امروز بیست و دوم بهمن ماه است؛ چهلودومین سالروز پیروزیِ انقلاب بهمن ۵۷.
درباره زمینه و زمانه وقوع انقلاب، در این سالیان فراوان نوشته شده و تحلیل های رنگارنگی منتشر شده است. خوش دارم، به عنوان یک دهه پنجاهی که شخصا نقشی در پیداییِ انقلاب نداشته و در چنین روزی چهار ساله بوده و پس از انقلاب، سالها در مدرسه، روزگاری که دانشآموز دبستان و راهنمایی و دبیرستان بوده، نظیر کثیری از هم نسلانش، در جشنها و مسابقات ورزشیِ دهه فجر شرکت می کرده، روایتِ خود از وضعیت کنونی را، پس از ۴۲ سال، به اختصار قلمی کنم. هر چند داخل کشور زندگی نمیکنم و از قضای روزگار، سالهاست ساکن آمریکای شمالی گشتهام؛ در عین حال، در کنار ِ کار و بار و درس و مشقم، نظیر کثیری از هموطنان، اخبار سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ کشور عزیزمان را رصد میکنم و دلمشغولِ تحققِ آزادی، آبادانی، امنیتِ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بهداشتی در آن مرز و بومم.
چنانکه در مییابم، در حال حاضر، سوگمندانه با وضعیتی مواجهیم که برای تببین آن، می توان از تعبیر «اوتیسم سیاسی»* استفاده کرد؛ نوعی در خودماندگیِ سیاسیِ مدیران سیاسیِ بلندمرتبه که آثار و نتایجِ مترتب بر آنرا، به عیان میشود دید.
در این شرایط اوتیستیک، سخنانِی که از سر دلسوزی گفته میشود، همچنین اعتراضاتِ مدنی و اجتماعیِ و اقتصادی شهروندان، شنیده نمیشود و به هیچ گرفته میشود ؛ تو گویی این سخنان که از سر صدق و ناظر به تجربه زیستهی سخت شهروندانی که با انواع محدودیت ها و تضییقات دست و پنجه نرم میکنند، گفته میشود، از سنخِ واگویی حدیث نفس است و گوش شنوایی برای آنها وجود ندارد.
تنها راهکاری که در این شرایط اوتیستیک به نظر زعمای قوم رسیده و میرسد، عبارت است از سرکوب. به همین سبب، فعالان مدنی ، کارگران، دانشجویان، روزنامهنگارانِ… متعددِ منتقد در زندان بسر میبرند و کثیری دیگر هم سرها در گلیم کشیده و سخنانِ اعتراضی خود را در محافلِ خصوصی طرح میکنند؛ چرا که طرح علنیِ آنها، هم هزینهبر است و هم فایده و حاصلی بر آن بار نمیشود. فی المثل، وقتی سخنان مسئولانِ سازمان نظام پزشکی و یکی از اعضای ستاد ملی کرونا درباره چند و چون واکسن کرونا شنیده نمیشود و بهجای پاسخ مقنع و علمی، این دلسوزان با عتاب و تهدید مواجه می شوند؛ از دیگر شهروندان چه انتظاری میرود؟
افزون بر این، این رفتار اوتیستیک دو سویه است؛ بدین معنا که کثیری از شهروندان نیز، به سببِ دیوار بلند بیاعتمادی که میان مردمان و حاکمان شکل گرفته، به سبب شنیدنِ دروغهای متعدد از مسئولان طی سالیان اخیر ؛ گوش شنوایی برای سخنان مسئولان عالیرتبه مملکت ندارند و آنها را به سمع قبول نمیشوند. طی یکسال گذشته، درباره فاجعه جانسوز هواپیمای اوکراینی، بلّیه عام کرونا و حوادث خرد و درشتِ دیگری، آنقدر سخنان متناقض از مجموعه مسئولان شنیده شده که معالاسف، اعتماد بخش کثیری از شهروندان زایل شده است.
«روزگار غریبی است نازنین»! این انقلاب با وعدهِ شیرینِ تحقق آزادی سیاسی و برقراری عدالت اجتماعی، دلها را ربود و مسحور کرد و سربرآورد. در حال حاضر، در وضعیتی بسر مییریم که آمار رسمی فسادِ آقازاده ها و غیر آقازادهها سر به فلک کشیده و آنقدر خلایق عدد و رقمهای درشتِ دزدی و چپاول را طی این سالیان شنیدهاند که کرخت و خشمگین و مایوس شدهاند؛ فساد عمیقی که بسان موریانهای به جان پیکرهی این مملکت افتاده و عدالت اجتماعی را به محاق برده است.
آزادی هم به تعبیر شاملو در پستوی خانه نهان شده و بدل به اسمی بی مسمّا در این روزگار گشته است. نمی دانم وضعیتِ اوتسیتیکِ ما به کدام سمت می رود؛ اوضاعی که شهروندان و حاکمان درخود مانده شده و سخنان یکدیگر را به نحو اغلبی نمی شوند و اعتمادی به یکدیگر ندارند. اما نیک میدانم که ادامه این شرایط، هیچ به صلاح این ملک و ملت نیست. وضعیت کمیک- تراژیکِ نمایندگانِ مجلسِ اقلیت که دستپخت شورای نگهباناند و پاره چای از آنها، به گواهی نطقها و سخنانشان، هوش بهر و فضل و پرنسیبِ زیر متوسطی دارند و از رئیس آن هم که نوشته را از رو نمیتواند بخواند و در دوران نوجوانی دستور زبان فارسی را چنانکه باید، یاد نگرفته؛ بسان نفتی است بر روی آتش و چندان کمکی به بهبود شرایط اوتیستیک در حال نمی کند.
آرزو کنیم این اوضاع نابهنجار و روزهای تلخ بگذرد و وضع حالِ ایران زمین بسی بهتر از این ایام گردد:
باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت
تنها نه من که گرفتگی عالم است این
یکدم نگاه کن که چه بر باد می دهی
چندین هزار امید بنی آدم است این
*پانوشت: « اوتیسم»، نوعی اختلالِ رشدی است که با سخن گفتن و رفتارِ نامتعارف مشخص میشود و عموما تا سه سالگی بروز و ظهور پیدا میکند؛ اختلالی که علت آن ناشناخته است. در زبان فارسی، معادلِ « در خودماندگی» برای آن بهکار میرود. در این نوشتار، در مقام فهم بهتر پدیدهای که در وضعیت کنونی در جامعه خود با آن مواجهیم، این اصطلاحِ جا افتاده را وام کرده و تعبیر «اوتیسم سیاسی» را بهکار بستهام. با احترام به همه بیماران اوتیستیکِ عزیز در داخل و خارج کشور و آرزوی بهبود برای ایشان، «اوتیسم»، در این نوشتار، در معنای کاملا توصیفی و برای فهم بهتر شرایط کنونی بکار رفته و معنای هنجاری و ارزشی ندارد.
7 پاسخ
بابا فارسی بنویسید. فارسی ساده و همه فهم! و اینقدر لقمه را دور کله وگردن خود نچرخانید و اینهمه بحث های لاطائل را درز بگیرید
اینگونه واژه سازیهای بی مسما و بی جا به هیچوجه منجر به تحلیل علمی از یک پدیده نمیشود. این همه قلم فراسایی برای موردی که برای همه عیان است (درماندگی حکومت در ایران). و زیباتر از آن راه برون رفت از آن:
آرزو کنیم این اوضاع نابهنجار و روزهای تلخ بگذرد و وضع حالِ ایران زمین بسی بهتر از این ایام گردد:
یکسال پیش در وصف همین حکومت دینی فرمودید که واژهها را باید شست و نگاه دگریی باید کرد. ولی ای برادر دگر اندیش نگارش افکار مغشوش شما مستلزم توهین به بخشی از جامعه نیست.
اعتماد فردی ،اجتماعی ،ملی و…
فهم ودرک و آگاهی نسبی ،افراد یک ملت نسبت به حقوق شهروندی ،ملی ،انتخاب رهبری و رهبران
و دیگر موارد مهم نسبت
مستقیم ،با سعادت و پیشرفت
یک ملت و یک کشور دارد.
ملت ایران از بسیاری از موارد فوق
محروم است ،و از چند نهضت
گذشته خیری ندیده است ،
پس این کار متفکران و نیروهای
آگاهی دهنده ( روشنفگر زمان خود را
در ایران از دست داده است
و همه مردم روشنفکراند،
و امید که تاریک فکر وجود ندارد )
بسیار سخت کرده است .
ملت باید با متفکران انس
پیدا کند،و زبان یگدیگر را
درک کنند.
آن یکی در وقت استنجا بگفت
که مرا با بوی جنت دار جفت
گفت شخصی خوب ورد آوردهای
لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون ورد بینی بود چون
ورد بینی را تو آوردی به کون
رایحهٔ جنت ز بینی یافت حر
رایحهٔ جنت کم آید از دبر
نمیدانم سانسور چیان زیتون این نوشته منتشر میکنند یا نوشته قبلی سانسور میکنند.
یکی از مشکلات عمده مسلمان ها خلاف در عمل و گفتار است یعنی آنچه میگویند عمل نمیکنند. یکی اش این سایت زیتون!
در نوشته قبلی ام بخاطراینکه شعرحضرت مولانارا در توصیف نوشته جناب سروش دباغ و اینکه ایشان به عزیزان اوتیستیک توهین کرده و گند رژیم آخوندی را با واژه اوتیستیک توصیف کرده است، نوشته بودم و این شعر از الفاظ “کون” استفاده کرده به مزاق ایها خوش نیامده.
البته این سانسور بد تر از سانسور اخندا است عکس پروفسور مریم میرزا خانی را با روسری و عکس دختران را از پشت جلد کتاب مدرسه حذف کرده اند! به نظر سانسور چیان زیتون نوشتن شعر مولانا جلاالدین بلخی بی ادبی است! اینان که تمام مفاخر ایران زمین به نفع ایران رضاخان میر پنج مصادره کرده از اینکه یک کسی دیگر بر رفتار و گفتار شان انتقاد کنند نمی تابند!
بر گردم به نوشته جناب سروش دباغ،
جناب سروش دباغ شما فکر میکنید فلسفه نوشته اید نه این سفسته هم نیست بل توهین مستقیم و از نوع بیشرمانه اش است که گندکاری نظام آخوندی را به اوتیستیک توصیف میکنید.
چنانچه قبلا هم نوشتم قید آخر نوشته شما به
آن یکی در وقت استنجا بگفت
که مرا با بوی جنت دار جفت
“گفت شخصی خوب ورد آوردهای
لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون ورد بینی بود چون
ورد بینی را تو آوردی به کون”
درود بر همه خوانندگان سایت زیتون و جناب سروش دباغ.
جناب سروش دباغ استفاده جناب عالی از واژه “اوتیستیک” برای بیان نارسای و بل نادرستی رژیم آخوندی دقیقا همان استفاده دعای بینی برای دعای استنجاه است! و صد البته پا نوشت شما هیچ گونه از توهین که به عزیزان اوتیستیک کردی کم نکرده بل به مثابه “…”.
بنده به عنوان یگ پدری که فرزند اوتیستیک دارد و کسی که نه یگ ایرانی از جنس “ایرانی رضا خان میر پنج” بل یگ ایرانی ایران زمین است و کسیکه، ازگند کاری رژیم آخوندی تا جای مطلع و با روحیه ایرانی های رضا خان میر پنج بخوبی ا شنا و از ضربه کاربردی منفی که واژه گان دارد برای شما در سطح یگ متفکر متاسفم؟
باید حق داد که جامعه اوتیسم از شما ناراحت باشه. اصلا مقایسه درستی نیست.
دیدگاهها بستهاند.