یادداشت

نقشه راه معترضان و نقش دولت پنهان 

طنین صدای “زن، زندگی، آزادی” و ماندگاری اعتراضات گسترده بی سابقه در ایران که وارد هفته نهم خود شده، همگان را در ایران و جهان غافلگیر کرده است. مایه شگفتی بزرگتر، اینکه برخلاف همه احتمالات، این جنبش آزادی‌خواهانه که نخست

عمامه‌پرانی چگونه متوقف می‌شود؟ 

حالا کسی دربارۀ ضرورت حجاب اجباری گلو پاره نمی‌کند. کسی در اعتراض به بدحجابی و بی‌حجابی کفن‌ نمی‌پوشد و امت حزب‌الله به خیابان نمی‌آید. چون حکومت بود و هست که همۀ این دعواها را درست می‌کرد و می‌کند. افسارِ حکمِ شرع، دست حکومت بوده و هست. به مصلحت باشد، متوقفش می‌کند…

عمامه‌پرانی؛ ابزار مبارزه سیاسی یا بازتولید خشونت؟ 

از زمان آغاز روند مدرنیزاسیون در ایران توسط رضاشاه، یکسان‌سازی در پوشش و لباس و کشف حجاب تبدیل به ابزاری سیاسی برای ایجاد اصلاحات و تغییرات سیاسی- اجتماعی گردید. اجبار در پوشش لباس رسمی و کشف حجاب اجباری باعث شد

جنبش «مهسا» و نفی سیاست مردانه 

۱- اخیراً با یکی از دوستان ایرانی ساکن ایالت پنسیلوانیا درباره انتخابات میان دوره‌ای در امریکا صحبت می‌کردم. می‌گفت به جمهوری‌خواهان رأی داده است. از چرایی این تصمیم که پرسیدم گفت جمهوری‌خواهان «مرد» اند. در مورد دیگر، پس از حمله

در مسیر انقلاب 

به گواه تمامی شواهد، امید به تغییر وضعیت در میان معترضین بالاست. از سویی تداوم اعتراضات که از ویژگی‌های جنبش‌های انقلابی است و در این حرکت نیز مشاهده می‌شود، خود تاییدی بر وجود عنصر امید در این حرکت است…

زجرکشی سفید؛ تلنگری علیه تحریم 

اگر به چشم امروزی به تاریخ گذشته نظر کنیم و اتهام «زمان‌پریشی» را کنار بگذاریم، می‌توان گفت اولین حقوق بشریِ تاریخ همانا ابراهیم خلیل بوده است. اگر تورات و قرآن را مستند تاریخی بدانیم یا حتی ترکیبی از اسطوره و

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است

در «جنبش زد» که در ایران جاری است، یکی از بدعت‌ها، رواج کلمات و فحش‌های رکیکی است خلاف انتظار و ادب. در تحلیل این پدیده نکات زیر را می‌توان برشماری نمود: ۱.به نظرم ریشه‌های این بی‌اخلاقی‌ها زمانی نهاده شد که

وقتی فریادِ فحش بر «سکوت» شرف دارد! 

راستش در این یکی دو هفته، دراخلاقی بودن یا نبودن فحش‌های آنچنانی! در شرایط این چنینی، و آثار کوتاه و بلند مدت آن فکر می‌کردم، هرچه باشد بالاخره در تعالیم دینی، عرفانی و ادبی ما جای تردیدی برای مذمّت فحش نیست، ولی باید فکری هم برای دل خنکی مردم هم کرده باشند. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم و دیدم انگار خدا هم تبصره‌ای در این مورد گذاشته است…

جمهوری اسلامی؛ مادر تمام بدبختی‌ها

‍ نظام سرکوبگر استبداد دینی به ریاست علی خامنه‌ای مستبد قدرت‌پرست ایران، همچنان ددمنشانه مشغول سرکوب و کشتار مردم انقلابی ایران است؛ از حمله وحشیانه به دانشگاه شریف و ضرب و جرح و دستگیری گسترده دانشجویان شجاع و مقاوم گرفته

چرا جای سعید مدنی خالی است؟ 

این روزها جای یک نفر در میان مردم خیلی خالی است، یک تحلیل‌گر سیاسی با تسلط شگفت‌انگیز بر ابعاد و لایه‌های عمیق اجتماعی. کسی‌که خیابان را حق مردم برای برخورداری از زندگی شرافتمندانه، آزادی و دموکراسی می‌داند. پژوهشگری که بیش

از مهدی بازرگان تا بهزاد نبوی، صد گز رسن

هر دو از مخالفین رژیم شاه بودند، یکی از تبار محمد مصدق و دیگری هوادار آیت‌الله خمینی. اولی از همان اوایل انقلاب از نظم حاکم جدا شد، با سرکوب همراهی نکرد و به اپوزیسیون برآمده از نظام بعد از انقلاب

تحلیل سیاسی بی‌موقعِ بهزاد 

در رسانه‌ها اظهار نظری از بهزاد نبوی منتشر شد که مهمترین سخنش این بود که خودش از ۸۸ به بعد به جایی رسید که انقلاب کردن اساسا خطاست و در باب جنبش اجتماعی «نسل زد» هم گفت که نمی‌توانیم با

دولت‌های خارجی و «انقلاب» مردم ایران 

۱- به نحو کلی و کلان، در تحولات سیاسی هر کشوری سه بازیگر عمده حضور همزمان، متقابل و دیالکتیکی دارند: مردم و مخالفان، حکومت مستقر و دولت‌های خارجی. در کنش و واکنش میان این سه عنصر تعیین کننده است که

اعتراض به کشتن با کشتنِ خود… 

پنجشنبه حوالی ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر بود که فهمیدم عالیه از زندان به بیمارستان لقمان منتقل شده سریع حرکت کردم به سمت بیمارستان. در ذهنم افکار مختلفی بود می‌دانستم بیمارستان لقمان مخصوص مسمومیت هست. با خودم گفتم شاید گازهای اشک‌آور

چرا جمهوریت بر سلطنت مقدم است؟ 

آیا راه نجات ایران بازگشت به سلطنت است؟ به نظر صاحب این قلم جواب منفی است و تنها راه نجات تاسیس جمهوریت است. آنچه می‌نویسم قسما مبتنی بر پژوهشی در مورد قوانین اساسی ایران و ترکیه است که این روزها

درباره نسل نوین انقلابی 

حکومت همه آنچه از کشتن و زندانی کردن و تجاوز و ترساندن می‌توانسته بهره بگیرد را تا به حال برده است. اما چون نتوانسته مردم را با این ابزار به خانه‌ها برگردانده، آن‌ها را رام کرده در جایگاه رعیتی سر به زیر بنشاند، ابزارش در حال تبدیل شدن به ضد خود است…

«درخت تناور» یا «شجره زقوم»؟

وحشیانه‌‌ترین رفتار نیروهای انتظامی و لباس‌شخصی‌های مامور در تظاهرات اخیر، با زنان و دختران جوان بوده است؛ از نحوه دستگیری و با خشونت‌کشاندن آنان در وَن‌های ارشاد و رفتارهای بی‌شرمانهِ آشکار و پنهان گرفته، تا ضربات شدید باتوم و مشت

«برای…» رضا حقیقت‌نژاد

رضا حقیقت‌نژاد، از پدیده‌های روزنامه‌نگاری بعد از رخدادهای هشتادوهشت بود. بعدِ مهاجرت از ایران، قلم‌اش خوش درخشید؛ که دقیق بود. به شیوه‌ای کاملا نادر به خبر نزدیک می‌شد. ته و تویِ موضوع مورد بحث گزارش یا یادداشت خود را، از

خیزش «نسل زِد» و ایران فردا 

الف) مدخل سخن: حوادثی در ایران امروز جریان دارد که پیش از هر گونه اظهار نظر در باب آن، باید از چند کار دوری جست: ۱.گرچه این جریانات ادامه تحول‌خواهی و جنبش‌های اجتماعی دست کم تاریخ معاصر ایران است، اما

«حیدر، حیدر»، اسرار دوقطبی‌سازی در ایران 

تحولات اخیر در ایران، یک بار دیگر ژرفای دوقطبی بزرگ سیاسی-اجتماعی و اختلاف در جامعه را آشکار کرد. سالهاست که سخن گفتن از یک جامعهی هم‌دل و هم‌نوایایرانی، لاف گزاف است و آن چه که بر صحنه میبینیم، اجتماعی از

گذار از جمهوری اسلامی، سناریوها و هزینه‌ها 

جنبش «زن، زندگی، آزادی» وارد چهارمین هفته ظهور و بروز خیابانی خود شده است؛ جنبشی که ترکی عمیق روی ساختار حقیقی جمهوری اسلامی انداخت و صدای لرزه پایه های آن در سراسر جهان شنیده شد. جان باختن زنده‌یاد مهسا امینی

روزگار سپری‌شده‌ خدای سالخورده‌ دهه‌ شصت

یکی از اعضای گروه پایداری به تازگی مدعی شد:”مرگ مهسا بهانه است، خود خدا نشانه است” و معنایش این است که ایرانیان قصد نابودی برساخته‌ای را دارند که با عنوان «خدای دهه شصت» شناخته می‌شود؛ خدایی که ستون دینش دروغگویی و خرافات‌پراکنی

«جسم سخت» را پیدا و محاکمه کنید! 

مدتی است موجودی به نام «جسم سخت» می‌کوشد میان مردم ایران و حاکمان بسیار عزیز و محترم و دوست‌دار امنیت مردم فاصله بیندازد. مسئولان عزیز ما تمام تلاش خود را می‌کنند تا امنیت مردم را حفظ کنند اما هر قدر

جنبش زنان؛ نیرویی رهایی‌بخش در آستانه قرن جدید

تاریخ جنبش زنان در ایران همواره در یک وضعیت پیچیده و متناقض بسر برده است. زنان ایرانی توانسته­اند تحت اقتدار پدرسالاری و در فضاهای بسته سیاسی و فرهنگی و جداسازی­های جنسیتی دستاوردهایی در حوزه زنان به چنگ آورند. زنان با

جامعه‌شناس؛ جامعه‌نشناس: کچوییان 

این روزها اظهار نظر آقای «حسین کچوییان» را در باب اعتراضات اخیر که از تلویزیون هم پخش شد، دیدم و متاسف شدم. اگر او غیر دانشگاهی بود، خیلی جای خرده‌گیری نداشت؛ اگر تحصیلات غیر علوم انسانی داشت هم می‌توانستیم متساهلانه

به سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی؛ این شما و این پروژه یکسان‌سازی اندیشه و پوشش

بر اساس پژوهش‌های متعدد و تجربه زیسته مشترک همه ما، نظام آموزشی در دین‌دار‌کردن نسل جوان، شکست بزرگی خورده اما شما باز هم بدون توجه به نتایج پژوهش‌ها، بدون بازنگری دقیق در روش و محتوا و بدون توجه به ذی‌نفعان

آیا جنبشِ «ژینا» اسلام‌ستیز است؟

ظریفی در یکی از شبکه‌های اجتماعی نوشته بود «نه تنها بیزارم از این اسلامتون، بلکه بیزارم از اون یکی اسلامتون که می‌گید این اون نیست». نویسنده‌ی پیام به ظرافت تمام تفکیک میان «این» اسلام و «آن یکی» اسلام را، اگرچه نا-هم‌دلانه، یادآوری کرده است؛ بخشی از پروژه‌ی نواندیشان دینی را!

جنبش زن، زندگی، آزادی؛ رادیکال، خشونت‌پرهیز، زن‌محور، حق‌محور و بدون رهبر

جنبش زن، زندگی، آزادی رادیکال‌ترین جنبش تاریخ ایران است. رادیکالیسم هم به معنای این است که این جنبش برای رسیدن به اهداف بنیادینش نیاز به تغییرات و تحولات ریشه‌ای در ساختارها و نهادهای چند هزار ساله‌ی ایرانی – شرقی دارد. نهادهای تاریخی ایرانی عموماً ضد زن و زندگی و آزادی هستند…