یکی از دوستان رسانهای مشهور که جزو اصلاحطلبان هم شناخته نمیشود، چند روز پیش پیام کوتاهی فرستاد و ضمن ابراز محبت درباره یادداشتهایم با بیان یک آرزو نوشت که: «به امید غلبه عقلانیت در کشور» بنده نیز ضمن تشکر پاسخ دادم که: «لطف دارید. متاسفانه برخلاف همیشه که امیدوار بودم، اکنون میان امید و ناامیدی پاندولوار در نوسانم. نمیدانم شما چرا کمتر حضور دارید؟» و در نهایت او پاسخ داد که: «قانون گرشام میگوید پول بیارزش پول با ارزش را از میدان خارج میکند. در حوزه سیاست هم همین است. ظهور سیاستبازان فاقد اندیشه فضا را از اندیشه تهی کرده است. شخصا برای این در سیاست حضور دارم که بیاموزم کم مطلب برای یاد گرفتن هست. امید دارم این خرابه زمینه ظهور سیاستمداران صاحب فکری باشد.»
قانون گرشام روشن است. اگر مثلا یک سکه طلا با عیار ۱۸، ارزش معینی را در مبادلات اقتصادی داشته باشد، ولی حکومتها به هر دلیلی عیار سکه مشابه و جدید را ۱۴ کنند، در عین حال ارزش آن ثابت بماند، در این صورت سکههای ۱۸ عیار به سرعت از بازار حذف و سکه ۱۴ عیار رایج میشود، زیرا مقرون بهصرفه است که سکه ۱۸ عیار را دوباره ذوب کرد و هر ده سکه آن را به حدود ۱۲ سکه جدید تبدیل کنند. حالا در عرصه سیاست ایران شاهد چنین وضعی هستیم، به طوری که بعضا افرادی میداندار هستند که گفتار و رفتارشان در ابتذال سابقه و نمونه نداشته است. در حقیقت در حال تجربه یک سقوط کامل در سطح کنش و گفتار سیاسی هستیم به طوری که شنیدن برخی نظرات و دیدن برخی رفتارهای این حوزه، مهوع و چندشآور است. در ابتدا به نظر میرسد که شاید شبکههای اجتماعی ریشه این وضعیت هستند، ولی به گمانم این شبکهها بیش از آنکه علت اصلی باشند، عامل تشدیدکننده هستند. این فرآیند از سال ۱۳۸۴ آغاز شد. زمانی که شبکههای اجتماعی وجود خارجی نداشتند یا خیلی محدود در دسترس بودند. شاید پیش از آن، رسانه رسمی حدی از نظارتپذیری را داشت. هر کس و هر مقامی نمیتوانست هر پرت و پلایی را بگوید. آوردن نیروهای حاشیهای به بطن سیاست، فرهنگ و ذهنیتی مخدوش و مبتذلی را رواج داد که یا موجب خنده یا کینه و نفرت میشد. انگیزه کسب و بقای در قدرت به هر قیمتی این فرآیند را تقویت کرد. درآمدهای کلان نفتی که بعضا سالانه سر به یکصد میلیارد دلار میزد، موجب شد که عوارض خطرناک این نوع ابتذال سیاسی چندان برجسته یا برای عموم دیده نشود. نکته مهم ماجرا این بود که ادبیات مبتذل نیز از همین مقطع وارد سیاست شد. دیگرانی که قبلا با این ادبیات بیگانه بودند، آنان نیز کمابیش به این ادبیات آلوده شدند. منافع و پیروزیهای کوتاهمدت، آنان را از دیدن عوارض بلندمدت آن انحراف ناتوان کرد. اخلاقیات سیاسی چنان نزول کرد که کمتر کسی رغبت حضور در این میدان را میکند. این وضعیت فقط به فعالان رسمی سیاست محدود نشده است، بلکه به نوعی توانسته ویژگیهای خود را نزد مخالفان سیاسی نیز بازتولید کند و کمابیش و به قول مرحوم مظفرالدینشاه، اکنون هم چیزمان به همه چیزمان میآید. اکنون در فضای عمومی نیز، ابتذال خریدار دارد، حتی اگر ناخواسته باشد.
میتوانید امتحان کنید، یک متن انتقادی منطقی و خوب و آموزنده را بنویسید یا باز نشر کنید، سپس همان موضوع را در قالب یک متن بیربط و دروغ همراه با یک توهین و بیادبی بنویسید. خواهید دید که دومی بسیار بیشتر دیده خواهد شد، حتی اگر به ظاهر با آن مخالفت شود. رواج و ارزشمند شدن دیپلماسی یا سیاست عمومی به معنای دیده شدن به هر قیمتی و روی آنتن بودن نتیجهای جز ابتذال ندارد. دیگر مهم نیست که چه میگویی، مهم این است که دیده شوی. میگویند حاتم طایی چون به بخشندگی مشهور شد، برادرش نیز درد شهرت پیدا کرد، ولی به جای آنکه بخشندگی یا عمل نیک دیگری را پیشه کند، در آب زمزم ادرار کرد تا از این طریق مشهور شود که شد! سیاست عمومی دقیقا همین است. شهرت و روی آنتن بودن به هر قیمتی، بر تامین خیر عمومی اولویت پیدا میکند. سیاست در ایران اکنون به کنشی برای تامین و رسیدن به خیر عمومی تعریف نمیشود. منافع شخصی و بالا رفتن از نردبان قدرت به هر قیمتی، حرف اول و آخر را میزند. یکی از عللی که در ایران گفتوگوی سیاسی نیز شکل نمیگیرد همین است که پایه مشترک معطوف به خیر عمومی وجود ندارد. بنابراین رسیدن به تفاهم درباره مسالهای عمومی غیرممکن شده است، چون بازی قدرت صفر و یک تعریف میشود. آیا امیدی نیست؟ یک سورکوی امید هست. قانون گرشام، در یک جا عمل نمیکند. هنگامی که ارزش پول رایج آنقدر کم شود که دیگر ارزش مبادلاتی نداشته باشد در نتیجه مردم به جایش از پولهای خارجی یا پول باارزش استفاده خواهند کرد. آیا وضعیت ما به درجهای رسیده است که چنین باشد؟ نمیدانم. امیدوارم رسیده باشد یا هر چه زودتر برسیم
منبع: اعتماد