هم‌جنس‌گرایی و قتل؛ قیاس مع‌الفارق

احسان ابراهیمی

واکنش عمادالدین باقی به عکسی از یک زوج همجنس‌گرا و توضیح‌ات بعدی آن، واکنش‌های بسیاری برانگیخته است. دراین نوشتار کوتاه به دو خلل منطقی مستتر در استدلال باقی اشاره می کنم و امیدوارم با اشاره بر این دو خلل، بطلان کلام و نظر وی روشن شود.

 

۱- تقسیم حقوق:
حقوق انسان‌ها را در دو سطح اولیه و ثانویه، تقسیم کرده اند. حقوق اولیه عبارت اند از حق حیات، حق آزادی، حق برابری و … (مطابق ماده شش میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی: حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است. این حق باید به موجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه (بدون مجوز) از زندگی محروم کرد.) این حقوق، انسان ماهو انسان را شامل می شود و هیچ قانون و تنظیم حقوقی، اهداکننده این حقوق نیستند.
حقوق ثانویه اما عبارت اند از حق تحصیل، حق مالکیت، حق بهداشت و سلامت، حق دادرسی عادلانه … که نیازمند وضع مقررات و سیاستگذاریهای اقتصادی و سیاسی در جهت ایفا و استیفای این حقوق است. (نک: Jeremy Waldron, “The philosophy of Rights”, in: An Encyclopaedia of Philosophy, ed. G. H. R. Parkinson, Routledge , 1989. P. 713- 721.)

در این سطح، هیچ‌یک از حقوق اولیه و ذاتی انسان، تعطیل بردار نیست و هر تفسیری از آن باید مبتنی بر به رسمیت شناختن حق مطلق تحقق آنها باشد. ازینرو کشتن بی دلیل یک انسان آزاد و صاحب حق حیات، به هیچ وجه با اصل آزادی حق انتخاب و گرایش جنسی برابر نیست. چه در مقام حق اولیه و چه در مقام حق ثانویه. اینکه در هر نظام حقوقی، در مقام حقوق ثانویه، متهم به قتل واجد حقوقی است به معنای این نیست که این وجوب و وجود حق برای قاتل، همان وجود و وجوب حق برای انسان در سطح حقوق اولیه و ذاتی است. آقای باقی در مغالطه‌ای این دو سطح را با هم خلط کرده و از این که متهمین حق و حقوقی دارند و می توان ضمن مخالفت با عمل قتل، حقوق متهم/مجرم را ادا کرد، پس می توان با انتخاب انسانها در سطح زندگی فردی و حقوق اولیه نیز مخالف بود اما از حقوقشان دفاع کرد. این مغالطه خلط دو سطح از حقوق است که وی مرتکب شده است. به دیگر سخن، حقوق اولیه و ذاتی انسا‌هها، مخالفت بردار نیستند و از رهگذر حقوق ثانویه انسان‌ها نمی توان به سراغ حقوق اولیه و ذاتی آنها رفت.

۲– تقسیم کنش:
در یک تقسیم کلی می توان کنش‌های انسانی را در سه سطح کنش طبیعی، کنش اخلاقی و کنش حقوقی تقسیم‌بندی کرد.
کنش طبیعی عبارت است از هر عملی که مبتنی بر طبیعت و غریزه انسانی‌ست. مثل خوردن و آشامیدن و …
کنش اخلاقی عبارت است از کنش (فعل) یا ناکنش (ترک فعل) که مبتنی بر اصلی اخلاقی تحقق یابد. مثل کمک به دیگران و …
کنش حقوقی عبارت است وظایفی که هر فرد مبتنی بر نظام قانونی و حقوقی متعهد شده است مانند پرداخت مالیات و یا رعایت قوانین رانندگی و غیره.

تفاوت کنش اخلاقی و کنش حقوقی عبارت است از «ضمانت اجرای» بیرونی. در کنش حقوقی، جامعه و قانون برای کنش یا ناکنش قانونی، ضمانت‌های اجرایی تدارک دیده است و امکان تعقیب فراهم کرده ولی در کنش اخلاقی، جز دورن انسان، هیچ ضمانت اجرایی وجود ندارد ولو در مصادیق، بعضی کنش‌های اخلاقی در قانون تصریح شده باشند یا عرف‌های اخلاقی در متن قانون ریزش کرده باشد.

در بحث مانحن فیه، هرچه نظام حقوقی و قانونی، نزدیکی بیشتری با به رسمیت شناختن افعال طبیعی انسان داشته باشد، آن نظام حقوقی، اخلاقی‌تر و انسانی‌تر است و هرچه این شکاف، عمیق تر، آن نظام حقوقی، غیراخلاقی و غیرانسانی تر. اینکه حق طبیعی آزادی گرایش جنسی و زیست آزادنه افراد در سطح فردی، در نظام حقوقی کشورهای بسیاری از جمله ایران سرکوب می شود، نباید باعث و بانی این تلقی شود که این زیست در سطح کنش طبیعی، مذموم است، چنانکه عمادالدین باقی تصور می کند. وی در قیاسی عجیب، می گوید می توان با عبارت «چندش‌آور» کنش طبیعی یک انسان آزاد و مختار را توصیف کرد ولی در سطح حقوقی، مدافع حقوق او بود. در حالیکه کنش طبیعی انسان‌ها، اعم از نظام حقوقی است و این نظام حقوقی است که باید با کنش طبیعی انسان‌ها هماهنگ باشد و نه برعکس.

به دیگر سخن، گرایش جنسی انسان‌ها جزو کنش‌های طبیعی است و اینکه نظامی حقوقی آنرا به رسمیت بشناسد یا سرکوب کند، فرع بر ماجراست و مدخلیت و دخالتی در تحقق آن کنش طبیعی ندارد. در میان کشورهای عمدتاً غیردموکراتیک که گرایش‌های جنسی انسان‌ها در متن قانون به رسمیت شناخته نشده، میلیون‌ها انسان دگرباش در حال زندگی اند و در بطن جامعه این گرایش خود را به رسمیت شناخته اند. این نشان می دهد، قانون و حقوق سرشتی انفعالی دارد و از پس جامعه در حرکت است. باقی اما در مغالطه‌ای عجیب، کنش‌های حقوقی را بر کنش‌های طبیعی انسان‌ها اولی می داند و چون در ایران یا در نظام حقوقی مطلوب وی کنش زیست جنسی آزاد به رسمیت شناخته نشده است، نمی تواند آنرا بپذیرد. در حالیکه نظامات حقوقی در هر جامعه ایی مآلاً در جهت ایجاد بسترهای حقوقی لازم جهت تحقق و پاسداشت حقوق طبیعی و اولیه انسانهاست و نه برعکس. یعنی حقوق مصرح در قوانین بخشی از کلیت حقوق اولیه و ذاتی انسانهاست و نه همه آن.

نتیجه گیری:
۱- حقوق اولیه و ذاتی انسان‌ها، بر حقوق ثانویه اولویت دارند و در نگاه حقوقی به سوژه انسانی، باید از معبر حقوق اولیه به سراغ حقوق ثانویه رفت و نه برعکس
۲- کنش‌های طبیعی فرد انسانی اعم از نظامات حقوقی و قضایی هستند و آنچه در این نظامات به رسمیت شناخته شده بخشی از حقوق اولیه و کنشهای طبیعی انسانهاست و نه همه آن. فهم معکوس نسبت انسان و نظام حقوقی، ریشه در نگاه معیوب دارد در حالیکه باید منطقاً نظامات حقوقی هر جامعه ایی را با میزان به رسمیت شناختن حقوق اولیه و کنشهای طبیعی انسان‌ها سنجید و نه برعکس.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

9 پاسخ

  1. در ابتذال جریان منسوب به نو اندیشی دینی یا اصلاح طلب همین بس که کوچکترین انتقادی به ساحت قدسی خود را با چماق تکفیر می کوبند
    این جریان چنان در برخود جزم اندیشانه به مساله عفو بین الملل در مورد موسوی مفتضحانه برخورد کرد و ایشان را مانند پیامبر معصوم و بری از خطا که از این جریان جز شکل دیگری از اقتدار گرایی در نمی آید
    در مورد اخیر آقای باقی حرف غلطی زد و حتی جسارت یک عذر خواهی را نداشت و با مغلطه تلاش برای ماله کشی می کرد. این جریان از ولایت سید علی می خواهد به ولایت بابا اکبر یا ولایت سید حسن خمینی برود
    همانطور که نفرت پراکنی و سخنان تنفرآمیز محکوم است و چنانچه گروهی مشخص را به دلیل گرایش جنسی یا تعلق قومی و … را در بر بگیرد مانند یهود ستیزی یا همجنسگرا ستیزی و …
    آقای باقی مشتی است نمونه خروار که در کامنت های فوق نمونه آن را خواهید یافت

  2. واقعا ،الویت ها چیست ،
    آقای خزعلی میگوید ۷۵ درصد ملت ایران زیر خط فقر است ،
    چه باید بکنیم ؟
    چه یتیمان
    چه پیر زنانی و مردانی
    چه زنانی با فرزندانی ،و بی شوهر

    تاریخ در باره ما چه خواهد نوشت؟

  3. این اندازه خود شیرینی برای حقوق جنسی اندیشان (دقت فرمایید عرض کردم جنسی اندیشان) برای چیست؟
    عزیزم آقای باقی چندشش میاد از اونها
    من چندشم نمییاد
    شما شاید علاقمند باشید
    اینها یک احساس هستند
    چطور به خودتان جرات می دهید تا به کسی بقبولانید و اورا متقاعد کنید تا احساسش را سرکوب کند و نگوید چون منطقی نیست!!!
    می خواهید با منطق و استدلال ثابت کنید که باقی نباید احساسش را می گفت
    مثال قاتل رو هم نمی آورد: مثال مثال است مصداقی که نیست
    بنظرم نباید عقاید وسط هرم جامعه را به عنوان پارادایم جامعه برای مطرح کردن در بالای هرم جامعه به خورد خواص داد

    چطور: می فرمایید فلانی مطابق این استدلال من نباید احساسش رو میگفت
    باقی مثال میاره:
    میگه چطور که از قتل بدم میاد ولی از حق قاتل دفاع می کنم همینطور که از همجنس گرایان چندشم میاد ولی از حقوقشان دفاع می کنم
    به همین منطقی و زیبایی

    نمیدونم زیتون چرا وزن و اعتبارش رو به خاطر چنین مقاله های سطح پایین به خطر می اندازه

    1. بیان احساسات وقتی به خشونت کلامی و تحقیر مبدل شود، خود مصداق بارز نقض حقوق انسانی است. درک عمیق حقوق بشر بدون دریافت حق احساسات دیگران امکانپذیر نیست. نوشتن چنین مباحثی که به ظرافت های رودررویی های جامعه میپردازد نه تنها سبک نسیت بل سنگین و پر بار است. حتی اگر با آن موافق نباشیم.

    2. ما در خاور میانه فقط دویست سال از مدرنیته عقبیم. روزی نتیجه یا ندیده جنابعالی در ایرانی خواهد زیست که کسی در آن به دیگری بدلیل رنگ، نژاد، باور ها، جنسیت ،تمایل جنسی یا خصوصیات فردی دیگر نپرخد. ولی از جنابعالی بد جوری گذشته. فقط احساسم رو بیان کردم و میدونم که ناراحت نمیشید.

      1. بله
        شما احساستان رو گفتید
        و من نباید با منطق و استدلال به شما بپرم که چرا احساست رو گفتی
        احساس احساس است با منطق نمیشه اثبات کرد که احساس نداشته باش
        قبول می کنید؟
        من گفتن احساس را یک شجاعت می دانم و عمادالدین باقی چنانکه به شجاعتش اعتقاد داریم و تا امروز هم پای شجاعتش هزینه های بسیاری داده احساسش را گفته
        من اینقدر شجاع نیستم
        ولی برخی شجاعتشان تنها در حول و حوش ماتحت و زیر نافشان است و رهایی و آزادی را هم در آن حول و حوش ارزیابی می کنند
        امیدوارم شما هم ناراحت نشید فقط احساسم را گفتم
        البته به زنان حق می دهم که آزادی را در آزادی موی سرشان باشد چرا که لااقل به منطقه عقل و استدلال نزدیک است

        یک نکته راحتالحلقوم و آسانفهم دیگر را هم عرض کنم ما ایرانی ها از بس سرکوب جنسی شده ایم و ممانعتهای غلیظ و غریب و عجیبی بر زندگی شخصی مان را تجربه کرده ایم در این ۴۰ سال؛ این مقوله ها عین آزادی شده برامون و جذابیت خاصی به این موضوعات داریم
        این موضوع مخصوصا در فانتزی های جنسی برخی روشن و واضح است (نگاهی بیاندازید به محکومیت هایفساد جنسی برخی حکومتی ها که مشت نمونه خروار جامعه نیز هست)

        بازم امیدوارم

        1. آقای مصدق خوئی
          حقیقتاً شما در درک اولیات موضوع آزادی های مربوی به جنسیت مسئله دارید. با کلماتی مثل “زیر ناف” و تحقیر کسانی که ممکن است گرایش جنسی غیر از من و شما داشته باشند به فهم این موضوع نخواهید رسید، چنانکه آقای باقی اخیراً پیوسته به دست راستی ها مثل قوچانی هم از درک این موضوع آشکارا عاجز بوده. اشکال در مبانی فهم شما از موضوع است و با برداشتهای سطحی امثال باقی از این موضوع و از مفاهیمی مثل آزادی و البته اغلب مفاهیمی که انسان با هزینه بسیار به آنها رسیده شما نه تنها موضوع را درک نخواهید کرد بلکه در مسیری قرار خواهید گرفت – مثل آقای باقی – پایان نامعلومی از نظر فکری دارد.

  4. با سلام. الحق که نو اندیشان دینی هر روز یک نو آوری میکنند. یکی با تحلیل و تحقیق مفصل قواعد رقص را برای مومنین توضیح و تفسیر میکند و آن دیگری بند کرده به زوج همجنس گرا. یکی دیگر از دمکراسی امریکا و ترامپ نابکار مینویسد. دیگری به بحث ولایت فقیه یا نظارت فقیه سرگرم است. این در حالی است که کشور ما و مردم ما تحت یک حکومت استبداد دینی، اعدام جوانان، کرونا، فقر و فحشا کمرش خرد شده است. دست مریزاد به آخوند‌های کت شلواری

    1. و کامنت نویسهای حرفه ای هم ربط و بیربط در حال کامنت نویسی هستند و جای نق را با نقد اشتباه گرفته اند و چون هرگز و هرگز و هرگز خود کاری نمیکنند، از اینکه دیگران کاری کنند ناراحتند. شریعتی در توصیف این افراد و برای این نوع “فعالیت” اصطلاحی دارد که رویم نمیشود بنویسم. امیدوارم روزی کسی پیدا شود در مورد اصطلاح ” وزوزیست حرفه ای” مطلبی بنویسد!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »