نماینده انقلابی ابهر در مجلس در مراسم معارفه استاندار جدید زنجان گفته که «جریانی انقلابی با درایت رهبر معظم سکان هدایت کشور را در دست گرفته است.»
این سخن البته به نوعی مستقل بودن سکان هدایت کشور را از خواست اکثریت مردم نیز نشان میدهد که ناشی از صداقتی ستایشبرانگیز و کمیاب است ولی مسئله مهمتر این است که به طور دقیقتر، از سال ۸۴ بود که روند هل دادن «انقلابیهای جوان» به درون هسته قدرت سرعت بیسابقهای گرفت؛ وقتی دولت احمدینژاد بر سرکار آمد و در پی آن جوانان انقلابی در پستهای مدیریتی یک به یک ظاهر شدند. خشم و اعتراض علیه مواجهه دولت اوّل روحانی با تخلفهای بورسیه دوره احمدینژاد در همین چهارچوب قابل درک است چه آنکه برنامه تربیت مدیران تحصیلکرده وفادار (نه لزوماً: باسواد) به این ترتیب دچار سکته (فقط سکته) شده بود. وارد کردن تعداد بسیار زیادی کارمند رسمی در بدنه نظام اداری کشور، گاه بسیار فراتر از چهارچوب قانونی، در همین دوره رخ داد.
آیتالله خامنهای درباره جذب و استخدام نیروهای مومن و انقلابی صراحت خاصی داشته است؛ «راه حل اساسی برای برطرف کردن عیوب و مشکلات در برخی دستگاهها همچون صداوسیما، تزریق عناصر جوان، فعال، مؤمن و پرانگیزه به این دستگاهها است و من به آنها در این خصوص تأکید کردهام.» (۷ خرداد ۹۷). همچنان که لفظ تزریق عموماً تاکیدی است بر سرعت عمل در روند مداوا، اشاره مجدد رهبر به «تاکید به آنها» خود اهمیت مسئله را نشان میدهد. «رهبر انقلاب» اردیبهشت پارسال در سطحی بالاتر، «علاج» مشکلات «کشور» را هم سر کار بودن دولتی جوان و حزباللهی دانسته و به تبیین مفهوم صحیح دولتِ جوان و انقلابی پرداخته بود.
به نظر میرسد دست کم مشخصه انقلابیهایی که نماینده انقلابی ابهر از آن نام برده، چنین است:
۱. «انقلابندیده»اند (جوان اند)،
۲. از مردان انقلاب، فقط زمانه قدرت آیتالله خامنهای و رفسنجانی را دیدهاند (اولی به مثابه «علی ِ زمان» و دومی «طلحه و زبیر» که از قطار انقلاب باید پیاده میشد)،
۳. حافظه تاریخیشان دستساز و محصول امثال شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، آیتالله مصباح، صداوسیما، کیهان و سازمانهای نظامی-فرهنگی ِ اوج و سراج است. حفرههای این حافظه، بزرگ است ولی تعمدا مخفی نگاه داشته شده.
انتخابات ۹۴ و ۹۶ ثابت کرد بدون خنثیسازی کامل رقیب امکان انتخاب شدن ندارند اگر که در حوزه استخدام و انتصاب مشکلی جدی وجود ندارد. به همین دلیل انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ چنانی مهندسی شد که همه دانند.
گزینههای پیش روی این انقلابیها، خادم و خادمتر به مردم نیست؛ بل گزینهها وفادار و وفادارتر به قدرت است چه شرط صعود و جواز ورود به حلقه قدرت همین وفاداری بوده مگر آن که در غلبه بر چرب و شیرین قدرت و توهم خدمت، آرمانهای انقلاب ۵۷ را مرور و بر آن اصرار کنند؛ جایی که نهجالبلاغه مبنا بود.
در وضعیت تقدم وفاداری، نزاع با واقعیت سکه رایج و در نتیجه، ایران بیشتر مصرف میشود، گرهی از کار آرامش و آسایش مردم باز نمیشود ولی انقلابیها ثابت میکنند که انقلابیاند و به گزارشهایی درباره سعادت اخروی مردم ایران قناعت و آنها را بازنشر میکنند!