیرا علمای مذاهب اسلامی دایره مقدسات در اسلام را چنان گسترده کردهاند که به هر قسمت نقد و پرسشی وارد گردد مصداق توهین و استهزاء و شبههافکنی به مقدسات تلقی گشته و منجر به کفر میشود. بطور مثال نظرات مرحوم شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز؛ مفتی عام عربستان سعودی و رئیس کبار علماء و رئیس دایرهی بحثهای علمی و فتوای شرعی؛ و یکی از برجستهترین علمای اهل سنت مذهب حنبلی؛ در مورد افکار و پرسشهایی که موجب کفر میگردد و به گفتهی او جان و مال شخص را حلال میگرداند قابل توجه است. مرحوم شیخ در بخشی از فتوای خود که تحت عنوان نواقص اسلام منتشر گردیده، عقایدی که موجب کفر میگردد را چنین بیان کردهاند: «هرکس اعتقاد داشته باشد که قوانین وضعی و رسمی کشور [اعم از قوانین مدنی و اساسی] که مردم آن را اختراع کردهاند و از ساختهی بشر است از دین مبین اسلام بهتر است، یا اینکه بگوید دستور اسلام برای قرن بیستم غیر قابل قبول است، و یا اینکه بگوید شریعت الهى ـ دین اسلام ـ سبب خسارت و عدم پیشرفت، و سبب عقب ماندگی مسلمانان در قرن بیستم شده است، یا اینکه بگوید دین اسـلام فقط واسطه و رابطهای است بین خدا و بنده، و هیچ ربطی در سایر شؤون زندگی [فردی؛ اجتماعی؛ سیاسی] ندارد، پس کسیکه این اعتقاد را داشته باشد کافر است». مشابه همین گفته در میان فقهای مشروعهخواه شیعه نیز دیده میشود.
اما وقعیت این است که واژه «القدس»، «مقدس»، «قدوس» در ۱۰ آیه قرآن کریم بیان شده که هیچ یک در خصوص شخص یا پیامبری خاص نیست. در سه آیه منظور «خداوند» است (بقره:۳۰- حشر:۲۳- جمعه:۱)؛ در چهار آیه منظور «ملک وحی» است (بقره:۸۷ – بقره:۲۵۳- مائده:۱۱۰- نحل:۱۰۲) و سه آیه دیگر مربوط به نقلقولی از تورات در مورد «کوه سینا(طور)» و «ارض مقدس» یهود است (مائده:۲۱- طه:۱۲- نازعات:۱۶). بجز این سه بخش از آیات برای هیچ شخص -اعم از پیامبران و اولیاء- یا معبد و مسجدی به هیچ عنوان از واژه مقدس استفاده نشده است. حتی از معبد سلیمان که در زبان عبری «بیت همیقداش» گفته میشود و همان «بیت المقدس» به زبان عربی است؛ در قرآن با عنوان «مسجد اقصی» نام برده شده و از اسم «بیت المقدس» استفاده نکرده است. اساسا قرآن کریم میان «تقدیس کردن» و «محترم داشتن» محل و یا شخصی فرق قایل شده و قدوسیت را تنها از صفات خداوند دانسته است؛ از این رو حتی برای خانه کعبه که قبلهگاه مسلمانان است از واژه «مقدس» استفاده ننموده بلکه آن را «محترم» دانسته است (بقره-۱۲۵ و حج-۲۶ و ابراهیم-۳۷ و آلعمران-۹۶). بنابراین آیا بجا نیست مایی که ادعای پیروی از دین اسلام را داریم به قرآن کریم که مبنا و اساس این دین است تأسی کرده و برای هر محل یا شخص یا فکری که بدان تعلق عاطفی داریم از بکارگیری واژه «مقدس» پرهیز نماییم؟.
به همین طریق قرآن کریم در ۱۵ آیه، پیامبران را صرفا بشری مانند دیگر مردمان با تمامی صفات و تمایلات بشری معرفی میکند که در مقام انسانی هیچ تفاوتی با دیگر انسانها ندارند: «این مرد انسانى است همانند شما، از آنچه میخورید میخورد و از آنچه میآشامید میآشامد (مؤمنون- ۳۳)» و هیچ تفاوتی نیز میانش نیست (بقره-۱۳۶و۲۸۵ و آلعمران-۸۴). همچنین پیامبر اسلام(ص) را استثنا نکرده و صراحتا بیان نموده که پیامبر اسلام(ص) صرفا بشری است مانند دیگران: «بگو: من انسانى هستم همانند شما. به من وحى شده که خدایتان خدایى است یکتا. پس بدو روى آورید و از او آمرزش بخواهید. و واى بر مشرکان(فصلت-۶)». پیامبر مکرم اسلام (ص) مانند دیگر پیامبران(ص) مقامی قدسی و ماورائی نداشت و نهتنها خودش را تنزیه و تقدیس نمینمود بلکه طبق قرآن کریم توصیه میکرد که هیچ کس نباید خودش را بیگناه تلقی کرده و تقدیس کند: «کسانى که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب میکنند؛ بدانند که آمرزش پروردگار تو وسیع است و او به شما، آنگاه که از زمین بیافریدتان و آنگاه که در شکم مادرتان پنهان بودید، آگاهتر است. خویشتن را بیگناه مدانید. اوست که پرهیزگار را بهتر میشناسد(نجم-۳۲)».
محمد (ص) در دوران حیاتش میان مردم و اصحابش مقامی قدسی نداشت. آنچه که از آیات مختلف قرآن برمیآید نگاه مردم به او تنها نگاه انسانی محترم بوده است (احزاب-۵۳ و توبه-۶۱ و حجرات-۲و۷). حتی با تمام احراماتی که مسلمانان برای پیامبر(ص) قائل بودند، بارها اتفاق میافتاد که در جریان موضوعی –مانند جنگ احزاب- پیامبر اکرم(ص) نظری مطرح میکرد و اصحاب میپرسیدند که آیا این سخنی که میگویی وحی است یا نظر خودت؟ و زمانی که پیامبر(ص) میگفت نظر خودم است، اصحاب میگفتند که باید مشورت کنیم و به سخن پیامبر (ص) اکتفا نمیکردند (تواریخ: ابن هشام- طبری و ابن اثیر).
اما بعدها آن پیامبری که همچون دیگر ابناء بشر میخورد؛ میآشامید؛ ازدواج میکرد، و در نهایت بدرود حیات گفت؛ بوسیله دینفروشان مقامی قدسی و خلقتی فوق انسانی پیدا کرد. کرامات عجیب برایش برساخته شد و شخصیتی خداگونه یافت تا جایی که مدفوعش بوی مشک و ادرارش بوی عطر میداد و هر کسی بول و مدفوع معطرش را میخورد دیگر گرسنه نمیشد (بنابر روایات شیعه و اهل سنت). که نهتنها محمد(ص) بلکه صحابه و نزدیکان محمد (ص) نیز به مرور مقامی قدسی و خداگونه پیدا کردند که هر یک صاحب کرامتی شدند. چرا؟ برای اینکه متنفعان دین و مذهب بتوانند به این وسیله تقدس خود را اثبات کنند و به اسم محمد (ص) و سنت او، خرافات و موهومات و جعلیاتی بسازند تا بر گردهی مردم سادهدل و نیازمند سوار شوند و از هرگونه نقد و پرسشی خود را در امان قرار دهند. به همین دلیل مردم را از قرآن دور کردند و اخباریگری را رواج دادند تا هر کجا که درمانده شدند و دلیلی قرآنی نیافتند؛ روایتی بیرون بکشند. این همان کژراههای است که متولیان ادیان گذشته نیز رفته بودند و قرآن کریم خطر این جماعت دینفروش را به مسلمانان گوشزد کرده بود: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، بسیارى از حبرها (پیشوایان دینی یهود) و راهبان (پارسایان مسیحی) اموال مردم را به ناشایست میخورند و دیگران را از راه خدا باز میدارند. و کسانى را که زر و سیم میاندوزند و در راه خدا انفاقش نمیکنند، به عذابى دردآور بشارت ده (توبه-۳۴)» و «پس واى بر آنهایى که به دست خود کتاب مینویسند و میگویند که از جانب خداست تا سودى اندک برند. پس واى بر آنها بدانچه نوشتند و واى بر آنها از سودى که میبرند. (بقره-۷۹)» و « تا بر خدا افترا بندید، براى هر دروغ که بر زبانتان میآید. مگویید که این حلال است و این حرام. کسانى که به خداوند دروغ میبندند رستگار نمیشوند (نحل-۱۱۶)».
امروزه با تمام این اوصاف، سالهاست دگراندیشان متعدد دینی با هر مشقت و دشواری؛ و تحمل اتهامات گوناگون و برچسب تکفیر و تفسیق؛ سعی کردهاند تا با بازنگری در متون و باورهای دینی و مذهبی؛ بدور از هرگونه حب و بغض، چراغی در فضای تاریک تعصبات فرقهگرایی، خودحقپنداری، مردهپرستی، کهنهاندیشی و دگماتیسم روشن نمایند. چراغی که در نهایت باعث رواج عقلانیت و اندیشهورزی بجای خودحقپنداری و تعصبات کور دینی خواهد گردید و اندیشهی رادیکال مذهبی که سالهاست بخاطر به بنبست رسیدن نگاه کهنه خود در عصر ارتباطات به خشونتی غیر قابل وصف روی آورده را به کناری خواهد زد.
امیدوارم این چراغ دگراندیشی دینی هر روز پرفروغتر شود تا مردم از جهل مقدس خود رهایی یافته و به منطق و عقلانیت انسانی که مبنای همه ادیان است روی آورند.
5 پاسخ
بنابراین راهکار نجات بخش و رهایی بخش امروزه نقد خود اسلام ( مجموعه باورها , اخبار , اشعار , روایات تاریخی غیر معتبر یا غیر قابل اثبات و قوانینی که برای منافع استثماری استعماری عربی و پس از آن حاکمان محلی تدوین و تبیین شده و نام اسلام بر خود نهاده است ) و نهادهایی که پس از هجوم تاسیس شده یا با اتکا بر شمشیر قوام و دوام یافته اند می باشد .
قداست زدایی بسیار بجاست
اما شاید ابتدا بایستی از خود قرآن شروع کرد
تا زمانی که آن را قدسی و کلام خدا بپندارند و کاربرد عین آن را در جامعه و روابط امروز بین افراد مجاز بدانند به فرموده مولوی باز هم ممکن است بسیاری از این “رسن” در چاه شوند و یا چون “پیش چشم” شان مسائل به گونه دیگری است از میان امرهای مختلف امر مطابق با منافع و سلیقه خودشان را در دست بگیرند .
همان گونه که امروزه میان تحلیل گران دینی کمتر کسی باورهای شما را دارد و یا ابراز می کند .
همان طور که آقای خاتمی در توجیه رفتار آقای خمینی در زمینه صدور فتوای قتل سلمان رشدی گفت : این حکم در منابع اسلامی موجود است حالا ممکن است کارشناس دیگری هم در زمان دیگری به آن برسد .
بنابراین آب از سرچشمه گل است و با قرائت های ملایم کار درست نمی شود .
با سلام و تشکر ایشان لباس روحانیت را کنار نهاده لطفا عکس معمولی و بدون عمامه از ایشان بگذارید.
آقای عبدالحمید معصومی تهرانی گرامی
برای من سخن گفتن از حقایق دینی با شما حقا و حقا که زیره به کرمان بردن است. پیشاپیش امید می برم که این بی ادبی را بر من ببخشایید. من شما را نیک می شناسم.
ما اکنون در روزگاری به سر می بریم که کسانی به نام اسلام حکومت تشکیل داده اند و ۴ دهه است که حکومتشان را «نظام مقدس» می انگارند. اینان از آغاز تأسیس این حکومت اقدام به آدم کشی کرده اند. هزاران هزار نفر را گرفته اند. زندانی کرده اند. آزار و شکنجه کرده اند. اعدام کرده اند. هزاران هزار مادر و پدر را داغدار کرده اند. و هزاران هزار جای خالی در خانه ها و در بین خانواده ها ایجاد کرده اند. ده ها هزار نغر را هم بی خانمان کرده اند.
اینان حرفشان این است که این کارها بهر نظامی است که مقدس است. بهر از میان بردن آنانی است که از برای این نظام ـ که مقدس است ـ زیان دارند.
حرفشان این است که این حکومت هر کس را که موجودیت این نظام را ـ که مقدس است ـ به خطر بیاندازد می گیرد. زندانی می کند. آزار و شکنجه می دهد. اعدام می کند. مادرش و پدرش را و خانواده اش را به عزایش می نشاند.
واقدی می نویسد گفته اند در حرکت لشکریِ تبوک کسانی بر آن شدند که با رماندن مرکب پیامبر او را به ته دره بیندازند. (المغازی فارسی ص ۷۹۳) اقدام آنان بی نتیجه ماند. چون به پیامبر گفتند که مهاجمین قابل شناسایی و مجازات اند نپذیرفت. (المغازی فارسی ص ۷۹۴) واقدی در ادامه می نویسد: چون از او اجازه دستگیری مهاجمین را خواستند نپذیرفت. گفت: مگر آنان همچون شما مسلمان نیستند؟ گفتند چرا ولی ریاکار اند. گفت: من پیامبر خدایم. نه می دانم چه کس ریا کار است. نه می دانم چه کس ریاکار نیست؛ و نه هم به من گفته اند که برو آدم بکُش. (المغازی فارسی ص ۷۹۴ و عربی ص ۱۰۴۳ و ۱۰۴۴) واقدی می نویسد: تعداد آنان را ۱۳ تن از قبیله های گوناگون گفته اند. (المغازی فارسی ص ۷۹۴) می نویسد: ۱۵ تن هم گفته اند. (المغازی فارسی ص ۷۹۵)
آری؛
ما اکنون در روزگاری به سر می بریم که کسانی به نام اسلام حکومت تشکیل داده اند و ۴ دهه است که جز خودشان را به خاک سیاه نشانده اند. روزانه هزاران هزار زن و بچه تا کمر در کانتینرهای آشغال سر فرو می برند و دنبال پس ماندۀ غذا می گردند. به هزاران هزار زن که درمانده اند می گویند: دین گفته که زن می تواند هر چند دقیقه که می خواهد صیغه شود و امرار معاش کند. دینی که می گوید: زن را ـ اگر که جوان است و غرور دارد ـ به کاری وامدارید که به حرمت انسانی اش بربخورد؛ و غرورش بشکند. و اگر که کردید بدانید که او هم خدایی دارد! «وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ» نگرانم که پیش باورانه بگویید که شیخی در قرنی بوقی گفته که “فتیاتکم» معنی اش زن جوانی است که کنیز است. حسین بن علی اما وقتی گفت: خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلى جیدِ الْفَتاهِ،» مرادش زن کنیز جوان نبود. پیامبر وقتی گفت « وَلاَ یَقُلْ أَحَدُکُمْ عَبْدِی أَمَتِی . وَلْیَقُلْ فَتَای وَفَتَاتِی وَغُلاَمِی» مرادش این بود که مگویید بردۀ من کنیز من؛ بگویید دختر جوان نازنینم. پسر برومندم و اگر که پسری خردسال است بگویید فرزندم! ای پسرک من! [غرورش را مشکنید!] (صحیح بخاری؛ ف؛ ج ۳؛ حدیث ۲۵۵۲ ص ۱۷۵)
آری؛
ما اکنون در روزگاری به سر می بریم که کسانی به نام اسلام حکومت تشکیل داده اند و ۴ دهه است که می گویند هنگامی که نظام در خطر است خان و خون مردم بی ارج است. دار و ندار مردم را یا می دزدند یا می خورند یا تباه می کنند یا خرج خرید سلاح می کنند.
بخارایی می نویسد: ابن عباس رضی الله گفته هنگامی که پیامبر مُعاذ بن جَبَل را به یمن می فرستاد به او چند اندرز داد. از جمله می بگفت: مبادا کار به جایی برسد که مظلومی دست به دعا بَرَد و نفرینت کند؛ که شِکوِه از این دست ـ بی مانع ـ تا طاق آسمان بالا می رود! «وَاتِّقِ دَعوَهَ المظلومِ فَإنَّهُ لَیسَ بَینَهُ وَ بَینِ اللّهِ حِجَابٌ.» (صحیح بخاری؛ ف؛ ج۲؛ حدیث ۱۴۹۶ ص ۲۰۶)
آری؛
ما اکنون در روزگاری به سر می بریم که کسانی به نام اسلام حکومت تشکیل داده اند و ۴ دهه است که می گویند هر چه بهر “نظام مقدس” است موجه است؛ هر چه که بهر “نظام مقدس” نیست غیر موجه است. می گویند حتی نَفَس کشیدن اگر بهر “نظام مقدس” نیست موجه نیست. می گویند سپید سپید است؛ اگر که بهر “نظام مقدس” است. اگر که نیست؛ سیاه است؛ گو اسپید اسپید! می گویند خیر آن است که بهر “نظام مقدس” است. اگر نیست شر است. درست آن است که بهر “نظام مقدس” است. اگر نیست نادرست است. زندگی آن است که بهر “نظام مقدس” است. اگر نیست مردن بایست!
آری؛
آقای عبدالحمید معصومی تهرانی گرامی
من نیک می دانم که شما نیک می دانید که این جماعت دین نشناسند. خدا نمی دانند که چیست. پیامبر نمی دانند که چیست. شغل شریفشان ـ همه عمر ـ چه پیش از صفویه؛ چه پس از صفویه ـ کاسبی بوده است. تمنایم این است که روشنفکر دینی را تنها کسی بدانید که اقدام به إنذار می کند. «لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ»
با تعظیم و احترام
داود بهرنگ
منابع
مغازی واقدی ـ ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی ـ مرکز نشر دانشگاهی ۱۳۸۸
متن عربی ـ چاپ سوم ۱۹۸۴ قاهره ـ عالم الکتب ـ تحقیق الدکتور مارسدن جونس
با سلام. خوب این تفسیر آن جناب از ۱۰ آیه قران برای واژه مقدس است. تفسیر دگریی متفاوت است و میگوید باید گردن زد و این کاری است که انجام میشود. هیچ منبعی نیست که بگوید تفسیر شما درست و مال آنها غلط است. تا زمانی که ما قران را مبنا قرار میدهیم این داستان ادامه دارد و امیدی نیست.
دیدگاهها بستهاند.