دنیا به طور کلی، و دنیای عرب و اسلام بالاخص در حال تجربه تغییراتی تاریخی هستند -این تغییرات شاعران، متفکران، هنرمندان، و روشنفکران عرصه عمومی تولید کرده است درست در مرکز آمال و تخیلات اخلاقی و سیاسی خودشان – همه در حال اندیشیدن و تولید کردن در مسیر و مربوط به جغرافیای بومیشان، و در عین حال جهانی از جهت عواقب و آثار آن.
در مقایسه با سونامیهای رهاییبخش که در حال در حال زیر و زبر کردن دنیاست، مفروضات کلیشه وار در مورد اروپا و به طور فزایندهای ناحیهای شدن تبار فلسفی آن مانند طوفانی در فنجان قهوه است. همانند همهٔ مناطق دیگر جهان، اروپای قانع به سهم انسانی منصفانه خودش بسیار چیزها در چنته دارد که به به دنیا بیاموزد اما، اکنون، بسیار برابرتر [با همه] و در یک زمین دموکراتیکتر، جایی که فلسفهاش فلسفهٔ اروپاییست و نه «فلسفه»، موسیقیاش موسیقی اروپاییست نه موسیقی، و هیچ تبلیغاتی نیز نخواهد بود که روشنفکران عرصه عمومیاش را به نام «روشنفکر عرصهٔ عمومی» بفروشد