رقصان میگذرم از آستانۀ اجبار
شایگان، سالک مدرنی بود دلمشغولِ«قاره گمشده روح» و در اندیشۀ پرداختن سهم دل در دنیای راززدایی شدۀ کنونی. از اینرو «مرگ آگاه» بود و تجربۀ زیستۀ غنیای داشت و حسرت و آرزوی برنیامده و کارِ ناتمام و نکردهای نداشت و لذا طمانینه و آرامشی رشکبرانگیز در او به عیان دیده میشد. شادمانه و شاکر زیست و از عالم و آدم و روزگار و فلک و طبیعت ، شاکی نبود و طلبی نداشت و هنگام کوچ ابدی، به تعبیر اروین یالوم، زمین سوختهای برای مرگ بر جای گذاشت.