زیتون ـ در آخرین جلسه هفته گذشته مجلس، دولت ابراهیم رئیسی لایحه «برخورداری همگان از حق تحصیل در دورههای آموزش عالی» که با هدف ممنوعیت ستارهدار کردن دانشجویان به تصویب هیئت وزیران دولت روحانی رسیده بود را پس گرفت.
به گزارش روزنامه شرق، تبصره پیشنهادی لایحه مورد بحث که پیش از این یک بار در مجلس یازدهم رد شده بود، به این شرح بود: «حق بر آموزش جزء حقوق اساسی افراد است و هیچکس را نمیتوان به عذری غیر از عدم صلاحیت علمی مقرر، از آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی ازجمله آموزش عالی منع کرد. افراد دارای سابقه محکومیت کیفری قطعی در جرائم سازمانیافته قاچاق انسان، محاربه حدی و جاسوسی برای کشور متخاصم در طول مدت محرومیت تبعی اجتماعی از آموزش در مقاطع تحصیلات تکمیلی در مؤسسات آموزش عالی دولتی محروم میباشند. کلیه قوانین و مقررات عام و خاصی که شرایطی جز صلاحیت علمی برای بهرهمندی از حق آموزش مقرر کردهاند، صرفنظر از مرجع و زمان تصویب، لغو میشوند.»
از سویی دیگر، صدا و سیمای هم دست به ساخت مستندی ۹ قسمتی با نام «ستارهدار» زده که درباره تاریخچهی تشکلهای دانشجویی است و قرار است رخدادهای سیاسی پیرامون دانشجویان را به تصویر بکشد. آنها در توضیح مستند خود گفتهاند که «قصد معرفی دانشجویان ستاره دار واقعی را دارند». گویی ستارهداران در اثبات اصالت ستارههایی که به زور به سینهشان نصب میکنند تنها هستند و حالا باید شاهد قصهی «ستاره داران واقعی» باشند.
ابراهیم رئیسی لایحه «برخورداری همگان از حق تحصیل در دوره های آموزش عالی»، که با هدف ممنوعیت ستارهدار کردن دانشجویان به تصویب هیئت وزیران دولت روحانی رسیده بود، را پس گرفت.
حالا که کفگیر رهبر جمهوری اسلامی کمکم به ته دیگ بیتدبیری نزدیک میشود، ایشان تازه به یاد جوانان نخبه و تحصیلکردهای افتاده که فوج فوج از کشور خارج میشوند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند. نزدیک به یک ماه است که «مهاجرت نخبگان» نقل مجالس آقایان شده و «تشویق به جذب دانشجویان»، کلید واژهی افاضات آنهاست.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، رئیس نهاد رهبری در دانشگاهها ضمن اشاره به نگرانی ایجاد شده در جامعه به دلیل فرار مغزها گفت: «باور همه این است که ظرفیتهای علمی و دانشی کشور بیش از آن چیزی است که الان به کار گرفته شده است ضمن اینکه هجمههای دشمن به این محیط هجمههای جدی است. یکی از نگرانیهایی که به خصوص در سالهای اخیر اتفاق افتاده؛ موضوع فرار مغزها و مهاجرت غیرمطلوبی است که ممکن است در میان نخبگان و علمی کشور اتفاق بیفتند.»
رستمی در ادامه افزود: «رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با نخبگان تاکید کردند کسانی که تشویق به مهاجرت نخبگان میکنند خائن به کشور هستند. اینها با زبان نخبگان را تشویق به مهاجرت نمیکنند بلکه مدیر و یک سیستم یا سازمان است که مسیر را به بن بست میکشد باعث میشود که نخبگان به فکر مهاجرت باشند؛ بنابراین وزن جریان استادی در هدایت جامعه جریان مهمی است».
درست است که دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، به مناسبت روز دانشجو در گفتگویی با خبرگزاری مهر «رفع مشکلات اقتصادی و حمایت مسئولین از ایده های دانشجویان نخبه را از فاکتورهای امیدآفرینی و ماندگاری آنها در کشور» می داند، اما کیست که نداند خانه از پایبست ویران است و منویات رهبر، هیچ سنخیتی با عملکرد چهل سالهی حکومت سراسر ظلمش ندارد.
محمدعلی مظاهری، رئیس دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، در گفتگویی با خبرگزاری آنا، فرآیند جذب نخبگان در کشور را کند و فرصت سوز دانست و گفت: «مهمترین مسئله اهمیت دادن به نیروی انسانی بهعنوان محور اصلی توسعه است زیرا نیروی انسانی در پیشرفت جامعه، نهادها، دانشگاهها و سازمانها تأثیرگذار است. در جهان امروزی دانایی ابزار اصلی تولید و قدرت محسوب میشود که در راستای آن مفهوم نخبه نقش مهمتر و محوریتری پیدا میکند. متاسفانه فرآیند جذب استعدادهای برتر در کشور ما کند، تنبل، فرصتسوز و ضد رقابت و انگیزه بوده زیرا این فرصت یک بار در سال وجود دارد و اگر فردی در فراخوان جذب شرکت کند حداقل یک سال زمان میبرد تا پذیرفته شود.»
وی در ادامه با اشاره به معضل مرکزگرایی افزود: «در سیاستگذاریهای ما برای جذب نخبه دانشگاهها نقشی ندارند که این امر نشاندهنده بدبینی و بیاعتمادی به سیستمهای پایینتر است. ما در جذب ایرانیهای مهاجر به دانشگاههای کشور، استعدادها و نخبگان بومی بلاتکلیف هستیم و اگر دانشجویی دوتابعیتی باشد جذب او در دانشگاه ممکن نیست.»
بحث صیانت از نخبگان در شرایطی مطرح شده که به گواه شخص وزیر علوم، «فرصت مطالعاتی دانشجویان به صفر رسیده» است. در واقع به لطف تدابیر چهل سالهی مسئولین، در برهوت کامل علمی به سر میبریم، «روابط علمی ایران با جهان قطع شده» و دیگر خبری از دیپلماسی علمی نیست.
در کشوری که به گفته وزیر علوم، «دانشگاه ها اموال خود را به منظور تامین حقوق کارکنانشان میفروشند» و از طرف دیگر، «دانشجویانی که شهریه خود را بدهکارند، تهدید به عدم دریافت خدمات آموزشی می شوند» و رنگ هیچ حمایتی را هم نخواهند دید، در کشوری که طبق آمار رسمی خودشان، «چهل درصد جمعیت بیکاران را فارغ التحصیلان دانشگاهی تشکیل داده اند» و «اعتبارات تغذیه در دانشگاهها با کمبود مواجه شده»، باید هم با افسوس و حسرت نظارهگر سقوط دسته جمعیمان باشیم و فرزندانمان را یکی یکی بدرقه کنیم. همانهایی که طلسم شکست را در وطن مییابند و ستاره وجودشان در غربتِ غریبِ غرب، مظلومانه میدرخشد.