علیرضا رجایی

از تلاش برای رهایی جامعه از چنگال خودکامگی و بیدادگری کناره نخواهیم گرفت؛ بیانیه جمعی از زندانیان و فعالان سیاسی و مدنی

زیتون- نزدیک به یکصد تن از زندانیان و فعالان سیاسی و مدنی با صدور بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن «اقدامات غیرانسانی و غیرقانونی حکومت و مواجهه زن‌ستیزانه با دلاورانی که در خانه و خیابان مقابل فشار استبداد ایستاده‌اند» تأکید کردند که

اعتراف به نقش قاسم سلیمانی در سرکوب‌ اعتراضات داخلی

زیتون– شب گذشته (یکشنبه) اکانت توییتری منتسب به محمدعلی جعفری٬ فرمانده سابق سپاه٬ توییتی منتشر کرد مبنی بر نقش قاسم سلیمانی در سرکوب اعتراضات داخلی. در ماجرای فتنه ۷۸ و ۸۸ #حاج_قاسم در صحنه مقابله با ضدانقلاب در کف خیابان

چراغی برای ایران

زیتون ـ مرتضی کاظمیان: ۲۸ مهرماه علیرضا رجایی ۵۵ ساله می‌شود؛ سرمایه‌ای که استبداد دینی مانع شد تا به جایگاهی نایل شود که در خور دانش و تجربه سیاسی و ویژگی‌های اخلاقی و توانمندی‌های تخصصی و محبوبیت اجتماعی اوست، و

همچو ایوب در بلا خوش باش!

سالروز تولد علیرضا رجایی است. این یادداشت کوتاه* که با چشم تر نوشته شده، شامل پنج نکته است: آن خنده ملیح! علیرضا و شکایت؟! وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس؛ پیوسته این بودش دعا: الصبر مفتاح الفرج؛ در ره

سلامت رجایی و سرطان استبداد

تولد علیرضا خجسته، کسالتش اندوهبار ولی شجاعتش دلیری‌زاست و فقط کسانی که از چنین شجاعتی برخوردارند حق دارند پا در راه مبارزه آزادی‌بخش بگذارند. اورا باید ستود چون پنجه در پنجه گرگان افکند تا حق به غارت رفته خلق را

علیرضا رجایی؛ نماد «متانت، نجابت و شرافت»

اگر کسی از من بپرسد با شناختی که شما از دکتر علیرضا رجایی دارید، او را در چند جمله معرفی کنید، بی‌درنگ خواهم گفت: نماد متانت، نجابت و شرافت. این شناخت من برآمده از حدود سی سال آشنایی، همفکری و

ادب مرد به زدولت اوست

علیرضا رجایی الگوی روشنفکر نیک‌اندیش، کم‌گفتار، خوش‌رفتار، شجاع، صبور و حقیقتا مردمی است. علیرضا دری نادر در عرصه سیاسی و اجتماعی ماست. این سخن از سر تمجید نیست. به آن عمیقا باور دارم. اگر نمونه‌هایی چون علیرضا بیشتر بودند تردید

خنده‌های زیبای یک دوست

هرچه کوشش می‌کنم که به‌خاطر بیاورم نخستین بار کی علیرضا رجایی را ملاقات کردم، موفق نمی‌شوم؛ انگار همیشه بوده ‌است؛ از اول اول، پررنگ‌ترین تصویری که از او در  ذهنم حک شده و همین الان می‌توانم چشمانم را ببندم و

رستگاری با چشمان بسته

مجسمه‌ای باقی مانده از قرون وسطی در موزه کاتادرال شهر استراسبورگ فرانسه نگهداری می‌شود که پیشتر یکی از دو مجسمه اصلی درگاه کلیسای شهر بوده است. نام مجسمه Synagoga برگرفته از کلمه‌ای لاتین و به معنای کنیسه یهودیان است. Synagoga

رجایی؛ نماینده‌ای ماندگار

مجلس شورای اسلامی طی ده دوره گذشته حدود سه هزار نماینده را به خود دیده است؛ خیلی‌ها آمده‌اند و رفته‌اند اما آنها که نام‌شان مانده انگشت شمارند. بی‌شک یکی از آنها که نامش از دفتر خاطرات مجلس پاک‌نشدنی است، دکتر

دنیا در چشمانش کوچک است

آن نیم‌نفس که با تو بودم سرمایه عمر جاودان شد پاییز ۸۷ بود. نشسته بودیم در بنیاد فرهنگی بازرگان. مدتی از شروع پخش سریال “روزگار قریب” می‌گذشت. “روزگار قریب” با پخش صحنه‌هایی که در آن حسن بابک در نقش مهندس

در تپش باغ

«چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:/ وسیع باش و تنها، /سر به زیر و سخت»؛ سطور پیش‌رو را به مناسبت در رسیدن سالروز تولد دوست گرامی، علیرضا رجایی نازنین می‌نویسم. در دهه‌ی هفتاد شمسی، در

برای تولد صبور مقاوم، رجایی

داستان تلخی است داستان رجایی؛ اما حکایت انسانی است، و داستان وفاداری به اصول. اری، حدیث صبوری و نرمی و مدارا در برابر بی‌رحمی است که کینه عقیدتی سپاه و برخورد نامردانه بازجوها و دادستانی، سرنوشتی دردناک برای کسی رمق

مساله روحانیت و بسط ایدئولوژی در ایران

مساله روحانیت و بسط ایدئولوژی در ایران نگاهی به طرح علیرضا رجایی از تاریخ معاصر  اشاره: این نوشته مروری بر رساله دکتری علیرضا رجایی است. او از رساله خود با عنوان “بسط ایدئولوژی در ایران” حدود ده سال پیش دفاع

علیرضا رجایی و رد تئوری بقا

تردید نیست که علیرضا به سنتی در روزنامه‌نگاری ایران تعلق دارد که بدون توجه به ملاحظات  و بقا می‌کوشد تا  مرزها و خط قرمزهای نظام اقتدارگرا را به چالش بگیرد؛ ولی ویژگی مهم‌تر علیرضا این است که گرفتار مرزهای خودساخته‌ای

برای علیرضا رجایی که بی‌دهان خندیده است

حالا وقتی چشم‌ها را می‌بندم و به سال‌های دور می‌روم به آخرهای دهه هفتاد که جوانی بود و شور بود و امید و آن تحریریه روزنامه که مثل معبدی از صبح تا شب معتکفش بودیم و می‌رفتیم و می‌آمدیم و

الگویی برای روزنامه‌نگاری و سیاست‌ورزی

سال ۷۷ بود. سال شکوفایی مطبوعات مستقل پس از سال‌ها اختناق سیاسی و من جوانی ۲۳ ساله بودم و در آن فضای پرنشاط اجتماعی حاصل از «دوم خرداد: در جستجوی فرصتی برای رشد و پیشرفت. گرچه زود توانستم موقعیتی در

رجایی و مدارای مبتنی بر عرفان

پرده اول، اول مرداد ۱۳۷۸ به خون آغشته و زخمی از بازداشت سپاه تبریز به قید قرار تأمین تا زمان دادگاه آزاد می‌شوم؛ روزنامه‌های اصلاح‌طلب را ورق می‌زنم و از ظلمی که در یکشنبه سیاه ۲۰ تیر بر دانشگاه تبریز

جشن دانایی و بی‌قراری!

روزگاری نشانه‌ی دانایی، بی‌قراری بود؛ سخن علی‌بن‌ابی‌طالب دهان به دهان می‌گشت که خداوند از دانایان پیمان ستانده که بر زیاده‌خواری ظالم و نداریِ مظلوم قرار و آرام نگیرند: «و ما أخذالله علی العلماء أن لایقارّوا على کظه ظالم و صغبِ

مثل علیرضا؛ مثل رجایی

علیرضا به صبوری‌ات حسودی‌ام می‌شود. آدم حسودی نیستم. در طول تحصیلم با خیلی‌ها رقابت درسی داشته‌ام. کمتر به یاد دارم حسودی کرده باشم. اما حالا به تو حسودی‌ام می‌شود. به صبوری‌ات. خیلی جاها صبور بوده‌ام. زیر فشار زندگی و سیاست.

برای مردی از جنس زمان؛ برادرم علیرضا رجایی

در زمانه پرتلاطمی که رفتارها و گفتارها، هر روز به رنگی، سعی بر اختفای اندراس و کهنگی و آز نام و نآن خود دارند، چقدر جای خالی زُلال رفتار و صدق گفتار مردانی از جنس تو خالی است، برادرم. آرمان

رجایی؛ تیغ بر صورت

یک هفته‌ای است که قرار است درباره علیرضا رجایی چیزی بنویسم. نمی‌توانم. کلمه فرمان نمی‌برد. یک ماهی می‌شود که با خودم در کلنجار حرف‌ زدن یا نزدن با او هستم. دل فرمان نمی‌برد، کلمه پیش نمی‌رود. انگار یا چیزی برای

رجایی؛ حجتی برای زمین و زمان ما

چهره‌شان را از روزهای نمایشگاه‌های کتاب در غرفه “گام نو” به‌خاطر می‌آورم؛ با همان لبخند همیشگی، آرام به سخنانت گوش می‌دهد؛ نقدت را می‌شنود و پاسخ می‌گوید. چهره‌شان را از روزهای جلسات مختلفی به‌خاطر دارم؛ با همان لبخند آرام و

رجایی و امید

اگر اصلی‌ترین دغدغه آدمیان در هستی و زندگی را مسئله “چگونه زیستن” بدانیم به جرئت می‌توانم بگویم که علیرضا رجایی پاسخ آن‌را برای خود یافته و زندگی‌اش را بربنیاد آن سامان داده است، و از اینرو در این مسیر هر

از صندلی بهارستان تا تخت زندان و بیمارستان

یکی از روزهای پاییز ۷۸ اعضای شورای تهران دفتر تحکیم وحدت در ساختمان این تشکل در کوچه «شهید رجب بیگی» مشغول تکمیل فهرست انتخاباتی مجلس ششم بودند که یکی از اعضای انجمن اسلامی امیر کبیر نامی جدید را پیشنهاد کرد.

روشنفکری مسئول، قربانی عدالت تراسیماخوسی

۱. مقدمه علیرضا رجایی (زاده‌ی۲۸ مهر۱۳۴۱خورشیدی) دانش‌آموخته‌ی دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران (موضوع تز دکترا: بسط ایدئولوژی در ایران)، فعال ملی‌ ـ مذهبی، نویسنده و تحلیل‌گر، روزنامه‌نگار، منتقد سیاسی، زندانی سیاسی سابق و ناشر سابق را می‌توان این‌گونه توصیف

یادداشتى کوتاه در مورد مردى بزرگ

علیرضا رجایی از نوادر روزگار ماست؛ نماد برجسته‌ی نحله‌ای از تفکر است که می‌خواهد بین تشیع و تجدد، ایمان فردی و دموکراسی اجتماعی، آشتی و همدلی ایجاد کند. مهم‌تر اینکه با سلوک سخت ستودنی‌اش هم برای آن تفکر، غنا و

رجایی؛ حجتی علیه استبداد

علیرضا رجایی یکی از مظلوم‌ترین و شریف‌ترین روزنامه‌نگاران و کنشگران سیاسی ایران است که ویژگی‌های ممتاز متعددی دارد. او از معدود فعالانی است که در عین اهتمام به برخورد عملی و پراتیک از دانش نظری عمیقی نیز برخوردار است. این