زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
روز گذشته خبر کشته شدن یک پسر جوان همجنسگرا در اهواز توسط برادر ناتنی و پسرعموهایش، تا ساعتها بحث و واکنشها را در شبکههای اجتماعی به خودش اختصاص داد تا عدهای در آنجا با هم صحبت کنند و از این بگویند که بالاخره چه زمانی قرار است این نگاه دفعی و توام با خشم حاکمیت و بخشی از مردم به جامعه الجیبیتیکیو از بین برود. بعضیها از فرهنگسازی گفتند و ایجاد آگاهی تا بشود شرایط را کمی بهتر کرد. اما در اتاقی با عنوان «همجنسگرا ستیزی و قتل علیرضا فاضلی منفرد، همجنسگرای اهوازی» یکی از کاربران معتقد بود که انگشت اتهام اصلی باید به سمت حاکمیت باشد: «مسئولیت اصلی متوجه نظام سیاسی است که این عمل را جرمانگاری و مجازات میکند. حکومت باید مورد نقد قرار گیرد و نتواند از طریق دیپلماتهایش مسئله نقض حقوق همجنسگرایان را بیرون از ایران توجیه کنند. میتوان با تغییر قانون فرهنگ را عوض کرد. مثلا اگر ترکیه را در نظر بگیریم میتوان گفت که در این کشور هم هنوز« فرهنگ» این مسئله وجود ندارد اما با توجه به اینکه قوانین از ما حمایت میکند. میتوان یک سری کار کرد.»
بعضی دیگر در این گروه از «عاشقی» علیرضا گفتند. حسی که باعث شد بود آماده شود تا طی روزهای آینده به ترکیه برود و به دوست پسرش ملحق شود. اما یکی دیگر از اعضا تذکر داد که نباید گفت این قتل به خاطر «عشق» بوده: «باید در استفاده از کلمات دقت کنیم علیرضا به خاطر عشق کشته نشد. این گزاره درست نیست، به خاطر گرایش جنسیاش کشته شد. این تمرکز بر روی «عشق» باعث میشود که افرادی مانند کارگران جنسی را نادیده بگیریم. جامعه ال جی بی تی هم مثل سایر مردم آدمهای متنوعی دارد. به نظر میرسد که در رسانهها هم نوعی شرم از گفتن درباره روابط جنسی ما وجود دارد. میگویند پارتنر علیرضا و شریک عاطفی اش. آقا ما زیر پتو صلوات نمیفرستیم، رابطه جنسی برقرار میکنیم.»
یکی دیگر از اعضای گروه که خودش را روانشناس معرفی کرد از تاثیرات جانبی خشونتهای عریانی مثل این اتفاق صحبت کرد: «وقتی یک خشونت عریان مانند این اتفاق میافتد باعث تروما تایز شدن بقیه افراد این دسته می شود. این ترس در جهت کنترل و سرکوب است موجب واپس رفتن این افراد میشود.در چنین وضعیتهایی ما مثلا در افراد ترنس می بینیم که تعداد زیادی از افراد به ریترنزیشن فکر می کنند یا اگر تصمیم به آشکار سازی گرفته باشند منصرف میشوند و به عقب برمیگرند. سن علیرضا مهم مهم بود. او ۲۰ سال داشت و این سن زمان کشف هویت جنسیتی است و اگر کسی در شرف آشکارسازی بوده باشه با وقوع چنین اتفاقات وحشتناکی پسرفت می کند. این همچنین به خانوادهها فرصت اعمال نظر و دست اندازی بیشتر را میدهد و «قتلهای ناموسی» اتفاق میافتد.»
یکی از افراد حاضر در این اتاق در مورد بازداشت عاملین این قتل معتقد بود که این خبر دروغ است و قاتلین بازداشت نشدهاند: «هنوز قاتلین علیرضا دستگیر هم نشدن و دستگیری برادر ناتنی و … شایعه بوده . واقعیت این است که هر کجا در تایید قوانین اسلامی جنایتی اتفاق می افتد پیگیری اتفاق نمی شود. به حکومت امیدی نیست و جامعه باید بیدار و هوشیار بشود و از بروز چنین جنایتی جلوگیری کنید.»
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- «حسن» رفت، «فائزه» آمد
- آرامش بعد از طوفان؛ سیاست امروز کشور
- خاتمی و موسوی؛ از شعار حداکثری تا مقاومت حداکثری
- خیز رئیسی و نیمخیز مجتبی خامنهای برای رهبری
- «دادخواهی» یا «انتخابات»
- صبح فوتبالی، شام انتخاباتی
- انتخاب کاندیدا از میان «دورریزهای اصولگرایان»
- حسینِ دهقانِ فداکارِ نظام
- «ما» خوب بودیم
- شب بازیگران دهه۷۰ در «کبابهاوس»
- روزی که ظریف آسِ دل تاجزاده را برید
- «نظامی ایرانی بازیچه روسها»
- اصولگرایان کلابهاوس: «نامزد غیرفاسد نداریم»
- بودجهقاپی در مجلس، واکسنخواری در شهرداری
- شبِ اسماعیل بخشی؛ روز کارگر را بهراحتی تبریک نگوییم
- «مردم پل پیروزی روحانیت بشوند»
- قلدری شورای نگهبان برای جلوگیری از «وهن نظام»
در این میان فردی که خود را حقوقدان معرفی میکرد گفت که علیرضا برخلاف گفته بعضی از کاربران بر اساس قوانین ایران مهدورالدم محسوب نمیشود و مدهور الدمی یا در زمانی صادر میشود که حکم دادگاه داده شده باشد یا ولی فقیه بگوید که اینگونه است و این هیچکدام از این شرایط را نداشته. از این رو حتما قاتلان بازداشت و مجازات میشوند و فقط اگر پدر علیرضا او را کشته باشد مجازات قصاص برای او اجرا نخواهد شد درباره بقیه افراد اما تنها در صورتی که خانواده رضایت بدهند قصاص اجرا نمیشود.
در این گروه بحثی هم درگرفت بر سر اینکه آیا برای حرف زدن در مورد جامعه الجیبیتیکیو باید تجربه زیسته آنها را داشته باشیم؟ یعنی از افراد این جامعه باشیم یا دیگران هم در چنین مواقعی میتوانند درباره این جامعه اظهار نظر کنند. این عقیده وجود داشت که فرصت های محدودی که برای بازگویی تجربیات تلخ این گروه به وجود میآید باید به آنها واگذار کرد و کسی که تصوری از رنجشان ندارد این امکان را برای سخن گفتن از آنان نگیرد.
به عقیده یکی از کاربران، جامعه سیس جندر وظیفه دارد که آگاهسازی کند و حمایت کند، چرا که به عقیده وی این مرزهایی است که شما (سیس جندرها) و حکومت کشیدید، به ما میگویند شما اقلیت نیستید، این بازی با کلمات است، اینها ناامیدکننده است، در روم مذاکرات وین ۲۰۰۰ نفر هستند اما اینجا نه، اینکه با همجنسگرایی مشکلی ندارید کافی نیست.
شادی امین هم در این باره گفت که حرف زدن یک فرد خارج از این جامعه در مورد مشکلات آن مثل این است که یک سری کانادایی، چینی و آمریکایی بنشینند و در مورد مشکلات مهاجرت ایرانیان حرف بزنن. به گفته او جامعه ال جی بی تی تابحال به تنهایی و در غیاب دیگران سعی کرده به کار آگاهی بخشی و … بپردازد. ما امروز همراهی بعضی از دوستان حقوقی را داریم پیش از این مجبور بودیم در حوزه حقوق آنقدر مسلط شویم که بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. ما داریم بار ساختن جامعه بینفرت را به دوش میکشیم.
در پایان نیز بحثی میان فرد حقوقدان و یکی از کاربران این اتاق در گرفت که خود از افراد این جامعه بود. بر سر مسائل حقوقی و حقوق افراد ترنس در ایران، «حقوقدان» عقیده داشت که قوانین ایران تبعیض آمیز نیست و افراد برای تغییر جنسیت نیز میتوانند از امکانات درمانی مناسب استفاده کنند و اگر در قوانین ارث و … به این افراد ظلم میشود ناشی از زیاده خواهی خواهران یا برادران آنهاست.
در پاسخ به او یکی از کاربران به رویههای فراقانونی مقابله با خودش یا ترنسهایی که اساسا نمیخواهند عمل «تصدیق جنسیت» را انجام دهد پرداخت و گفت «من نمیخواهم این عمل جراحی را انجام بدهم، اولین مسئله من این است که من به واسطه شناسنامه، پسر هستم. هویت ترنس من برای مقامات قضایی احراز نمیشود و ما را به دادگاه راه نمیدهند». در قوانین اسلام یا مرد وجود دارد و یا زن و افرادی مثل من هویتی ندارند. از سوی دیگر با جرم انگاری لواط من از مقام انسانی تبدیل به مفعول یا فاعل شدم و این قانون دست افراد را برای خشونت کردن به من باز میگذارد.»
آقای حقوقدان گفت که وضعیت کسی مانند او در ایران یک بیماری محسوب میشود…و در اینجا بود که دیگر این فرد تحمل نشد و به میان مخاطبان فرستاده شد.
بیم و امید زنان ایران و افغانستان
در یکی دیگر از اتاقهای کلاب هاوس هم به وضعیت حقوق بشر در افغانستان با حضور سیما سمر پرداخت. سیما سمر، وزیر اسبق زنان در افغانستان بود. او که در این گروه از وضعیت سخت حاکم بر افغانستان، فشارهای طالبان و مواردی از این دست گفت، اما به هر حال به آینده حقوق بشر در افغانستان امیدوار بود و آن را در مسیر رشد دانست. او دلیل این امیدواریاش را آزادی مطبوعات در افغانستان دانست. او معتقد بود وضعیت آزادی بیان در افغانستان به نسبت منطقه یکی از بهترین شرایط را دارد. او البته این نکته را هم گفت که تعدادی خبرنگار جانشان را در این مسیر از دست دادهاند چون که از طرف مقابل هنوز فشار وجود دارد تا این آزادی بیان و انتقادات شکل نگیرد.
او همچنین از این گفت که در فضای بستهای که پیش از این دختران اجازه مکتب رفتن را نداشتند؛ اکنون در تمام بخشها حضور زنان دیده میشود و آنها در بیزنسهایشان هم موفق بودهاند. سیما سمر به ورزش زنان هم اشاره کرد که دختران آزادانه فوتبال و والیبال بازی میکنند و دوچرخه سواری میکنند. او همه اینها را دلیلی دانست بر اینکه میتوان به آینده امیدوار بود و این شرایط را در مسیر رشد دانست. با وجود این او تاکید کرد که آیندهی دو ماه بعد افغانستان را هم کسی نمیتواند پیشبینی کند و هنوز هم حضور استبداد را در افغانستان حس میشود.
او اشارهای هم به پیشرفت تکنولوژی و تعدد تلویزیونها در این کشور کرد و آن را یکی از دلایل شکست استبداد در این مسیر دانست و گفت:«با وجود اینها نمیتوان جلوی آگاهی مردم را گرفت و به آزادی ارتباطات قفل زد. این خودش نشان دهنده این است که به عقب بر نمیگردیم. اما با وجود شریط سختی که در پیش داریم باید این هم مد نظر داشته باشیم که جامعه هم عوض شده است و مردم در حال تغییر هستند.»
چند اتاق آن طرفتر اما فعالین زن ایرانی دور هم جمع شده بودند تا از شرایط معرفی کاندیدای زن در انتخابات ریاست جمهوری با هم صحبت کنند. هرچند شاید اعضای این اتاق به اندازه اتاق قبلی به آینده امیدوار نبودند و اکثرا معتقد بودند در این دوره هم هیچ زنی اجازه نامزدی در انتخابات را پیدا نخواهد کرد.
فخرالسادات محتشمی پور، زهرا شجاعی و آذر منصوری جزو نفراتی بودند که در این گروه به سوالات جواب میدادند. منصوری از این میگفت که هیچ فرش قرمزی برای زنان پهن نشده است و در هیچ جای دنیا هم برای حضور زنان در سیاست و قدرت پهن نشده است و اصلیترین و جدیترین عامل تغییر را خود زنان دانست.: « تا خود زنان به این حوزه ورود نکنند اتفاقی نخواهد افتاد. ما ۱۲ انتخابات داشتیم و هنوز یک زن از فیلتر عبور نکرده. اما وقتی مطالبهگری میکنیم و یک زن در مرحله رقابتها راه پیدا میکند به جامعه پیام میدهد که زنها هم میتوانند در این جایگاه قرار بگیرند. پس این کار به هیچ وجه نمادین نیست.»
او همچنین با حرف یکی از حاضرین که گفته بود که باید از سطح مدیران میانی و شهرداریها فشار وارد شود تا زنها مسئولیت بگیرند و بعد به سراغ وزارت و ریاست جمهوری رفت، مخالفت کرد و گفت: « وقتی یک زن رئیس جمهور شود اوست که میتواند تغییرات ایجاد کند و با آموزش جامعه را از تبعیض نجات بدهد. این آموزش از بدو کودکی به آنها اموزش داده میشود. وقتی یک زن وزیر آموزش پرورش میشود میتواند با این مقدرات مبارزه کند و این نگاه را تغییر دهد. این راهی است که همه دنیا رفته است. هیچ لقمه آمادهای وجود ندارد. زنان هم به صورت نمادین باید بیایند و هم به صورت نهادین و تشکیلاتی تا این سد به مرور شکسته شود. و این گاه تغییر کند».