در طول حدود ۴ دهه پس از انقلاب بهمن ۵۷ باید گفت که معجونی شده ایم همانند مسئولینمان. الناس علی دین ملوکهم. دیکتاتورهای خودمحور کوچکی که نه مسئولیت اجتماعی، نه اخلاق فردی و نه جمعپذیری سرمان میشود. با علیلشدن در برابر سیل شرایطی که خود و حکومت بر «ما»ی جامعه تحمیل کرده، نه به ضد آن، که برساختی شبیه همان تبدیل شدهایم. و حال میان آن نظام نابکار و مردمانی با همان منش و خلقیات و رفتار انگار یک رابطه دوسویه برقرار شده است. رابطه ای تا قعر قهقهرای فروپاشی اجتماعی. فروپاشیای که خیلی هم دیر نیست. حتی شاید برای درماناش دیر باشد. طلیعههایش آمدهاند. از خونبازی دخترکان دبیرستانی تا مردود شدنمان در پلاسکو و پلاسکوها…