دلنوشتهای برای عبدالفتاح سلطانی و به یاد هما سلطانی
دارم لحظهای را نگاه میکنم که عبدالفتاح سلطانی برای کوتاهزمانی از اسارتِ بیداد به خانه میرسد. ماندهام هاجوواج، گنگ، گویی رها در خلأ. اشک اما، امانام نمیدهد. نفرت با همهی تنفری که از آن دارم همهی وجودم را گرفته است،