مهندس سحابی در دیماه سال ۱۳۷۸ – یعنی اوج جنبش اصلاحطلبی در ایران – سرمقالهای نوشت به نام «چرا دیگر از علی و نهجالبلاغه حرفی نیست؟» در این سرمقاله به برخی از آموزههای علیابنابیطالب – این امام بر حق و پیشآهنگ والای انسانیت – پرداخت و نشان داد که چه فاصلهی عمیقی بین آموزهها و اعمال علی (ع) با رفتار و عملکردهای جمهوری اسلامی وجود دارد. مرحوم سحابی به رعایت حقوق انسان، پرهیز از استبداد، مشورت با مردم، پذیرفتن ولایت مشروط به خواست و انتخاب مردم، تمرکز ویژه بر امر عدالت در رفتار با مردم، سهلگیری سیاسی و سختگیری اقتصادی و … به طور مختصر پرداخته و آن را با شرایط امروزین در حکومتی که مدعی پیروی از آن اسطورهی تقوا و عدالت و معرفت است، به مقایسه نشسته بود. بعد از این مقایسه، در فرازهای پایانی مقال مینویسد:
«شگفتآور این است که امروزه در هیچیک از منابر و تریبونها، صدا و سیما، مدارس و درسهای معارف دانشگاهها هیچ اشارهای به اینگونه آموزشهای بینشی و رفتاری علی (ع) نمیشود. و از خطبههای نهجالبلاغه که به امور سیاسی و روابط حاکمان و مردم مربوط است، هیچگاه برای مردم مطلبی نقل نمیگردد. آیا نباید چنین نتیجه گرفت که به رغم اینکه انحصارطلبان مدعیاند اینجا کشور علی (ع) است، از بیان نظرات او هراس وجود دارد و او در این سرزمین گمنام و تنهاست؟! علی (ع) وقتی که از تهاجم مخالفان حکومتش به یک بانوی یهودی خبردار میشود با خشم تمام فریاد برمیآورد و خود را برای گرفتن انتقام از مهاجمان آماده میکند. در اینجا عدهای از شهروندان – و نه دشمنان – را مظلومانه میکشند ولی نمیبینیم انحصارطلبان را که از این حوادث متاثر و متاسف گردند. از این نوع تناقضات عملی و گفتاری بین علی (ع) و حاکمان امروزی فراوان است. طی ۲۰ سال پس از انقلاب شکاف طبقاتی همچنان روبه گسترش است و رانتخواران و بهرهمندان از درآمدهای بادآورده را میبینیم که همچنان بر اریکه قدرت سوارند و درست برعکس سیاست علی که در برخورد با منتقدان و مخالفان سهلگیر و در مسائل اقتصادی سختگیر بود، انحصارطلبان در برخورد با هر صدای منتقد و معترضی سختگیر و سرکوبگر و در برابر خرج کردن از اموال عمومی برای مصارف شخصی و تبلیغی و در برابر ریختوپاشهای وحشتناک و اشرافی و تخصیص اموال عمومی به همفکران و دوستان و خویشان سهلگیراند! اینگونه است که مردم هوشیار جامعه ما درمییابند که انحصارطلبان فقط مدعی پیروی و شیعه علی بوداند و باطن آنها چیزی غیر از این آموزههای انسانساز و رهاییبخش و عدالتخواه است.» (دغدغههای فردای ایران، انتشارات قلم، چاپ دوم، ص ۵۳۸)
قریب به دو دهه است که از انتشار این متن میگذرد، حاصل آن رفتار در نظام جمهوری اسلامی، اختلاسهای چند هزار میلیاردی، حیف و میل کردن اموال عمومی و سرمایههای ملی، زمینخواری و ارتشاء، دروغ و دغلبازی، آسیبهای روزافزون اجتماعی و زندانهایی مملو از فعالان سیاسی و مدنی است. نزدیک به ۲۰ سال پیش و در اوج اصلاحطلبی، مهندس سحابی هشدار داد که رفتار جناح انحصارطلب حاکمیت فاصلههایی عمیق و وسیع با آموزههای علی و درسهای نهجالبلاغه دارد و این فاصله اگر پر نشود و از بین نرود، ما به نابودی نزدیک خواهیم شد. این فاصله هر روز عمیقتر و عمیقتر خواهد شد تا جایی که دیگر هیچ نقطهی اشتراکی بین رفتار حاکمیت با آنچه علی (ع) به آن دعوت میکرد، دیده نمیشود. آیا نقطهی اشتراکی بین رفتار جمهوری اسلامی با آموزههای اخلاقی و سیاسی امام اول شیعیان دیده میشود؟
آیا آنچنان که علیابنابیطالب هشدار میدهد، منتخبین مردم بر مسند مینشینند و آنان که بر اریکهی قدرت تکیه دادهاند، خود را هرگز در معرض انتخاب مردم گذاردهاند؟
حضرت علی بعد از به قدرت رسیدن طی نامهای به تمام کارگزاران حکومتیاش و همهی آنها که دستی در قدرت داشتند، در سراسر قلمرو حکومتش این قول پیامبر را متذکر میشود که «ای پسر ابیطالب، ولایت بر امت من از آن توست. [مردم] اگر با رضا و رغبت تو را به ولایت خویش برگزیدند و با رضایت بر خلافت تو اجتماع نمودند، ولایت آنها را بر عهده بگیر و اگر بر خلافت تو اختلاف نمودند، آنها را به حال خود واگذار». (آیتالله منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، جلد دوم، ص ۲۹۸) یعنی اگرچه به لحاظ شخصی خلافت حق توست، اما اگر مردم این حق را به تو تفویض نکنند، تو بر ناحق عمل کردهای! و وقتی که مردم حق حکومت را به کسی یا وکیل و نمایندهای تفویض میکنند، کسانی اگر به هر دلیلی این حق را تضییع سازند، حقالناس کردهاند و باید پاسخگو باشند.
علی (ع) در نامهاش به مالک اشتر مینویسد: «همواره دلت را از مهر رعیت آگنده و با لطف و محبت ورزیدن به آنها مالامال نما و با آنان به مهربانی بیامیز. مبادا با ایشان به سان گرگی که گوشت گوسفند رام را غنیمت شمارد، درندهخویی کنی، و چشم طمع به خوراکشان دوزی؛ زیرا آنان به دو دستهاند، یا با تو بردار دینیاند یا در آفرینش مانند تو میباشند. خطایی که از آنها روی میدهد، دانسته یا نادانسته کار زشتی از ایشان سر میزند، باید که آنان را ببخشی و از گناهشان بگذری؛ همانطور که دوست داری خدا با بخشش و گذشتش تو را بیامرزد. زیرا تو بر آنها برتری و آنکه تو را به حکومت فرستاده از تو برتر و خدا برتر است از آنکه این حکومت را به تو سپرده و خواسته است کارشان را انجام دهی. و بدان که انجام این امور، عرصهی آزمون تو میباشد». (نهجالبلاغه، ترجمهی محمد بهشتی، انتشارات شهریور، ص ۳۳۸)
آیا امروز حکومت اسلامی در ایران، مردم را در آفرینش با یکدیگر برابر میداند و رفتاری برابر با همگان اعم از موافقین و مخالفین با خود دارد؟ آیا آنان که منتفد رفتار حاکمان هستند و بنابر اصل امر به معروف و نهی از منکر، به نقد و راستگردانی رفتار مسئولین میپردازند، و هیچ گناهی نیز مرتکب نشدهاند و تنها مسئولیت دینی یا اخلاقی یا انسانی یا ملی یا … خود را به جا آوردهاند، مورد عفو و بخشش قرار میگیرند؟ یا به بدترین احکام و اشد مجازات محکوم میشوند؟ از بهاییانی که حق تحصیل ندارند میگذریم، از بسیاریشان که به اتهامهای واهی امنیتی احکام سنگین ده سال و بیست سال گرفتهاند و سالهای زیادی را بدون حتی یک روز مرخصی در زندانها گذارندهاند و همچنان میگذرانند، میگذریم، از اقلیتهای مذهبی و قومی دیگر که در بدترین شرایط زیست انسانی و ملی به سر میبرند و کمترین حق و بهرهای از منابع زیر و روی زمین ایران نمیبرند، میگذریم؛ از مسیحیانی که به جرم تبشیر دین خدا و به اتهام تبلیغ و دعوت به آیینی توحیدی در زندانها به سر میبرند یا آنان که دین مسیحیت را برگزیدهاند و به همین جرم در زندانهای انفرادی و تحت بازجوییهای شبانهروزی محکوم به احکام سنگین چندین ساله شدهاند میگذریم. آیا مسلمانان شیعهای که در جمهوری اسلامی رفتار حکام را نقد میکنند از تعرض و تجاوز مصوناند؟ آیا آنان که در کهریزک مورد تجاوز قرار گرفتند و آنان که مرگ را به زندگی در ذلت و خاری ترجیح دادند، در آفرینش و در دین با حاکمان و قضات و دادستانها و ماموران یکی نبودند؟ مگر کسانی که به هر علت یا دلیل سیاسی، راهی زندانها شدهاند، مورد عفو و بخشش قرار میگیرند تا انتظار داشته باشیم از کسانی که واقعاً گناه یا کار زشتی کردهاند هم درگذرند؟ کسانی که به واسطهی قدرتی که دارند از گناهان مردم و خطاهای آنان چشم نمیپوشند، خدواند هرگز از خطاهاشان و گناهشان چشم نمیپوشد، چه رسد به کسانی که حقالناس کردهاند و به واسطهی قدرت و امکاناتی که دارند به مردم ظلم نمودهاند. بیگمان خدا از آنان نخواهد گذشت و باید تقاص رفتار نادرست خود را پس دهند.
علی (ع) حتی حق کسانی که بر او شمشیر کشیده بودند؛ حق خوارجی که با وی به جنگ مسلحانه پرداخته بودند را از بیتالمال قطع نکرد. بر این باور بود که دشمنی نباید ما را به تعدی و بیعدالتی رهنمون شود. وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ (بقره / ۱۹۰) و در راه خدا، با کسانى که با شما مىجنگند، بجنگید، و[لى] از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد.
حتی آنان که به جنگ با علی پرداخته بودند، از گذشت و عفو علی بیبهره نبودند و تماماً از عدل علی در امان و آسایش بودند. با وجود تمام فتنههایی که در دوران ۵ سالهی حکومتش از جانب کسانی چون خوارج و معاویه و …بر او آوار شده بود، اما هرگز کسی را به جرم فتنهگری روانهی زندان و حصر و حبس نکرد. تنها در برابر آنان که به جنگ مسلحانه با او پرداخته بودند، موضع تدافعی گرفت و هربار پیش از شروع جنگ نصحیتشان میکرد که دست از فتنه بردارند و سلاحها را زمین گذارند و به زبان نیکو و جدال احسن به بحث و جدل بپردازند. تا زمانی که شمشیر برنداشته بودند و اقدام به جنگ مسلحانه نکرده بودند، یا زمانی که شمشیرها را غلاف کرده و جنگ را کنار گذارده بودندن، آزاد بودند که علیه خلیفهی دوران – علی (ع) – داد سخن دهند. در هرجا که علی یا یاران او را میدیدند به بحث و جدل و گفتوگو با آنها میپرداختند و علی نیز خود را موظف به پاسخگویی میدید. مخالفان علی در کمال آزادی، اجازه داشتند که علیه او اجتماع کنند و هرگز علی (ع) یا کارگزارانش از چنین اجتماعاتی جلوگیری نکردند. بارها و بارها با طلحه و زبیر به گفتوگو نشستند که مبادا دست به اسلحه ببرند، وقتی خبردار شد که قصد جنگ کردهاند، پیام و سفیر فرستاد که حتی بیایید بخشی از دارایی شخصی من را بردارید، اما به قصد تصرف در بیتالمال از من چیزی نخواهید و به جنگ با من برنخیزید. با معاویه نیز از در گفتوگو درآمد و او را به تقوا و پرهیز از ظلم دعوت کرد. و تا زمانی که ایشان دست به سلاح نبردند، امام هرگز دست به سلاح نشد و رفتاری که کمترین نشانی از قهر و خشونت در آن باشد از خود بروز نداد. همواره در رابطه با مخالفین با مدارا و صبوری برخورد میکرد. دینوری نقل میکند که حتی برخی از نزدیکان امام پیشنهاد دادند برخی از مخالفین را زندانی کنند، امام اما نپذیرفتند و معتقد بودند تا زمانی که دست به سلاح نبردهاند و علیه ما به قیام و شورش برنخواستهاند، آزادند که در مساجد حضور داشته و فعالیتهای تبلیغی خود را داشته باشند، سهم و حقشان از بیتالمال را قطع نمیکنیم و علیه آنها دست به سلاح نمیبریم.
آیا حکومتی که خود را پیرو و شیعهی علی میداند، اجازهی نفس کشیدن به مخالفین را میدهد؟ آیا همهی زندانیان عقیدتی و سیاسی و به قول خودشان امنیتی دست به اسلحه بردهاند که چنین رفتار قهرآمیزی با آنها میشود. به فرض که اصلاً دست به سلاح هم برده باشند، اما وقتی سلاح را بر زمین میگذارند باید منع تعقیب شوند و به عنوان یک شهروند از زندگی عادی برخوردار باشند. اما آیا در ایران و نظام جمهوری اسلامی چنین چیزی امکان دارد؟ اصلاً به کسانی که انواع اتهامات را روا داشته و متناسب با آنها قاضی رای صادر میکند اجازهی دفاع داده میشود. در ایران معروف است که دادگاه متهمان سیاسی کمتر از ده دقیقه است؛ آیا در این ده دقیقه میتوان بی لکنت از حق خود دفاع کرد؟ علی (ع) در نامه به مالک اشتر مینویسد: «قسمتی از وقت خود را به نیازمندان و دادخواهان اختصاص ده؛ و در آن هنگام، خویشتن را برای رسیدگی به حاجتشان آماده ساز و در مجلس عمومی بنشین. برای خشنودی آن خداوندی که تو را آفریده است با آنها فروتنی کن. در آن روز سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسبانان خود را از ایشان بازدار تا اینکه سخنران آنان بیلکنت و گرفتگی زبان و بدون ترس و نگرانی با تو سخن گوید که من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمود: ملتی که در آن حق ضعیف را به آسانی و بدون ترس و نگرانی و بیلکنت زبان از قوی نستانند، هرگز پاک و پیراسته نمیگردد.» (همان، ص ۳۴۸)
آیا ما ایرانیان امروز زیر سایه حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی میتوانیم حق خود را بیلکنت از حاکم و قاضی و شارع و محتسب و شحنه و عسس و … بستانیم؟ به خدای احد و واحد که نه، بسیاری بیگناه و تنها به صرف یک انتقاد، سالها در زندانهای جمهوری اسلامی عمر خود سپری کردهاند و صدایشان به جایی و کسی نرسیده است. حاکم که سهل است و جای خود دارد، در ایران بیلکنت از یک پاسبان و بازجو هم نمیتوان انتقاد کرد.
یکی از اساسیترین آموزههای علیابن ابیطالب سختگیری در امور اقتصادی و اموال عمومی و بیتالمال بوده است. بخشی از قویترین مخالفان آن امام از آن روی به مخالفت و حتی جنگ با او پرداختند که حاضر نمیشد از حق مردم به خاطر آنها درگذرد و آنها را بیشتر از سهمی که از بیتالمال و اموال عمومی داشتند، برخوردار سازد. اکثر قریب به تمام کارگزارانی که برکنار نموده است، کسانی بوده که اختلاس کردهاند. همه آن داستان را میدانیم که وقتی بردارش نزد او رفت و درخواست سهمی بیشتر از بیتالمال نمود، سکهی داغی را نزدیک دستش کرد و چون حرارت به دستش رسید دست را پس زد و علی گفت چگونه تو از این داغی کوچک دست خود را پس میکشی، اما انتظار داری که من با دست بردن و دخل و تصرف در بیتالمال آتش جهنم را برای خود که نارالکبری است، بخرم؟
در دومین روز خلافت خود، در مورد سوءاستفادهکنندگان از بیتالمال در عهد حاکم پیشین میگوید: «سوگند به خدا، اگر آن املاک را پیدا کنم به مسلمانان بازمیگردانم، اگرچه مهریهی زنان شوی گرفته و کنیزان خریده شده باشد. زیرا گشایش کارهای اجتماع در عدالت است. و آنکه عدالت برای او تنگی ایجاد کند، بی گمان دامنهی زور و ستم را تنگتر خواهد کرد». (همان، ص ۱۸) پیشوای بزرگ شیعیان و رهبر عدالتخواهان و روشنیبخشان مسلمان تنها به حرف اکتفا ننمود و این اقوال را بهمثابهی وعدههای حکومتی به رعیت عرضه ننمود، آستین را بالا زد و میدانداری کرد. تمام اموالی را که به عنوان پاداش و بخشش به اقوام و نزدیکان و اطرافیان حاکم پیشین (عثمان) داده شده بود را مصادره و به خزانه برگردانید. به ماموران دریافت خراج و کارگزاران و حاکمانی که به سراسر محدودهی حکومتی میفرستاد، تاکید میکرد که در امور اقتصادی بر خلاف امور سیاسی بسیار سختگیر باشند و از هیچ حقی هرچند اندک و ناچیز نگذرند. وقتی یکی از فرماندارانش اختلاس و اموال مسلمین و غیر مسلمین را اصراف میکند، پیام میدهد که «شنیدهام زمین را برهنه ساختی و آنچه در زیر دو پایت بوده گرفته، و هرچه در دو دستت بوده خوردهای؛ اینک حساب و دفتر خود را برای من بفرست، و بدان که حساب کشیدن خدا از حساب کشیدن مردم بزرگتر و دشوارتر است.» (همان، ص ۳۲۵)
از تمام کارگزاران به سختی و تندی حساب و کتاب میخواست و در امر اقتصاد و اموال عمومی بسیار دقیق و ریزبین بود. در سرزنش و توبیخ آنان که دست به اموال مردم برده بودند و از آن برای خویش کابینها ساخته بودند، کوتاهی نمیکرد حتی اگر در زمرهی دشمنانش درمیآمدند. در نامهای به یکی دیگر از کارگزارنش میخوانیم که میگوید: «ای آن که خود را در نزد ما از درستکاران و خردمندان میشمری! چگونه سیر و گوارا میخوری و میآشامی در حالی که میدانی خوردن و آشامیدنت حرام اندر حرام است و کنیزان خریده، زنان نکاح میکنی از مال یتیمان و بیچیزان و مومنان و جهادکنندگانی که خدا این مال را برای ایشان قرار داده و به واسطهی آنان این شهرستانها را نگهداری فرموده است. پس از خدا بترس و اموال این گروه را به خودشان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو توانایی دهد، هر آینه دربارهی تو نزد خدا عذر بیاورم و تو را چنان با شمشیرم که کسی را به آن نزدهام مگر آن که در آتش داخل شده، بزنم.» (همان، ص ۳۲۶)
امامی که حاضر نبود به روی سختترین دشمنان و مخالفین خود شمشیر کشد و همواره حتی آنانی که سلاح برگرفته و به جنگ با وی برخواسته بودند را تذکر و انذار میداد که دست از این کار بردارند و رهی دیگر غیر از جنگ و خونریزی و خشونت زنند، در امر اختلاس و دستبرد به اموال مردم، به تنها چیزی که راضی میشود، شمشیر از نیام کشیدن و قتل خائن و دزد است. سوال اما این است؛ آیا در جمهوری اسلامی هم همین سختگیریها با مختلسین و دزدان اموال عمومی و غارتگران بیتالمال میشود؟ آیا اموالی که به هر ترتیب و طریقی بالا کشیده و دزدیدهاند، برگردانده میشوند؟ نمیگوییم مختلسین و غارتگران و زمینخواران و قضاتی که تا خرخره در فساد و دزدی فرو رفتهاند را گردن زنیم و اعدام کنیم؛ سخن این است که قدری از بار فشار به فعالین سیاسی بکاهیم و این فشار را متوجهی ظلمی کنیم که به مردم فرودست و تهیدست ایرانی در امور اقتصادی میشود. به سان علیابن ابیطالب حکومتی سامان دهیم که بعد از ۵ سال و با وجود تمام گرفتاریها و فتنهها و جنگهایی که به طور مستمر در این سالها گرفتارشان بود اما توانست با نظم و سختگیری اقتصادی و دقت در گستردن عدالت مالی مدعی شود که «امروز در کوفه هیچکس نیست که از نان گندم (خوراک)، سایبان (مسکن) و دسترسی به آب فرات بیبهره باشد.» (محمدرضا حکیمی، کلام جاودانه، ص ۲۳۰)
آیا امروز در ایران همه از خوراک و پوشاک و مسکن کافی برخوردارند؟ ۳۷ سال از جمهوری اسلامی میگذرد، بیاییم با خود و مردم شفاف و روشن باشیم، کلاه خود را قاضی کنیم و به بررسی بنشینیم که آیا به روش علی عمل و به راه او رفتهایم؟ خوب میدانیم که کردارمان با کردار علی، گفتارمان با گفتار علی و راهمان بسیار دور بوده است از راه آن امام بر حق و آن انسان امام. اما میتوانیم به راه او رویم و کردار او را بازآزماییم و دوباره به سنجه نشینیم و عرضه کنیم موفقیتهایی که نتیجهی این آزمون دوباره خواهند بود. تنها باید یک کار کرد، در امر سیاست سهلگیر بود و مجال نقد و انتقاد را به همگان داد و در امر اقتصاد سختگیر بود و مو را از ماست کشید. شاید تا امروز با آموزههای علی (ع) فاصلهای بسیار به عمق همهی تاریخ داشتهایم، از این پس اما میتوانیم این فاصلهها را بکاهیم و به راه و روش او نزدیکتر و نزدیکتر گردیم و از فتنههایی که از هماکنون قابل دیدن و رویت هستند، دوری گزینیم. فتنه از اختلاف نظر و انتقادات سیاسی و عقیدتی برنمیخیزد، فتنه از ظلم و فقر و فساد برمیخیزد. پس این را سهل گیریم و آن را سخت تا فتنهها فروخوابند و آسایش و آرامش و امنیت اجتماعی مردم به هم نریزد.
یک پاسخ
شما اگر راه حل مسائل روز را در گذشته، حتا خوبش، بیابید دچار جمودید. تنها راه نقد این حکومت، نقد آن با معیارهای آزادی، حقوق بشر، برابری انسانها است.
دیدگاهها بستهاند.