ابراهیم یزدی از فردای روشن گفت
از ابراهیم یزدی خوشم نمیآمد. صاف و ساده؛ حتی بدون اینکه بدانم چرا. بزرگ شدن در خانوادهای با خمیرمایه چپ یادم داده بود که نه فقط از ابراهیم یزدی بدم بیاید که حتی او را مسئول «بد معرفی شدن آیتالله
از ابراهیم یزدی خوشم نمیآمد. صاف و ساده؛ حتی بدون اینکه بدانم چرا. بزرگ شدن در خانوادهای با خمیرمایه چپ یادم داده بود که نه فقط از ابراهیم یزدی بدم بیاید که حتی او را مسئول «بد معرفی شدن آیتالله
گویی «برادر بزرگتر» نظام جمهوری اسلامی قصد دارد در کنار «اپوزسیون برانداز» و مخالفان «مسلح نظام» گروه سومی را هم بنشاند به نام «باغیان نظام»…
بهت؛ خشم؛ استیصال؛ هیچکدام کافی نیست! باید واژهای قویتر برای توصیف حال پناهجویان ساکن ترکیه یافت. هزاران ایرانی، سوری، عراقی و افغانستانی که ماهها و سالهاست منتظر طی مراحل حقوقی کمیساریای عالی حقوق پناهندگان ماندهاند تا در نهایت به کشور
تابستان سال ۹۱ همراه جمعی از جوانان اصلاحطلب به دیدار آیتالله در قم رفته بودیم. هنوز صحبت گل نینداخته بود که متوجه نگاه ما بر روی دستش شد؛ دستی که به شدت می لرزید. پیش از اینکه هر سوالی بپرسیم،
از زمانی که اولین قانون مشروطه نوشته شد و در آن بدون در نظر گرفتن نقش زنان در انقلاب مشروطه و حقشان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، «زنان در کنار دیوانگان» دیده شدند؛ تلاش برای احقاق حقوق زنان، جدای
«ندا»ی ۹ ساله، بیست و هفت بار مورد تجاوز قرار گرفت؛ اما همین تکرارِ دردناک دلیلی شد برای بازپرس پرونده که اتهام تجاوز را حذف کند! اثبات ادعای تجاوز، یکی از پیچیده ترین دعواهای حقوقی در دادگاه های ایران است.
قصه «ستایش» را می توان با قرائت رسمی آن خواند. قصه دخترکی که در شش سالگی ربوده شد، مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. تا همین جای کار هم به حد کفایت قصه دردناک است. مرگی چنین دردناک
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401