این دو نخستوزیر
پایان دی ماه هر سال مصادف با پایان عمر پر بار مهندس مهدی بازرگان است، انقلابی مبارز و سیاستمداری پاکنهاد، صبور و خویشتندار که در دنیای بیرحم سیاست و فریبهای سیاستمداران دروغین، مشی خود را بر پایه اخلاق و انسانیت
پایان دی ماه هر سال مصادف با پایان عمر پر بار مهندس مهدی بازرگان است، انقلابی مبارز و سیاستمداری پاکنهاد، صبور و خویشتندار که در دنیای بیرحم سیاست و فریبهای سیاستمداران دروغین، مشی خود را بر پایه اخلاق و انسانیت
سوریهای شدن یعنی چه؟ با شروع موج اعتراضات دیماه بحثی در محافل سیاسی مطرح شد به نام «خطر سوریهای شدن ایران». سوریهای شدن یعنی اعمال خشونت و کشتار و تخریب وسیع شهرهای کشور به علت حضور گسترده نیروهایی که تا
در شورش اخیر «خواست» بازگشت سلطنت نیز گاه از سوی اقشاری چند مطرح شده است، از این رو پرداختن بدان ضرورت دارد. بایستی دانست چرا این خواست حتی در همین سطح محدود، طرح شده و برساخت شاه و سلطنت در
پیش چشم نگران و مستأصل و حیران دهها میلیون ایرانی، کشتی نفتکش سانچی با تمام کارکنان و ملوانان و خدمهاش در آتش سوخت و به اعماق دریا رفت. رخداد هولناک همزمان شد با فروکشکردن و سرکوب اعتراضهای اخیر؛ مجموعه رخدادهایی
هر جامعهای شرایط غالب بر خود را ارزش میکند، زیرا بشر نمیتواند بانفرت از خود زندگی کند. اگر شرایطی چنان غالب است که تغییرش غیرممکن به نظر میرسد، تنها راهش ارزشمند کردن آن شرایط است. در جامعه فقیر که ثروتاندوزی
تب و تاب اعتراض های اجتماعی و سیاسی اخیر با ایجاد فضایی نسبتا امنیتی تا حدی فروکش کرده، اما بازتاب هیجانات آن در فضای مجازی همچنان مشهود است. بررسی های اولیه از وضعیت سیاسی ایران در سال های اخیر نشان
اصولا از لحاظ شرعی کسی که خود را برای انجام کاری صالح و توانا نمیداند، بر او حرام است که متقبل آن شود. وانگهی، رفتارهای کاملا متناقض بعدی خامنهای، تا حدود زیادی دعوی صداقت اولیه را با تردید جدی مواجه میکند. بیتردید بسیاری از سیاستها و عملکردهای جناب خامنهای در این حدود سه دهه به صرف مقتضای بسط قدرت و یا تأمین مصالح دینی و ملی در چهارچوب یک نظام دینی و قانونی قابل تفسیر و قابل قبول نبوده و نیست. مثلا ادعای مرجعیت دینی، و آن هم با زور و فشار نیروهای امنیتی، با کدام معیار و موازین شرعی و حقوقی سازگار است؟ یا ارائه رساله عملیه برای خارج از کشور و نه داخل، چگونه پذیرفتنی است؟
هر ناظر امور ایران میداند که نه در اعتراضات مردمی سال ۸۸ و نه در جنبش اعتراضی گسترده دیماه ۹۶ مردم، سازمان مجاهدین که دیری است به یک فرقه فراموش شده و جدا از جامعه متحول ایران تبدیل شده، هیچ
در میان خبرهایی که از تلاطم و نا آرامیها از درون کشورمان میرسید، خبری کوتاه هم به چشم میخورد:«مهندس علیاکبرمعینفر درگذشت»! زنده یاد معینفر از مهندسین بسیار خوشنام کشورمان بود که سالیانی مدید در سازمان برنامه و بودجه بهعنوان کارشناسی
در برابر «قدرت» حکومت نفتی باید تولید «قدرت» کرد. این قدرت از «افکار» عمومی و «اراده» و انرژی جمعی ساخته خواهد شد. «قدرت» اجتماعی میتواند در عرصه سیاست رسمی «انتخابات»ی باشد. در عرصه اجتماعی کار نهادمند مدنی مستمر «مطالبه محور» انجام دهد و در صورت لزوم و کری و کوری صاحب منصبان بیت و سه قوه کشور، «حضور خیابانی» داشته باشد…
رضا علیجانی در مطلبی با عنوان «اعتراضات دی ۹۶ چه آیندهای دارد؟» در پیشبینی آینده این اعتراضها چنین گفته است: «حال که نه تغییر سیاست داخلی و خارجیای در میان است و در نتیجه هیچ تغییر اقتصادی ملموسی نیز وعده
راه مقابله با فیکنیوزها تشدید فیلترینگ و بستن شبکههای اجتماعی نیست، بلکه بسط ارزشهای دموکراتیک چون آزادی بیان، دولت قانون، حق انتخابکردن و انتخابشدن و نهایتا توانمند ساختن رسانههای جریان اصلی در مقابل آن است. این رسانه است که شبهرسانه را از میدان به در میکند نه فیلترینگ و محدودسازی!
… و اینک، ما مانده ایم و صدای آن مردی که به هنگام دستگیری، و در پاسخ رفتار خشن ماموران که کِشان کِشان او را می بَرند، با لهجه لُری خویش فریاد می زند: «خدا! گُسنَمَه! گُسنَمَه!… ولم کنید!…..»! فریاد
جنبشی که در خیابان حضور دارد خود جوش است، مطالباتی دارد که حاکمیت از برآورده کردن آنها به دلایل ساختاری و معرفتی نا توان است. چرا که تقلیل بودجه های فرهنگی که به نهادهای دینی تعلق گرفته عملا غیر ممکن
مردم ایران مطالبات معوقه ی فراوانی دارند که در طول دهه های گذشته با شیوه های گوناگون مسالمت آمیز آنها را اعلام کرده اند. آنان به نابسامانی های سرسام آوری که حق برخورداری از یک زندگی عزتمند را از آنان
یکی از خطاهای بزرگ آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری او این بود که نمی دانست چگونه از سرمایه رای شهروندان برای کسب قدرت قانونی بیشتر خود و اعمال ان بعنوان رئیس جمهور انتخابی کشور استفاده کند. به همین خاطر
اعتراضهای گسترده در دهها شهر کشور همچنانکه قابل پیشبینی بود، با بدترین واکنش توسط هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی مواجه شده است. آیتالله خامنهای (نفر نخست نظام سیاسی) که بیشترین شعارها علیه وی و جایگاه رهبری مطرح شده، در
یک پرسش از فقهای حاکم چه شد که در رژیم پادشاهی مردم رهبری انقلاب خود را به روحانیون سپردند، آنان را بر تارک خود نشاندند و اینک ۳۹ سال پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی مردم علیه روحانیون قیام
ما کجا ایستادهایم، در آغاز چهلمین سال انقلاب. سی سال از جنگ میگذرد و بیست سال از دوم خرداد سال ۷۶، همه چیز تغییر کرده و هیچ چیز عوض نشده است. تمام چهل سال گذشته را در برهه حساس کنونی
از پتانسیل و آمادگی بسترهای ارتباطی و اجتماعی و اقتصادی که بگذریم، فارغ از حقانیت و اصالت خواستهها و حتی بسیاری از شعارها، و بدون تائید تعدادی از رفتارها، اعتراضهای روزهای اخیر دست کم «یک حلقه مفقودهی مهم» دارد. بههمین دلیل تا به امروز هیچ تحلیلگر و سیاستمداری، پاسخ قانعکنندهای به ریشهها و چرایی فراگیر شدن سریع و معنادار اعتراضهایی که روز ۷ دیماه در مشهد و نیشابور و کاشمر رخ داد، ارائه نداده؛ اعتراضهایی که به طرز معناداری تاکنون در آن شهرها ادامه نداشته…
جمهوری اسلامی دیگر یک «نظام» نیست. بلکه به یک حکمرانی، یعنی یک سلطۀ تمام عیار فاقد توجیه، بدل شده است که در آن میل بیحد و حصر به فرماندادن و تمکینکردن به مثابه اروتیکترین جنبۀ قدرت، مقدس است. وقتی میل
اکثریت شعارها شخص آیتالله علی خامنهای، رهبر ۷۸ ساله جمهوری اسلامی را هدف قرار داده. ویدئوهای بسیاری از شهرهای عمدتا کوچک و محروم نشان میدهد که مردم بنرهای خامنهای را پاره و زیر پای خود له میکنند؛ دقیقا همان کاری که در سال ۵۷ با تصاویر محمدرضا پهلوی کردند. دیگر این خواص مخالف نیستند که مخالفت خویش را با رهبری آیتالله خامنهای ابراز میکنند، بلکه عوام نیز حضور وی در قدرت را عامل همه مشکلات کشور میدانند…
رسید روزی که میلیون های ایرانی در انتظارش بودند. مردم به ستوه آمده از تنگدستی و ستم دل آن پیدا کردند که بپاخیزیند و درد خود را فریاد زنند. جنبش روز پنجشنبه ۷ دی ماه در مشهد به راه افتاد
کلیگوییهای روحانی در هیئت دولت نشان داد که طرح و ابتکاری برای پاسخ به مطالبات اقشار جان به لب رسیده ندارد. رو به خشونت رفتن تجمعات در بسیاری نقاط نیز نشان می دهد که یاس و خشم در حال فوران
کدام اتفاق ناگهانی در زمینه قیمتها یا مصارف عمومی در ایران پیش امده یا کدام برخورد ویژه با آزادیها، که خاطر عمومی را چنان جریحهدار کرده است که در اشکال کمتر دیده شده به خیابانها رو کنند؟ حتا نمیتوان گفت
متاسفانه صدای انقلاب مثل صدای رعد است، وقتی شنیده میشود که مدتی پیش از آن ابرها به هم خوردهاند و آذرخش مزرعه را سوزانده. در واقع اگر این صدایی که میشنویم صدای انقلاب مردم باشد، شنیدنش دیگر دردی از حاکمان دوا نمیکند.
بسیاری از مردمی که در ایران حضور دارند یا نسبت به تحولات داخلی آن علاقهمند هستند، در روزهای اخیر این پرسش اذهانشان را به خود مشغول داشته است: در شرایط کنونی که نارضایتی از وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی منجر
اپیزود اول فکر میکنم بهار ۱۳۴۲ بود. کشور در تب و تاب «انقلاب شاه و ملت» (که به زودی به «انقلاب سفید» شهرت یافت) بود. تبوتابی که از زمستان گذشته آغاز شده بود و با رفراندوم در اسفند ماه ۴۱
برای فهم شرایط امروز ایران نه دانش سیاسی و نه سالها زیست در فضای روزنامهنگاری نمیتواند درک کاملی برای مختصات این وضعیت ارائه کند. بسیاری فقط به انتظار نظارهگر تحولات هستند و اغلب جرات اظهارنظر ندارند چون سمتگیری در این
به عنوان نویسنده حداقل هشت مقاله در حمایت از انتخاب حسن روحانی و تشویق مردم به شرکت در انتخاباتی که به این سرانجام منجر شد، خود را محق می دانم تا مواضع دیروز اسحاق جهانگیری معاون رئیس جمهور اصلاح طلب
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401