ابن عربی و تداوم نبوت
درآمد: در اثنای مباحث مطرح شده در سلسله جلسات «شرح فصوص الحکم» ابن عربی در بنیاد سهروردی، که کتابی است به نام پیامبران الهی، بسیار پیش آمد که «پیامبرشناسی» ابن عربی را بررسی کنیم. در واقع او در این کتاب
درآمد: در اثنای مباحث مطرح شده در سلسله جلسات «شرح فصوص الحکم» ابن عربی در بنیاد سهروردی، که کتابی است به نام پیامبران الهی، بسیار پیش آمد که «پیامبرشناسی» ابن عربی را بررسی کنیم. در واقع او در این کتاب
به گمانم مبهمترین و از این رو چالشبرانگیزترین رخداد قرن نخست اسلام (و احیانا تمام ادوار تاریخ اسلام) رخداد پیچیده جنبش امام حسین بن علی و واقعه کربلاست. انگیزههای این جنبش چه بوده و حسین به واقع دنبال چه هدف و یا اهدافی بوده است؟ چرا چنین مواجهه فاجعهباری رخ داد؟ مواضع دو طرف چه بوده و هر یک در وقوع چنین واقعه هولناکی چه نقشی داشتهاند؟ آیا جنبش کربلا یک جنبش اصلاحی بود و یا انقلابی و براندازانه؟
وحی بزرگترین معمای تاریخ بشر است. نقطه تلاقی انسان و خدا، علم و مذهب، فلسفه و الهیات، مادیت و معنویت و فیزیک و متافیزیک. هیچکس و هیچ مکتب و مشربی نمیتواند اهمیت کلام و پیام و تعالیم پیامبران مذاهب ابراهیمی و نقشی که در تاریخ بشر داشتهاند را انکار کند. تعالیم این مردان بزرگ یکی از اصلیترین ستونهای تمدن بشری و فلسفه حیات مردمان پرشماری بوده و هنوز هست. چه عنصری در این پیام و تعالیم وجود دارد که هیچکدام از آن همه فیلسوفان و شاعران و متفکران تاریخ هنوز نتوانستند مشابه آن را بیاورند؟ شاید پاسخ به کوتاه سخن این باشد که «حقایق جهانشمول و معتبر در تمام زمینها و زمانها». حقایقی که راه فلاح و رستگاری انسان را در فاصله تولد و مرگ میآموزد.
یکی شدن امارت پیامبر اسلام با نبوت و ضرورت تشویق مؤمنان به مقابله با دشمنان همیشه آماده پیکار و هجوم، به صبغه دینی یافتن ضرورت عملی جنگ و صلح کمک کرد و در نهایت خلط دو امر «حقیقت دینی» و «ضرورت عملی» جهاد اسلامی موجب شد که بعدها این تصور پیش آید که جهاد در کنار نماز و روزه و حج یک واجب و فریضه اسلامی است و حکمی است تغییرناپذیر که کارکرد جاودانه و همه زمانی و همه مکانی دارد.
عید غدیرخم، روایتِ اوج اعتماد و نزدیکی پیامبر گرامی اسلام به امام علیبنابیطالب است؛ به بهانهی نام و یاد مبارک ایشان، سخن را با استشهاد به نامهی هفتاد و هفتم نهج البلاغه آغاز میکنم؛ بنا بر این نامه، هنگامی که
چگونه ممکن است پیامبراسلام دستور قتل کسی را به خاطر توهین به خودش صادر کند در حالی که قرآن به مسلمانان توصیه کرده:” اگر در مجلسی شنیدید که حاضرین به آیات خدا کفر میورزند و آن را به استهزاء میگیرند، در آنجا منشینید تا بحثشان عوض شود”(نساء۱۴۰). یعنی فقط چند دقیقه ای مجلس را ترک کنید تا موضوع عوض شود. حتی توصیه به قهر و ترک روابط هم نشده است. این فرمان به خود پیامبر هم مستقلا داده شده است (انعام۶۸). این آیات را مسلمانان از حفظ بودند، آیا پیامبر میتوانست روز روشن خلاف آنچه قرآن میگوید دستوردهد؟ خوب، وقتی کفر ورزیدن به خدا و مسخره کردن آیات او کیفر دنیایی در قرآن ندارد ، پائین تر از خدا که تکلیفش روشن است. دقت کنید من میگویم درقرآن ، نه تاریخ اسلام و فتوای فقیهان.
درآمد: اخیرا دو جلسه مناظره با حجه الاسلام احمد واعظی در باب آراء نواندیشان دینی دربارۀ مقولۀ وحی و حدود و ثغور امر وحیانی در آراء نواندیشان دینی متاخر برگزار شد. دراین مناظره که به همت و میزبانی ِ« مدرسه
در حکم و فتوای آیتالله خمینی برای اعدام زندانیان در تابستان سال ۱۳۶۷، نه تنها در تعریف جرم جدید برای این زندانیان و در انتساب عنوان مجرمانه «محارب» به آنها، بلکه در تعیین مجازات مقرره «اعدام» برای ایشان نیز مبانی مسلم فقهی و شرعی، حتا مبانی فقهی خود آقای خمینی نیز رعایت نشد.
در شیوه دادرسی مقرره در این فرمان برای چگونگی دادرسی و اجرای حکم، مبانی دادرسی شرعی زیرپا گذاشته شد و قواعدی مثل «احتیاط در دماء» و «خودداری از اجرای حدود در هنگام شبهات»، کاملا نادیده گرفته شد. حکم و فتوایی که برای توجیه این کشتار به کار گرفته شد خود ناقض بدیهیترین مقررات شرعی بوده و فاقد مبنا و مشروعیت فقهی بوده است.
متن زیر کاوشی است در تبارشناسی فرهنگی و تاریخی یک نسلکشی؛ کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷. این مقاله اندیشهنگاریهایی است در ریشههای دیرپا و دیرینی که بیشتر روشنفکران ما گسست از آنها را سهل میگیرند.
در گفتگوی قبلی پیرامون “خوف” در قرآن سؤالاتی مطرح کردیم و این بار اگر موافق باشید میخواهیم سؤالاتی درباره “جهاد” و جایگاه مهم آن در قرآن، که محل استناد گروههای افراطی در این زمانه است، مطرح کنیم. اولین سؤال این
نظریّهی رؤیاپنداری وحی علیرغم آنکه نکات مثبتی نیز در آن بهچشم میخورد، با نقض و شکستهای بسیاری مواجه است که از قدرت تبیینی آن در برابرِ نظریّههای رقیب به شدّت میکاهد و امکانیّتِ «تعبیر» بر پایهی آن را نزدیک به صفر نشان میدهد. این نظریّه – برخلاف ادعای سروش- به مراتب نسبت به نگاه سنتی به وحی نامحتملتر و نامؤفقتر است و توجه به نقطهضعفهای آن در این مقاله را میتوان دلیل این مدعا دانست.
یکی از واپسین برخوردهایی که بین مسلمانان و یهودیان رخ داد، پیکار خیبر است که در این جستار ابتدا شرحی از آن واقعه ارایه میشود و بعد چند نکته قابل توجه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در این مقاله تقسیمبندیهای گوناگون واقعگرایی و ضدواقعگرایی اخلاقی بررسی میشود و دیدگاه ویتگنشتاین متأخر دراینباره، با توجه به آموزههای وی مطرح میشود. به این منظور، پس از شرح کوتاهی از آموزههای ویتگنشتاین در کاوشهای فلسفی، نظرات گوناگون شارحان وی دربارۀ واقعگرا یا ضدواقعگرای اخلاقی بودنِ ویتگنشتاین بررسی میشود. مبحث واقعگرایی اخلاقی ارتباط وثیقی با مبحث شناختگرایی و ناشناختگرایی در فرااخلاق دارد، ازاینرو، به اختصار به بررسی نظر ویتگنشتاین متأخر دراینباره نیز پرداخته شده است. در انتهای مقاله نشان داده میشود که واقعگرا و یا ضدواقعگرا نامیده شدن ویتگنشتاین، ناشی از کاربرد نادرست گرامرِ «واقعیت» است؛ از اینرو، نمیتوان وی را در این تقسیمبندی جای داد.
دستْ قرینِ زبان به شکرانه بلند است و از درون میگوید و به درون میگوید، در نمایشی که از آن در عالم حیوان خبری نیست و خودْ متمایزکننده است، متمایزکنندۀ عالم انسان از عالم حیوان، البته از منظر انسان و نه عالمی فی نفسه عالَم، که از نظر هایدگر حیوان محروم از “عالم” داشتن است و چون آن را عالَم نیست نمود و بازنمود و تصویرسازی و به طبع نمایش نیست. اینها آنجاست که زبان آنجاست، و دست. در دست و زبان و به اتکای دست و زبان “عالَم” انسانی به ستایش، و نمایشِ ستایش قیام میکند و نخست و پیش از هر چیزِ دیگری از عالَم بودنِ خود میگوید، و در این شعر از بیرون از عالمِ خود بودنِ ستودنیترین چیز.
قرآن در واقع «خدا نامه» است، اما اگر از زاویه خوف و عشق بخواهید به مسئله نگاه کنید، به نظر بنده «عشق نامه» به مراتب مناسبتر با قرآن است تا «خوف نامه». هرچند واژه عشق حدود ۴ قرن بعد از نزول قرآن وارد ادبیات عرفانی اسلامی شده و معنای لغوی آن، «تعطیلی عقل و مصلحت و اسیر وابسته احساس شدن» بوده است
مبانی فکری و زمینه های اجتماعی که برای سکولاریسم برشمردهاند، ویژهی غرب است و تعمیم آن به سرزمینهای دیگری که تجربهی تاریخی متفاوتی داشتهاند، با پرسشهای بسیاری همراه است.
درباره ماجرای مجازات یهودیان بنی قریظه از دیرباز بحث و مناقشه فراوان بوده و به ویژه در سالیان اخیر بیش از پیش جدی شده است. چنین عقوبتی از منظر انسانی و اخلاقی و حتی حقوقی مورد سئوال واقع شده و شماری این کشتار را ناروا و نادرست میشمارند و از این منظر اسلام و نبی اسلام را مورد نقد و ایراد قرار میدهند.
خداناباوران برای گزاره های دینی مدلول و مطابَقی قائل نیستند؛ در عین حال ناواقع گرایان دینی برای این گزاره ها معنا، ارزش و اعتبار قائل اند.اختلاف اساسی بین واقع گرایان دینی و ناواقع گرایان دینی در این است که واقع گرایان دینی، زبان دین را ناظر به موجوداتی ورای ذهن و مستقل از ادراک انسان قلمداد می کنند، در حالیکه ناواقع گرایان زبان دین را صرفاً بیانگر احساسات ، نگرش اخلاقی و آرمان های معنوی می دانند
هایدگر در رسالۀ پارمنیدس، ده سال پیش از چیست آنچه تفکر میخوانند، به مضمون دست میپردازد و این قطعه در حکم سابقۀ بحث و تکمیل کنندۀ آن معانی است که در اثر متأخرش میپرورد. او مینویسد:
شریعتی به عنوان یک متفکر، این قابلیت را دارد که به عنوان یک پروژه به آن نگاه شود، یک متفکری که دارای ایده و ترمهایی بوده، در ایران دو واحد درسی نداریم که به شریعتی پرداخته شود.
در سلسله رخدادهای مربوط به مواجهه مسلمانان با یهودیان، ماجرای برخورد با یهودیان بنی نضیر از جهاتی مهم است و درخور توجه و تأمل.
این مقاله از موضع باورمندی به خدا و پیامبر و دین و قرآن، نوشته شده و نقدهایی که وارد می آید، بر نظریات یک دین باوراست؛ چه آنگاه که بحث بر سر مسایل دینی از زوایۀ بی باوری به دین، مطرح می شود و طرف، باور دینی ندارد، بحث و پاسخ های متفاوتی می طلبد.
حجاب یا پوشش دینی زنان در ادوار مختلف بر حسب تکامل ابزاری و روحی (تمدنی- فرهنگی) اشکال مختلف را تجربه کرده است، لذا اگر ما در عصر جدید بر حسب تکامل تمدن های نوین،شاهد فرهنگ های جدید در حوزهی پوشش زنان و در حوزهی پوشش دینی آنان باشیم، امریست طبیعی و چندان غریب و نامأنوس نیست
در این جستار، دو فراز مهم از تاریخ یهود را عرضه میکنم که اولی مربوط به ماجرای تبعید یهودیان بنی قینقاع است و دومی درباره چند قتل و به اصطلاح امروزین ترور مخالفان یهودی مدینه. در جستارهای بعدی درباره یهودیان بنی نضیر و بنی قریظه و خیبر سخن خواهم گفت.
دستِ رُدِن را اندیشیدن از کار انداخته است و به نظر میرسد که آن فقط نگاهبان اندیشه است، حال آنکه دستِ هایدگر در کار و عمل سخن میگوید و اندیشیدن را به نمایش میگذارد. آن آزادی خاصی دارد که آن را در کار نشان میدهد و نه در از دست شستن از کار. آزادی دستها را هیچ یک از اجزاء بدن انسانی ندارد. دستهایی که به قول هایدگر دراز میشوند و به دیگری میرسند و نوازش میکنند و به دوستی و لطف در دستی دیگر فرو میروند، و در یک کلام سخن میگویند
مقدمه: بیش از سه سال است که از انتشار مقاله «محمّد (ص): راوی رؤیاهای رسولانه» نوشته بسیار مناقشه-برانگیز استاد بزرگوارم، دکتر عبدالکریم سروش میگذرد. در این سالها تعداد کثیری از دانشجویان و دوستانم از بنده نیز خواستند وارد مباحثه پیرامون
بر اساس تفسیر هایدگر از تاریخ متافیزیک غرب، «تاریخ متافیزیک تاریخ بسط سوبژکتیویسم است». مقاله پیش روی مبتنی بر این تفسیر از تاریخ متافیزیک غربی است. این سوبژکتیویسم به چیزی منجر شده است که هایدگر از آن به «غفلت از وجود» تعبیر میکند. از نظر وی تاریخ فلسفه تاریخ بسط غفلت از وجود است. در تفکر هایدگر، «سوبژکتیویسم» و «غفلت از وجود»، دو مفهومی هستند که میتوانند مساوق تلقی شوند.
این نوشته کوتاه تکلمه ای است بر مباحثه دکتر سروش و مهندس عبدالعلی بازرگان بهاختصار تمام و در حد یک مقاله
کارِ دست گونهگونتر از آن است که ما معمولاً تصور میکنیم. دست فقط نمیگیرد و به چنگ نمیآورد، فقط فشار نمیدهد و نمیکشد. دست میدهد و میگیرد، آن هم نه فقط اشیاء را، بلکه به سوی دیگران دراز میشود و به گرمی دست آنها را میفشارد. دست نگاه میدارد. بار میبرد. طراحی میکند، چه بسا از آن رو که آدمی نشانه است. دستها در هم قلاب میشوند، آنگاه که این حرکت قرار است انسان را به صفا و خلوص ناب خود برساند. همۀ اینها دست است، ومهارت و کارِ دستیِ واقعی است.
منظور از اصلاح طلبان «جنبش» اصلاحطلبی نیست بلکه حاملان «جریان سیاسی اصلاحات» در عرصهی سیاسی است. این جریان سیاسی از شش لایه تشکیل شده است. لایه اول که وسیعترین بخش این جریان است شامل میلیونها حامی و رای دهنده به لیست اصلاحطلبان در انتخابات میشود. کف این تعداد ده میلیون رایدهنده است و با جذب آراء شناور این تعداد به بیست میلیون هم رسیده است و میتواند برسد.
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401