کاظم کردوانی

دل‌نوشته‌ای برای عبدالفتاح سلطانی و به یاد هما سلطانی

دارم لحظه‌‌ای را نگاه می‌کنم که عبدالفتاح سلطانی برای کوتاه‌زمانی از اسارتِ بیداد به خانه می‌رسد. مانده‌ام هاج‌وواج، گنگ، گویی رها در خلأ. اشک اما، امان‌ام نمی‌دهد. نفرت با همه‌ی تنفری که از آن دارم همه‌ی وجودم را گرفته است،

رئیسی و عادی‌سازیِ «شر»

زندگی و دیروز و امروز شیخ رئیسی گواهی می‌دهد که او هرگز «داد از خویش» نخواهد داد اما، ما به کجا داد خواهیم که چنین وهنی بزرگ بر ما رفته است که نمادِ «شر» را گل سرسبد کرده‌اند و در سفره‌ی مردم نهاده‌اند!