زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
چگونه میتوان رنج را تبریک گفت؟
روز گذشته روز جهانی کارگر بود و خب طبیعی بود که آثاری از آن در کلاب هاوس هم دیده شود. اتاقی هم با عنوان «خصوصی سازی و اعتراضات کارگری» به راه افتاده بود و در آن اسماعیل بخشی و حسین راغفر حضور داشتند و به عنوان سخنرانان اصلی صحبت میکردند. اما این وسط اسماعیل بخشی که برای اولین بار بود در چنین جمعی حضور پیدا میکرد، حرفهایی زد که حواس توییتریها و کلاب هاوسیها را به سمت خودش جلب کرد. حرفهایی با صدای رسا، پخته، مهم و از خیلی از سیاستمداران کاربردی تر. او حرفهایش را هم ساده شروع نکرد و در جواب مدیر صفحه که روز کارگر را به او تبریک گفته بود، گفت که تقویم ما یک توضیح کنار روزهایی مثل روز کارگر، روز زن، روز دانشجو و… کم دارد. این روزها خون برایش ریخته شده. روزهای گرامیداشت مبارزه و جنبشهاست. نمیشود به راحتی آن را تبریک گفت. چطور میشود به کارگری که از سختیهایش میگوید و رنج میکشد تبریک گفت؟
بخشی در مورد خصوصیسازی هم دل پری داشت. او از این گفت که اگر آمار اعتراضات کارگری را بعد از خصوصیسازی در بیاورید میبینید که روز به روز این اعتراضات بیشتر میشود: «کارخانه را دادند به چند جوان بیسواد به اسم خصوصیسازی یک نیم میلیارد دلار هم به این کارخانه دادند. بعد دولت نظارت هم نکرد. اسمش را گذاشتهاند خصوصی، در عمل مدیران چهل ساله جمهوری اسلامی در هیئت مدیره این کارخانههای خصوصیسازی شده هستند.»
اسماعیل بخشی گریزی هم به هفت تپه زد و از نفوذ قوه قضاییه در آنجا گفت: «در بدنه قوه قضاییه یا فرزندانشان یا خودشان عضو هیئت مدیره این کارخانههایی هستند که به اسم خصوصی سازی در اختیار مدیران سابق هستند. برای همین است که رییس هیئت مدیره نیشکر هفت تپه را نمیتوانند محاکمه کنند. من میخواهم سر به تن هیچ دولتی باشد، اما الان تصمیم جمعی کارگران نیشکر هفت تپه این است که کارخانه دولتی باشد. دولت باید تاوان پس بدهد برای آن هم پولی که به مدیران هفت تپه داد.»
اسماعیل بخشی در ادامه کمی کارشناسیتر بحث را ادامه داد و از معضلات خصوصی سازی گفت: «واگذاری به بخش خصوصی، مدیریتی میخواهد که روش کاهش هزینهها را بداند و نظم قاطع ایجاد کند؛ که هر دو به بحث کارگر برمیگردد. اما در هفت تپه کاهش هزینهها از جیب کارگران بود. کاهش هزینهها از زندگی کارگران بود. در آن نظم قاطع هم جوری رفتار میکنند که کارگر را مطیع خود کنند. حق شیفت را میگیرد، قرار داد نمیبندد و اخراجش میکند.»
بخشی که در میان حرفهایش ربیعی را هم نوازش کرد و از این گفت که وزیر کار (ربیعی) خودش بازجوی فعالان کارگری بوده،و تاکید کرد که این روش خصوصی سازی بدون نظارت به استثمار کارگران ختم شده است: «تحت مدیریت بخش خصوصی عِرق کار از بین رفت دیگر کارگر خود را سهیم کار و سود نمیبیند. وقتی تولید و درآمد میرفت بالا کارگران سهیم بودند تا پیش از خصوصی سازی. در حالی که بخش خصوصی همه این ها را کم کرده است. یعنی علاوه بحثهای معیشتی کرامت کارگران را از بین بردند. بعد چهار ماه حقوق ندادند، ما اعتصاب کرده بودیم، میگفت حالا چهارماه دیگر شکر تولید کنید تا من بفروشم تا بتوانم حقوق تو رو بدهم. انگار کارگر در سود کارفرما شریک است.»
این بخش از سخنان او هم جالب توجه بود که میگفت در ایام اعتراضاتشان در هفت تپه در هماهنگیای بین خود کارگران شیفتی اعتصاب میکردند، جوری که تولید نخوابد.
او در میان سخنانش به سایر معترضان صنفی از جمله معلمان هم پرداخت و با اشاره به اسماعیل عبدی گفت که فردا روز معلم است و شرم آور است که معلمی ده سال حکم زندان بگیرد و معلم نتواند یک دانه موز برای خانوادهاش بخرد. کجای دنیا اینطور است. ما خودمان باید کاری کنیم، حق داریم نظر داشته باشیم ما باید به نظام خدمت کنیم یا نظام باید به ما خدمت کند؟ و اینچنین ادامه داد :«ما باید تشکل داشته باشیم تا بتونیم از حق خودمون دفاع کنیم. من ممکن فردا بابت همین حرفها دیگه مثل الان کنار دخترم نباشم.»
این فعال کارگری در میان حرفهای شجاعانه و فکر شدهاش به صدا و سیما هم تاخت و تاکید کرد همان صدا و سیمایی که علیه من مستند پخش کرد و به خاطر شعار «نان، کار، آزادی» مرا تا مرز اعدام برد حالا رئیساش شعار «نان، کار، آزادی» میدهد.
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- «حسن» رفت، «فائزه» آمد
- آرامش بعد از طوفان؛ سیاست امروز کشور
- خاتمی و موسوی؛ از شعار حداکثری تا مقاومت حداکثری
- خیز رئیسی و نیمخیز مجتبی خامنهای برای رهبری
- «دادخواهی» یا «انتخابات»
- صبح فوتبالی، شام انتخاباتی
- انتخاب کاندیدا از میان «دورریزهای اصولگرایان»
- حسینِ دهقانِ فداکارِ نظام
- «ما» خوب بودیم
- شب بازیگران دهه۷۰ در «کبابهاوس»
- روزی که ظریف آسِ دل تاجزاده را برید
- «نظامی ایرانی بازیچه روسها»
- اصولگرایان کلابهاوس: «نامزد غیرفاسد نداریم»
- بودجهقاپی در مجلس، واکسنخواری در شهرداری
فرید افشار یکی از کارگران هپکو هم که در گروه حضور داشت از کارگران آنجا گفت و اینکه آنها هم قربانی خصوصیسازی شدهاند: «ما طی این سالها توانستیم با اعتراضات کارگری در این کارخانه را باز نگه داریم و جلوگیری کنیم از تعطیل شدن آن و تبدیل شدن آن به مجتمع تفریحی و تجاری. کاری که صدام نتوانست با چند بار بمباران، با هپکو بکند را با خصوصی سازی داشتند انجام میدادند. هیچ کس هم فریادرس نیست در این مملکت.»
این فعال کارگری از این گفت که اعتراضات را به شهر کشاندند و در مقابل ضرب و شتم و بازداشت مقاومت کردند که کارخانه تعطیل نشود و البته برای این کارشان تاوان هم دادند: «مانند بچههای هفت تپه هفتاد هشتاد پرونده قضایی برای ما ایجاد شد. خود من گرفتار سه پرونده هستم. ما میگویم در کارخانه را نبندیند، حقوق ما رو بدهید بعد با اتهام تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم عمومی محاکمه میشویم»
حسین راغفر کارشناس اقتصادی هم سعی کرد از دید اقتصادی به ماجرا نگاه کند و از این گفت که اقتصاد ما تبدیل به اقتصاد رفاقتی شده: «کسانی که در قدرت هستند از همه مواهب قدرت برای بهره برداری خودشان یا نزدیکانشان استفاده می کنند. به خصوص از دولت نهم به این طرف پرشتاب تر هم شد. در این اقتصاد رفاقتی افراد خاص از همه تسهیلات استفاده میکنند برای صاحب سرمایه شدن.»
راغفر ویژگی دوم اقتصاد رفاقتی یا غارتی را اهدای فرصتهای انحصاری دانست یعنی اینکه عده قلیلی میتوانند از امکان وارد کردن میوه یا خودرو برخوردار باشند. او در مورد سومین ویژگی این مدل اقتصاد اما کمی مفصلتر صحبت کرد: «سومین ویژگی آن دستکاری در نظام قیمت گذاری است که طرفداران اقتصاد آزاد نمیفهمند زمانی که دستگاه قضا وجود ندارد این یعنی پوست کندن مردم. اما اینها که بعد از جنگ هر روز قدرتمندتر و وقیحتر شدند چون یک هژمونی قدرتی دارند که همه ذینفعان یک ائتلاف قدرت دارند در همه ارکان اداره کشور. نمونهاش اینکه هر اعتراضات کارگری، بازنشستگان یا معلمان سرکوب میشود ولی عدهای میروند در قمار بورس شرکت میکنند، میبازند، بعد به راحتی میآیند اعتراض میکنند و سران سه قوه جلسه فوری میگذارند تا ۲۰۰ میلیارد دلار به ایشان کمک کنند.»
کی، چرا رای میدهد/ نمیدهد؟
با وجود کولاک فعالان کارگری، در بعضی از رومها هم هنوز بحث انتخابات داغ بود. اتاقی با نام «چرا رای میدهم و چرا رای نمیدهم؟» به راه افتاد تا هر کس میخواهد در یکی دو دقیقه بگویند رای میدهند یا نه و چرا؟
عده زیادی از افراد حاضر در گروه معتقد بودند دیگر امیدی به صندوق رای نیست و در این میان کسانی مانند الهه هیکس، فعال حقوق بشر ساکن امریکا هم وجود داشتند که معتقد بودند با تمام ناکارآمدیها هنوز به سیستم امید هست. او برای اینکه حرفهایش خریدار داشته باشد عناوینش را ردیف کرد و گفت: «من به عنوان کسی که از یک انقلاب بزرگ عبور کرده، انقلابی که تغییرات سرنوشتسازی برای ما داشت و به عنوان کسی که جنگ را دیده. به عنوان کسی که دکترین آشتی ملی و تحولات تدریجی و گام به گام را دنبال میکنم و میگویم باید دست به دست هم دهیم و ایران را بسازیم این یک پروسه است.»
یکی از تحریمیها هم گریزی زد به انتخاباتهای قبلی تا بگوید چرا فکر میکند بهتر است نظام را با انتخاباتش تنها بگذاریم: «من رای نمیدهم چون به عنوان مردم تا به حال یا به بی صیرت رای دادم یا به نفوذی یا به ضد انقلاب. این بار میخواهم اجازه بدم نظام خودش انتخاب کند، شاید انتخاب نظام از انتخاب ما بهتر باشد.»
یکی دیگر هنوز تصمیمش را نگرفته بود و میگفت شرکتاش در انتخابات به دست جنتی و شورای نگهبان است: «باید دید کسی از سد شورای نگهبان عبور میکند؟ اگر کسی باشد که رابطه ایران با غرب و شرق را بهبود ببخشد، من رای میدهم.»
دیگری ۴ دسته واکنش نسبت به انتخابات را معرفی کرد و پای کیهان لندن و کیهان ایران را به این دستهبندی باز کرد از نگاه او «دو گروه میخواهند رای بدهند، دو گروه میخواهند رای ندهند. از این چهار گروه کیهان لندن و کیهان ایران یعنی گروههای تندرو حق اظهار نظر ندارند. من به حکومت حق میدهم چون همیشه روی یک خط لرزشی قرار دارد که گویا ممکن است دچار فروپاشی شود برای همین شرایط را امنیتی میکند. اگر حکومت به مردم خودش اعتماد کرد، میتواند نظارت استصوابی را بردارد، در غیر این صورت دچار فروپاشی خواهد شد.»
یکی دیگر از مخاطبان این اتاق از خوبیهای نظارت استصوابی گفت و ایران را با فرانسه و امریکا مقایسه کرد: «در آمریکا که ادعا میشود مهم دموکراسی و آزادی بیان هم هست، نظارت استصوابی است. در این کشور هم نمیتواند رییس جمهوری ضد حکومت صیهونیستی سر کار بیاید یا در فرانسه رییس جمهوری با ایدههای اسلامی سر کار نمیآید. بنابراین نباید به نظارت استصوابی ایراد گرفت. نباید به دنبال رییس جمهوری باشیم که بخواهد حجاب را آزاد کند یا آزادی بیاورد، باید رییس جمهوری بیاید که موضوع معیشت رو در نظر بگیرد.»
امید معماریان اما در جواب این فرد گفت در آمریکا کسی که مخالف اسرائیل باشد نیز میتواند در انتخابات شرکت کند، اما ممکن است رای نیاورد. در فرانسه هم همین طور یک اسلامگرا میتواند نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشود، اما او هم ممکن است رای نیاورد.
یکی دیگر از حاضرین در گروه هم از قدرت رای دادن گفت: «رای دادن قدرتی است که ملت در حاکمیت دارد و سبب محدود کردن حداقلی قدرتهای حاکمیت میشود. باید از این حق استفاده کرد. اصلاحات یک بنایی است که بر مبنای زور و یک دگمهایی ایجاد کرده است.»
این فرد گریزی هم به حرفهای الهه هیکس زد و گفت: «خانم الاهه هیکس میگوید انتخاب حق است و باید از این حق استفاده کرد. اما انتخابات یک وسیلهای است برای رسیدن به حق. حق یک نیاز باطنی را نمایندگی میکند مثل حق حاکمیت بر سرنوشت و حق آزادی. انتخابات اما در کشور ما وسیلهای است برای استمرار شرایط موجود یعنی اگر ما از این وسیله استفاده کنیم علیه حق خودمان برای حاکمیتمان بر سرنوشت اقدام کردیم. رای ندادن هم یک کنش سیاسی است و مردم خودشان بهتر میتوانند تصمیم بگیرند که یک جا رای ندادن خودش اعتراض به نظارت استصوابی تلقی میشود.»