۱– وقتی اخبار ردصلاحیت پخش شد، شوک بزرگی به اکثر ملت ایران وارد شد. واکنشهای گسترده -از اصولگرا تا اصلاحطلب- حکایت از این میکرد که تصمیم شورای نگهبان با خرد جمعی مردم ایران سخت درافتاده است. اعتراضها به این تصمیم البته به جایی نرسید و اکنون همه پذیرفتهاند که تغییری در
تصمیم نظام حاصل نمیشود.
۲– کمی از شوک ردصلاحیت که دور شدیم، به گمان چون منی، معلوم شد که از ابتدا دچار خطای محاسباتی بودیم. نوشتم که این اتفاق در بستر تحولاتی که رخ داده و روندی که سالهاست شورای نگهبان در پیش گرفته، قابل حدس زدن بود. حدسی که نزدیم و به عبث امید بستیم. لذا همان زمان از «نیمه پنهان ردصلاحیت» نوشتم و اعلام کردم که امیدم از فهمم پیشی گرفته بود و باید با توجه به این «نیمه پنهان»، امیدِ واهی را به راهِ فهمِ واقعی آورد.
۳– اکنون که فاصله بیشتری از واقعه گرفتیم، افقهای دیگری قابل ملاحظه است. تضاد سیاسی بیحدی درکار افتاده و فکری به حال آن هم نمیشود. تنها نسخه داغ و درفشِ سعید قاسمی، رائفیپور، دادستان کل و… برای این تضاد پیچیده شده است. چه بخواهیم یا نخواهیم و چه منطقی باشد یا نباشد، وقتی تصمیم بزرگی مانند تصمیم شورای نگهبان، توان اقناعی نداشته باشد، تضاد نظام سیاسی را افرایش میدهد. این از ابتدائیات فهم قدرت است. هرچه توازن قدرت کمتر شود، تضاد سیاسی سیستم بیشتر میشود و بحران سیاسی تولید
میشود.
۴– تصمیم شورای نگهبان به تعبیر عضوِ مشهورش، «غیرقابل دفاع» بود. اما مهمتر از آن این است که این اقدام و خط ونشانهای پس از آن، آغاز و مقدمه سلسلهای از اقداماتی در این راستا است. اقداماتی که طائب، آن را فرآیند خالصسازی نظام مینامد. فرآیندی که به راحتی میتوان پیشبینی کرد باز هم «غیرقابل دفاع» باشد. البته باز تاکید میکنم مراد از «غیرقابلِ دفاع»، آنچه برای اکثریت جامعه و اکثریت نخبگان غیرقابل دفاع است. کیست که ندانَد این اقدامات، درکنار این معترضان، مدافعانی نیز دارد. باری؛ مبتنی بر این اقداماتِ غیرقابل دفاع، قطعاً باید منتظر افزایش تضاد سیاسی سیستم بود.
۵– سال ۸۸ نیز همین تضاد، منجر به آن سطح از اعتراض و تنش شد. قدرت نامتوازن، بهطور خودکار معترضِ سیاسی تولید میکند. در آن سالها، خوب یا بد، بخش زیادی از نخبگان و بدنه مدیریت کشور، جزو جریان اصلاحطلب بود. مهم نیست که این حذف، در قفای یک ایدئولوژی خاص، موجه باشد؛ مهم این است است که در محضر عقلانیت عمومی موجه نمیافتد. وقتی این بخش بزرگ جامعه، به درستی یا به غلط، مشارکتشان در قدرت قطع میشود، بهطور خودکار معترض شدند. تظاهرات سال۸۸ را نمیتوان به یک انتخابات فروکاست؛
فرآیندهایی برای حذف یک جریان آغاز شده بود؛ آن اعتراضات، خشم بخشی از جامعه به توزیع جدید قدرت بود.
۶– اگر توزیع نامتوازن قدرت، معترض سیاسی تولید میکند، توزیع نامتوازن ثروت نیز معترض معیشتی تولید میکند. سرریز اعتراض به تبعیض سیاسی، به اتفاقاتی از جنس ۸۸ میانجامد و سرریز اعتراض به تبعیض اقتصادی، به اتفاقاتی نظیر آبان ۹۸ میانجامد. معتقدم جامعه، آبستن هر دو اتفاق در مقیاس بزرگتر و ویرانگرتر است.
۷– هنوز اهداف مسیر جدید جمهوری اسلامی به روشنی تبیین نشده است. اما از آنچه که پیرامون استراتژیهای جدیدی چون «خالصسازی»، «چرخش به شرق» و… گفته میشود تاکنون میتوان دریافت که مقصود این راه جدید، رسیدن به دو مراد است؛ الف) یکدستسازی سیاسی با تحدید مشارکت کنندگان در قدرت ب) حل مسئله معیشت با رفتن به سمت شرق اتخاذ این دو راهبرد، واضحتر از این است که بخواهم پیرامون آن احتجاج بورزم.
۸– میتوان پیرامون پیشبینی توفیق یا عدم توفیق این دو راهبرد، سخنان بسیار بیشتری در مجال فراختری گفت. اما اجمالاً باید گفت منطقاً دو سناریو میتوان متصور بود: اول) یکدستسازی انجام شود ولی معیشت بهبود نیابد؛ در این صورت جنبش گرسنگان راه میافتد و برخلاف سالهای گذشته، نخبگان یا به این جنبش
میپیوندند و یا دستکم سعی در اقناع مردم برای پرهیز از خشونت نمیکنند. تهدیدهای احمدینژاد پیامهای واضحی در این زمینه دارد! دوم) یکدستسازی انجام شود، معیشت هم بهبود یابد؛ در این صورت باتوجه به
سوابق ملت ایران و ترمیم طبقه متوسط در پرتو بهبود معیشت، باید منتظرِ اوج گرفتنِ مطالبات سیاسی بود. این مطالبات باتوجه به انسداد و انحصار سیاسی قدرت، قطعاً پاسخ درستی نمییابد و اعتراض سیاسی در سطح گستردهتر از۸۸ رخ خواهد داد.
۹– بنابراین میتوان گفت در این راه جدید، دو غایت میتوان متصور بود؛ یا هشتادوهشت و یا نودوهشت؛ و البته هر دو در مقیاس بزرگتر و ویرانگرتر. در حالت خوشبینانه اعتراض بزرگ سیاسی رخ میدهد و در حالت بدبینانه، اعتراض بزرگ معیشتی. اعتراض به راهبردِ جدید، تنها توسط من پیشبینی نمیشود؛ اینکه معدود مدافعانِ راهبردِ جدید، پیشاپیش زبان به تهدید گشودهاند حکایت از این میکنند که خودشان نیز چنین اعتراضاتی را شهود کردهاند. اینکه با وجود چنین پیشبینیهایی چرا باز هم بر این راهبرد اصرار
میورزند، خود یک «مسئله»است که باید تبیین شود!
4 پاسخ
به پیر به پیغمبر به …، شورای نگهبان کاره ای نیست، آقای خامنه ای ننشسته آنجا تا شیخ صادق لاریجانی و کدخدازاده و چندتا دیگر مانند اینها برای او و نظام مقدسش رییس جمهور تعیین کنند.
شما را به جان هر کس که دوست دارید آدرس های انحرافی را ناخواسته تکرار و تبلیغ نکنید.
در دید گاه خلق متکی به قادر هوشمند و متعال،پرورگار ذره مثقال ۔
بن بست وجود خارجی ندارد.
حرکت بی پایان وجود و افرینش
به من شوک وارد نشد
در این شرایط بن بست گونه راه حل نشان دهید!
دیدگاهها بستهاند.