دموکراسی مجازی
گرچه واژه «گسست نسلها»، نزدیک به دو دهه است که در فضای گفتوگویی ایران مطرح شده اما پدیدهای است کهن که اغلب نیز عرصه کشمکش زندگی بشر بوده است. شاید بتوان گفت در کشور ما شکاف میان نسلها هنوز به
گرچه واژه «گسست نسلها»، نزدیک به دو دهه است که در فضای گفتوگویی ایران مطرح شده اما پدیدهای است کهن که اغلب نیز عرصه کشمکش زندگی بشر بوده است. شاید بتوان گفت در کشور ما شکاف میان نسلها هنوز به
این نوشته گزارشی است درباره نواندیشی و روشنفکری دینی، اینکه این جریان چگونه آغاز شد و اکنون چگونه به یک مرز رسیده است.[۱] در اصل میخواستم با بحثی درباره زیست فکری دوگانهٴ روشنفکری دینی − که اینک قسمت کوچکی از
در این گفت و گو در ابتدا دربارۀ برخی از مباحث مهم این دو مقاله بحث میشود. همچنین، در ادامه دربارۀ برخی از مهمترین مؤلفههای اگزیستانسیالیستی شعر فروغ گفت و گو شده است و این مسئله مورد واکاوی قرار گرفته است که آیا اصولا تفاوتی میان توصیف صرف دغدغههای وجودی یک شاعر و یا نویسنده با هنگامی که به خوانشی اگزیستانسیالیستی از او میپردازیم وجود دارد و یا نه
امام خمینی ولایت فقیه را بدیهیتر از آن میداند که بخواهد برای آن دلیلی بیاورد. بنابر این از «مؤید» به جای «دلیل» بهره میگیرد. در دانش فقه، هرگاه مسألهای روشن و غیر قابل خدشه باشد، میتوان از برخی متون ضعیف روایی نیز برای تقویت آن بهره برد که به چنین روایت ضعیفی «مؤید» گفته میشود
اغلب فیلسوفان دیگر مغرب زمین مثل پوپر، سارتر و… کسانی هستند که در سنتهای فکری مشخصی جای دارند. اما آرنت، جزو فیلسوفانی است که حقیقتا معلوم نیست به چه سنتی تعلق دارد و از این نظر ویژه و منحصر به
کارل پوپر (١٩٩۴- ١٩٠٢م.) فیلسوف اتریشی-بریتانیایی را عموما به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان علم سده بیستم میشناسند. پوپر در فلسفه علم به خاطر مخالفتش با دیدگاههای استقراگرا در روش علمی و پیشنهاد ابطالگرایی شناخته شده است. آنچه اما پوپر
اینکه ما بیاییم یک برنامهی بیست ساله بنویسیم، که سراپایاش استفاده از تجارب بشری است، بعد این را به شورای نگهبان بدهیم که آنرا رفوگری و وصلهدوزی کند، آیا با این کار، این برنامه از هویّت فلسفی، علمی و تجربهای بیرون میآورد و خروجی آن، مستنبط از کتاب و سنّت میشود
تازه ٢٠سالم شده بود که رفراندوم انقلاب سفید در ایران برگزار شد و عموم مخالفان رژیم سابق را در بهت و حیرت فرو برد. تا آن زمان اجماع موردنظر بر این بود که ایران اساسا جامعه فئودالی است. پس چگونه
در گفتار برخی از افراد و به ویژه در میان نسل جوان، با پدیده ای مواجه می شویم که می توان نام آن را “خستگی از دین” نام نهاد. خستگی از دین، واکنشی است طردگرایانه نسبت به هر چه رنگ
چهل مایل جنوب لندن، ابراهیم گلستان نود و چهار ساله در عمارتی زندگی میکند که از بیرون بیشتر شبیه قصری است متعلق به قصهی پریان، بنایی که انگار در فیلم هریپاتر دیده باشید. ساختمان را ادوارد میدلتون باری – معمار
روشنفکران از صدای گامهای خزنده و آرام روح سرگردان دیگری سخن میگویند که اینبار نه فقط اروپا که سراسر جهان را تهدید میکند: فاشیسم. شاهد مثال نیز ظهور راستافراطی در اروپا، مساله برگزیت، رشد افراطگرایی و قدرت گرفتن ترامپ در امریکاست
چرا دروغ در یک جامعه رواج می یابد؟ و چگونه می شود که افراد نه تنها دیگر به دروغ حساسیتی نشان نمی دهند٬ بلکه بخشی از زندگی روزمره آنها می شود. بالطبع همانند هر پدیده اجتماعی دیگر٬ «دروغ» نیز از
نوشتن داستان مثل این است که بخواهید سوار اسب شوید. با خواندن صدها کتاب، اسب سواری یاد نمیگیرید مگر اینکه واقعا سوار اسب شوید. اسب هم چموش است و به سختی تن به سواری شما میدهد ولی وقتی کمی با آن کار کنید و آشنا شوید، این اسب چموش زیر پایتان هموار میشود
بگذارید از اینجا آغاز کنم که من چرا سراغ هابرماس رفتم. چرا من که در مسیری به دنبال افرادی مثل سحابی و پیمان میرفتم و بعدها این مسیر با نام ملی-مذهبی تشخص یافت، بهیکباره سراغ هابرماس رفتم. این در حالی است که در ایران کمتر از هابرماس متنی خوانده شده و بیشتر در مورد آن صحبت شده، حتی در میان درسخواندگان دانشگاهی که از هابرماس میگویند
چندی پیش از جناب ابراهیمی دینانی نقل شده بود: «جامعه احمق است. نسل امروز هم به دو دلیل احمق است: تراکم اطلاعات، رفاه بیش از حد. جوانها سوسول شده اند.» سخن درشتی است. اما اینجا فعلاً به محتوای این نقل
آیا شما هم فکر می کنید اخلاق خوب است اما به درد نمی خورد و کارایی ندارد؟ آیا فکر می کنید راستی و انصاف ستودنی است اما میدان بازی، گِل آلود است؟ آیا از روابط اجتماعی به این نتیجه رسیده
داریوش شایگان خود را فیلسوف نمیداند و تاکید میکند که متفکری آزاد است، با وجود این در زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیولی به عنوان فیلسوف و رمان نویس برجسته معاصر ایرانی شناخته میشود، متفکری که در ٨١ سالگی همچنان
تا فلسفه و میل به تفکر در دانشگاههای ما اهمیت نیابد، رشتههای دیگر نه عمق مییابند و نه اصیل میشوند. «فلسفه» شناسنامه خود را از تاریخ دارد. بر این اساس، تاریخ فلسفه، اضمحلال فلسفه نیست بلکه بر بقای فلسفه دلالت
انسان همیشه حبِّ ذات دارد و اگر حبِّ ذات دارد و خوددوست است، نتیجهیِ حبِّ ذات اش به گفتهیِ قدما صیانتِ ذات است؛ یعنی میخواهد خود را حفظ و حراست کند، و از صیانتِ ذات هم دو فرزند زائیده میشود: جلبِ منافع به سویِ خود و دفع و رفعِ مضارّ از خود. خب انسانی که خوددوست است چه جوری میتواند دیگرگزین باشد؟
بحث من این است که ظهور ترامپ را چطور با عینک جامعهشناسی میتوان تبیین کرد. فارغ از رویکردهای جامعهشناختی دیدم که برخی میگویند ظهور ترامپ ناشی از عقلانیت نئولیبرالیسم در برابر احساس خطر فعلی است و بنابراین آن را
به نظر میرسد که سخنرانان غیرروحانی رفتهرفته در کنار روحانیت جای خود را در ابراز نظرهای مذهبی و سخنرانیهای دینی مستحکم کردهاند. امروز نماز جمعهای برگزار نمیشود مگر اینکه نصایح پیش از خطبهها را فردی غیرروحانی انجام میدهد. کمتر محفل عزایی به پا میگردد که از سخنران غیرروحانی بهره نبرد….
جمهوری اسلامی، به مثابه یک رژیم سیاسی یا یک پولیتیای اسلامی پروژهای نسبتاً جدید است که با پولیتیای سنتی اسلامی متفاوت است. دلیل اینکه ما در پیوند ملیگرایی با شیعیگرایی سردرگم میشویم، یکی این است که نوبودگی پروژه «جمهوری اسلامی» را درک نمیکنیم و تصور میکنیم این رژیم سیاسی تنها احیاء ساده پولیتیای سنتی اسلامی است.
چندی پیش مقالۀ «روشنفکری دینی و مسئله شر»، به قلم محمدرضا نیکفر در سایت زمانه منتشر شد. پس از آن، مقالۀ «نواندیشی دینی، متن مقدس و خشونت» را نقد مقالۀ ایشان منتشر کردم. در ادامه، نیکفر مقالۀ «خودِ دین» را
در طول دو سال گذشته داعش در حال اشغال خاک عراق و سوریه بوده است. اما تا زمانی که موصل به دست داعش سقوط نکرده بود، امریکا هنوز توجّه چندانی به پیشرویها و افزایش قدرت این گروه تروریستی نشان نمیداد.
به نظر من بحث دوست عزیز و فاضلم، جناب دکتر یوسف اباذری در سخنرانی اخیر درباره نئولیبرالیسم در آمریکا و ایران اغراقآمیز و غیرمستند و تصویری کاریکاتوری از این دو جامعه است. اگر جناب اباذری قبلا صراحتا متذکر نشده بودند
نتایج انتخابات آمریکا اعلام می شود و نخبگان وحشت زده می پرسند چه کسی به ترامپ رای داد؟ انگار کسی باورش نمی شود همسایه اش، همکارش همکلاسی اش به ترامپ رای داده باشد. اما آیا این حیرت و استیصال برای ما آشنا نیست؟ آیا همین رسانه ها نبودند که با انزجار می پرسیدند چه کسی می تواند به داعش بپیوندد؟
اشاره: جان هیک اندیشمندِ معروفِ دورۀ ما بود که رویکردی پلورالیستی درباب ادیان اتخاذ میکرد و آثار متعددی در باب موضوعات گوناگون دینی تالیف نمود. یکی از کتب ایشان تحت عنوان “«اندر میان شک و ایمان»: گفت و شنودهایی درباب
گفتمان بازسازی و بهسازی دینی حدود یک سال پیش گرد آتشی افروخته در کنار رودخانهای در سرزمین سرخپوستان اوکلاهما در حلقهای از دوستان و در حضور استاد عبدالکریم سروش سخن از کاستیهای نهضت اصلاحات میرفت. نوبت به من که رسید
من میگویم فقه سیاسی اقتصادی، فقه اجتماعی، فقه جزایی، فقه مربوط به احکام خانواده و امثال اینها در روند تاریخ که روی هم انباشته شده دیگر برای ما حجیت ندارد، البته من یک استدلال کلامی هم برای خودم دارم و آن این است اصلاً دوران اجتهاد فقهی در این ابواب سپری شده است. اجتهاد فقهی و آن احکام، در دورههایی هویت مسلمانی را حفظ میکردند و مبناهای تئوریک کلامی داشتند.
این نوشته پاسخ مختصری است به سروش دباغ که از گفتار«روشنفکری دینی و مسئله شر» در مقالهای با عنوان «نواندیشی دینی، متن مقدس و خشونت» انتقاد کرده است. سروش دباغ میگوید: «نیکفر در تقریر مدعیات خویش، مرتکب سه خطای مهم
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401