سعید مدنی: به بازجو گفتم منتظر دور جدید اعتراضات باشید
گفتوگوهای زندان | ۱
با سامان داشتیم میزدیم بیرون که راه بیفتیم سمت خرمآباد. سامان گفت : «پس شال نمیاری؟» گفتم نه. گفت: «اونجا تهران نیست، ایرج (پدرم) قاطی میکنه، با دلخوری میندازی سرت.» با نیشِ بازی گفتم «زن، زندگی، آزادی» که فقط برای
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401