خلقِ دشمن یعنی تدبیر امور را از دیپلماتها قاپیدن. یعنی میدان بازی را از حیطه اختیار دیپلماتها خارج کردن. میدان بازی که از حضور نقش افرین ظریفها خالی شود، تنها میداندار میانه سردار میشود. سردار اینچنین است که دیده میشود. سردار گره مشکلات را آنچنان سخت و فشرده میکند تا به دست ظریفها باز نشده و دندان او را به مبارزه بطلبد. با تغییر میدان بازی از سازوکار دیپلماتیک به نشانههای جنگ سرد، هم چهره اصلی سپاه و موقعیت اجتماعی آنها در داخل به محاق میرود و هممیدانی برای خودنمایی یافت میشود تا به موهبت این تغییر، مافیای قدرت رنگ و لعابی کاذب از لوطیگری و رابینهودی به خود بگیرد.